محمد قربانی، منتقد: در ۱۱ روزی که جشنواره فیلم فجر برگزار شد، هشت منتقد و نویسنده روزنامه «فرهیختگان»، همه ۳۳ فیلم حاضر در بخش سودای سیمرغ و نگاه نو و حتی پویانمایی را در یادداشتهای کوتاه و گاهی بلند و مبسوط، تحلیل کردند و این فیلمها از نظرگاههای متفاوت بررسی شدند. در پایان جشنواره، گفتوگوی مبسوطی با میلاد دخانچی، پژوهشگر مطالعات فرهنگی برای جمعبندی کلیتر جشنواره داشتهایم. البته پیش از این هم دیگر نویسندگان «فرهیختگان» جداگانه به جمعبندی آثار پرداختهاند و این گفتوگو بیشتر معطوف به ساختارهایی است که برسازنده نظم سینمایی جدید هستند.
در ایام جشنواره بچههای منتقد و نویسنده «فرهیختگان» مفصل درباره فیلمهای مختلف جشنواره صحبت کردند. در آخر کار میخواهیم بهعنوان جمعبندی با میلاد دخانچی صحبت کنیم و ببینیم جشنواره امسال را چطور دیدند و از فیلمها یک جمعبندی داشته باشیم.
من هم خدمت شما و بینندگان و خوانندگان فرهیخته «فرهیختگان» سلام عرض میکنم. پیشنهاد میکنم شما هم در بحث دخیل باشید. فیلم خوب در جشنواره دیدید؟
بهنظرم فیلم «مجنون» فیلم خوبی است. «تمساح خونی» و «پرویزخان» را هم دو فیلم متوسط میدانم و چند فیلم نزدیک به متوسط دیدم مثل «بیبدن» و «قلب رقه» به این جهت که این فیلمها بخشی از مخاطب سینمای ایران را دیدهاند. فیلم «نوروز» هم بهدلیل دغدغه و مسالهای که داشت برای من قابل اعتنا بود. بقیه آثار این جشنواره خیلی خوب نبودند.
پس در حرفهایتان یک فیلم خوب، متوسط و نزدیک به متوسط داشتید.
فیلم «مجنون»، فیلم خوبی بود. «آسمان غرب» هم بهخاطر تلاشهایی که در نیمه اول دارد قابل اعتنا است. بقیه فیلمها بهنظرم حتی به مرحله فیلم نرسیدهاند.
این خیلی دغدغه مهمی است که به آن اشاره کردید چون منتقد در مواجهه با سینمای ایران، اول میخواهد ببیند فیلم دیده است یا خیر. در خیلی از این فیلمهایی که امسال بود، این نیاز ارضا نمیشد یعنی آثار بیرون از تعریف فیلم بودند. وقتی فیلمی به مرحله فیلم بودن میرسد، ما تازه شروع به ارزیابی آن میکنیم. ذیل آن ارزیابی شاید نمره زیادی به آن ندهیم ولی دغدغههایی را با خود حمل کرده است که امکان گفتوگو درباره آن موضوع را شکل میدهد. من هم با شما موافق هستم که خیلی از آثار جشنواره فیلم حساب نمیشدند. من اگر بخواهم تجربه حسی و واکنش خودم را بهعنوان مخاطب مورد ارزیابی قرار دهم دو سه فیلم بیشتر در جشنواره حضور نداشت. یکی پرویز خان بود که واقعا از من واکنش احساسی گرفت. این انتقاد میتواند وارد شود که واکنش من، احساسی، نپخته و تربیت نشده است ولی مهم این است که وجه عوام من را ارضا کرده است، یعنی فیلم بوده و من میتوانم درباره آن صحبت کنم. درباره مجنون بهعنوان فیلم دفاع مقدسی، با شما همنظر نیستم و همچنان برای من محل سوال است. من فیلم آسمان غرب را به مجنون ترجیح میدهم ولی سوالی که دارم این است که اصطلاحا کیلویی چند؟ یعنی چقدر هزینه این فیلم شده است و در ازای این هزینه، من چه چیزی دریافت میکنم؟ قضیه از چند بخش قابل بررسی است، به لحاظ کارکرد ایدئولوژیکی که قرار است فیلم در سیاستگذاری فرهنگی داشته باشد، بهخاطر واکنشی که از مخاطب میگیرد و تاثیری که روی مخاطب قرار است بگذارد و هم بهخاطر هدف کلانی که بابت آن فیلم ساخته شده است. فارغ از متر و معیارها، اگر شما با 100 میلیارد فیلم ساختید و آن اثر در حد 10 میلیارد به من کارکرد میدهد، این خروجی 90 میلیارد ضرر به بیتالمال، تهیهکننده و بخش خصوصی زده است.
