سجاد عطازاده، مترجم: دالیا داسه کایه، پژوهشگر «مرکز بورکل روابط بینالملل دانشگاه کالیفرنیا» و صنم وکیل، مسئول بخش مطالعات خاورمیانه و شمال آفریقا اندیشکده چتم هاوس بریتانیا، در مقالهای با عنوان «تنها خاورمیانه میتواند خاورمیانه را تصحیح کند» که در وب سایت فارن افرز منتشر شده به بررسی وضعیت فعلی منطقه غرب آسیا و سپهر سیاسی آن پس از 7 اکتبر پرداختهاند. خوانش این مقاله از دو جهت اهمیت دارد. اولا مقاله حاوی گزارههایی است که اذعان به آنها از زبان پژوهشگران غیرایرانی جذابتر به نظر میرسد؛ آمریکا دیگر بازیگر یکهتاز میدان خاورمیانه نیست و نمیتواند بهعنوان فعال مایشا در این منطقه عمل کند. مساله بعدی این گزاره مهم است که ایالاتمتحده بههیچوجه قصد بازگشت به منطقه خاورمیانه را ندارد و حتی پس از 7 اکتبر باز هم تمرکز اصلی آن روی چین و روسیه خواهد بود. به تعبیری «چرخش به آسیا» درحقیقت «چرخش از خاورمیانه» هم به شمار میرود، حتی اگر برخی از سران عرب در پی باز کردن دوباره پای واشنگتن به غرب آسیا باشند. نکته بسیار مهم بعدی آن است که مولفان تاکید دارند خاورمیانه پس از 7 اکتبر بهکلی دگرگون شده و محاسبات معمول را دچار تغییر کرده است. اما دومین وجه اهمیت این مقاله صحبت از آینده مطلوب غربیها برای خاورمیانه است. مولفان از طرحی صحبت میکنند که در آن یک مجمع امنیت منطقهای در خاورمیانه تشکیل خواهد شد و به رتقوفتق امور منطقه خواهد پرداخت، اما حقیقت آن است که چنین راهکاری ساده به نظر نمیرسد زیرا اولا به گفته خود مقاله تا زمانی که مساله فلسطین حل نگردد، تنشهای امنیتی منطقه غرب آسیا نیز آرام نخواهد گرفت. به علاوه، اگر قرار باشد که این مجمع بهعنوان «گروه نیابتی» آمریکا در منطقه عمل کند، طبیعتا نخواهد توانست نماینده واقعی خواستههای مردم منطقه باشد. نهایتا باید به این نکته هم اشاره کرد که تاکید مقاله روی تداوم پیمانهای ابراهیم و عادیسازی روابط رژیمصهیونیستی با سایر کشورهای عربی، حاکی از تداوم برنامه آمریکا برای منطقه است.
در هفتههای ابتدایی سال 2024، زمانی که جنگی فاجعهبار در نوار غزه شروع به شعلهور کردن این منطقه گسترده نمود، به نظر میرسید که ثبات خاورمیانه بار دیگر در مرکز دستور کار سیاست خارجی ایالاتمتحده قرار گرفته است. در روزهای ابتدایی پس از حملات حماس در 7 اکتبر، دولت بایدن دو گروه ناو هواپیمابر و یک زیردریایی هستهای خود را به خاورمیانه منتقل کرد. درعینحال موج مداومی از مقامات ارشد ایالاتمتحده، ازجمله رئیسجمهور جو بایدن، شروع به انجام سفرهای بلندپایه به این منطقه کردند. در مرحله بعد و با دشوارتر شدن مهار درگیری، ایالاتمتحده پا را از این نیز فراتر گذاشت. در اوایل نوامبر، در پاسخ به حملات گروههای مورد حمایت ایران به پرسنل نظامی ایالاتمتحده در عراق و سوریه، واشنگتن حملاتی را به سایتهای تسلیحاتی که توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در سوریه استفاده میشدند، انجام داد. نیروهای آمریکایی همچنین در اوایل ژانویه یکی از فرماندهان ارشد یکی از این گروهها را در بغداد کشتند. در اواسط ژانویه هم پس از هفتهها حمله به کشتیهای تجاری در دریای سرخ توسط جنبش حوثیهای مورد حمایت ایران، ایالاتمتحده به همراه بریتانیا، مجموعهای از حملات را به پایگاههای این گروه در یمن آغاز کردند. علیرغم این قدرتنمایی، پیشبینی تخصیص منابع عظیم دیپلماتیک و امنیتی از سوی ایالاتمتحده برای خاورمیانه در درازمدت غیرعاقلانه است. بسیار پیش از حملات حماس در 7 اکتبر، چندین دولت متوالی آمریکا قصد خود برای دور شدن از خاورمیانه و توجه بیشتر به چین در حال خیزش را ابراز کرده بودند. دولت بایدن همچنین با جنگ روسیه در اوکراین نیز درگیر است و همین مساله دست آن را برای فعالیت در خاورمیانه بسته است. در سال 2023، مقامات آمریکایی تا حد زیادی از احیای توافق هستهای با ایران منصرف شده و در عوض به دنبال دستیابی به ترتیبات غیررسمی کاهش تنش با همتایان ایرانی خود بودند. همزمان، دولت ایالاتمتحده در تلاش برای برداشتن بخشی از بار امنیتی منطقه از دوش خود، ظرفیت نظامی شرکای منطقهای مانند عربستان سعودی را تقویت میکرد. به علاوه، علیرغم عدم تمایل اولیه بایدن به مراوده با ریاض- که دستگاههای اطلاعاتی آمریکا معتقد هستند مسئولیت قتل جمال خاشقچی روزنامهنگار سعودی و یکی از همکاران واشنگتن پست در سال 2018 متوجه رهبری آن است - رئیسجمهور بایدن توافق برای عادیسازی روابط بین عربستان سعودی و اسرائیل را در اولویت قرار داده و برای نیل به این مهم مایل بود مشوقهای قابلتوجهی را به هر دو طرف ارائه دهد؛ آن هم درحالیکه مساله فلسطین در این توافق تا حد زیادی نادیده گرفته شده بود.
7 اکتبر این رویکرد را دگرگون ساخت و بر محوریت موضوع فلسطین تاکید و ایالاتمتحده را مجبور به تعامل نظامی مستقیمتر با خاورمیانه نمود. بااینحال، آنچه بسیار قابلتوجه است این واقعیت میباشد که جنگ در غزه به وقوع تغییرات قابلتوجهی در جهتگیریهای موجود در سیاستهای اساسی واشنگتن منجر نشده است. علیرغم مخالفت اسرائیل با ایجاد کشوری جداگانه برای فلسطینیها که سعودیها توافق با اسرائیل را مشروط به آن کردهاند، دولت بایدن همچنان بر عادیسازی روابط ریاض با تلآویو تاکید دارد. به علاوه، بعید به نظر میرسد که مقامات ایالاتمتحده به تلاش خود برای انفکاک ایالاتمتحده از درگیریهای خاورمیانه پایان دهند. حتی پویاییهای پیچیده جنگ غزه ممکن است منجر به کاهش تمایل ایالاتمتحده برای تعامل با خاورمیانه شود. افزایش تعهدات آمریکا در خاورمیانه احتمالا راهبردی منجر به پیروزی برای هیچیک از دو حزب سیاسی آمریکایی در سال انتخاباتی سرنوشتساز نخواهد بود. البته آمریکا به حضور خود در خاورمیانه ادامه خواهد داد. اگر هم حملات موشکی علیه نیروهای ایالاتمتحده منجر به کشته شدن آنها شود یا در صورتی که یک حمله تروریستی مرتبط با درگیری غزه باعث مرگ غیرنظامیان آمریکایی گردد، میتواند دولت آمریکا را به مشارکت نظامی بیشتر از آنچه مایل به آن است، وادارد. اما انتظار اینکه ایالاتمتحده پیشگام مدیریت موثر غزه و ایجاد صلح پایدار در خاورمیانه گردد، همانند انتظار کشیدن برای «گودو» است زیرا پویاییهای کنونی منطقهای و جهانی ایفای این نقش مسلط را برای واشنگتن بسیار دشوار میکنند. البته این بدان معنا نیست که قدرتهای دیگر جهانی جایگزین ایالاتمتحده خواهند شد زیرا نه رهبران اروپایی و نه رهبران چینی، علیرغم رو به افول گذاشتن نفوذ آمریکا، علاقه یا ظرفیت زیادی برای برعهده گرفتن این مسئولیت را از خود نشان ندادهاند. با توجه به این واقعیت در حال ظهور، قدرتهای منطقهای - بهویژه اردن و مصر بهعنوان همسایگان عرب بلافصل اسرائیل، به همراه قطر، عربستان سعودی، ترکیه و امارات متحده عربی که از زمان شروع جنگ در حال هماهنگی بودهاند - باید فورا تلاشهای خود را افزایش داده و یک راه جمعی برای حرکت به پیش تعریف کنند.
برای خواندن متن کامل گزارش، اینجا را بخوانید.