رضایت نداشتن از جشنواره امسال بسیار مطرح شد. وضعیت امروز سینمای ایران چقدر حاصل سیاستگذاری است و چقدر آن برعهده فیلمساز است؟
هر سال میگوییم جشنواره راضیکننده نیست، اما یکبار جلوی دوربین رسانهای همچون «فرهیختگان» بگوییم چرا این جشنواره راضیکننده نیست؟ در سوال شما نکته جالبی مستتر بود که هر چقدر برنامهریزی و طراحی خوب باشد آخر هیات انتخاب با چند انتخاب روبهرو است. من میگویم خیلی از این فیلمهایی که به جشنواره وارد شد، نباید در سودای سیمرغ قرار میگرفت. وقت ما بهعنوان منتقد در این فستیوال هدر رفت. من برای سرگرمی در این جشنواره حضور پیدا نمیکنم و قسمتی از پژوهش و کار حرفهای من است. این توهین به ماست که چرا فیلمی را میبینم که نباید برای پخش روی این پرده انتخاب شود. پس اگر هیات انتخاب از این موضع که باید جدول را پر کند بیرون بیاید و به سلیقه مخاطب احترام بگذارد، خیلی چیزها تغییر میکند. همچنین این جشنواره بالاخره چه کارکردی دارد؟ بهعنوان کلیت نشست خبری میخواهم آن را مورد قضاوت قرار دهم. بهطور مثال بعد از فوتوکال که عکاسی از بازیگران و فیلمسازان است، ما وقتی به سراغ پرسش و پاسخ از عوامل فیلم میرویم، باز هم آن را جزئی از جشنواره نمیبینیم. همچنان عکاسی ادامه دارد، مجری نظرخواهی میکند و عوامل با مجری درحال احوالپرسی هستند و همه اینها در زمان کوتاهی انجام میشود. در آنجا چهار نفر هم سوالات مکتوب و جدی دارند، اما تقریبا شنیده نمیشود. نشست خبری ظرفیت کم و در حد ژورنالیستی دارد اما جلسات نقد جالبی میتواند برگزار شود. برای مثال محافلی باشد که فیلمساز بیاید و در مقابل منتقدان بنشیند و بحثهای جدی و فنی داشته باشد. اینها باعث شکلگیری جشنوارهای میشود که آدمها حول محور آن هیجان دارند که چه اتفاقهایی قرار است بیفتد.
جشنواره خیلی لخت است. من احساس میکنم این ظرفیت را داریم که بخشهای جنبی زیادی را برنامهریزی کنیم.
بله، ممکن است کسی بگوید چرا صد یا 200 نفر اینجا میآیند و میخورند، فیلم میبینند و نقد کنند؟ ایده اینجا جشنواره است. به من کارت دادند و به آدمی که در خیابان رد میشود کارت ندادند. من کارکردی بهعنوان نخبه دارم که اینجا میتوانم نقش میانجی را بازی کنم و صدای مصرفکننده را به سازنده اثر برسانم و بگویم من بهعنوان منتقدی که منافع او را هم در نظر دارم پیشنهاد دهم که این کارها را انجام دهید. اما ما نه مخاطب را راهبری میکنیم و نه با سینماگر حرف میزنیم. در این جشنواره هزینههای زیادی میشود که این اتفاق بیفتد. اتفاقا این جشنواره برای ماست، یعنی ما منتقدان باید بیاییم که به آنها بگوییم چه چیزی را مصرف کنید و از آن طرف وکیلمدافع مخاطب در مقابل سینماگر باشیم. به شخصه هر بار که این شام مجانی را اینجا میخورم حس بدی دارم. پول زیادی از بیتالمال مصرف میشود و به من ژتون میدهند که من شبی 200 هزار تومان اینجا شام بخورم. 10 شب گذشته و دو میلیون حداقل هزینه شام من بوده است. من به اندازه دو میلیون تومان برای جامعه و برگزارکنندگان کارکرد دارم؟ حقیقتش نمیدانم و فکر هم نمیکنم این میزان کارکرد داشته باشم.
بحث را سمت جامعه بردید. با توجه به تحصیلات شما، چقدر این جشنواره بهعنوان ویترین سینمای ایران توانسته مسائل مردم را مطرح کند؟ آیا حجم فیلمهایی که از طرف بنیادها، نهادها و ارگانها حمایت میشود، مشکلات و مسائل مردم را دارند یا مسائل دیگری را دنبال میکنند؟
بهعنوان کارشناس درباره فیلمهایی که توسط ارگانهایی همچون فارابی، اوج، حوزه هنری، سازمان تبلیغات و روایت فتح پول آنها تامین میشود، چیزی که الان برای من محرز شده است، هیچ عقل مسلط غنیسازی در این مراکز وجود ندارد.
چون گفتید یکی از فیلمهای مورد علاقه شما پرویز خان است، همان را مثال میزنم. من چیزی که در پرویز خان میبینم این است که مسالهای را مطرح میکند که برای امروز ما حرف دارد یعنی قصهای از دهه 60 انتخاب کرده که نمونه آن را سال پیش، موقع جامجهانی داشتیم. این فیلم خیلی به امروز ما میخورد ولی به این دلیل که برای این فیلم هزینه نشده است شما میبینید فیلم خوبی حساب نمیشود. اما برای فلان فیلم جنگی و دفاع مقدسی هزینهای شده است که مطمئن هستیم در گیشه این هزینه برنمیگردد و این فیلم ویترینی است و حرف تازهای برای من ندارد. اما پرویز خان که میتوانست با امروز یک نسبتی برقرار کند حمایت نشده است. میخواهم بدانم واقعا این نسبتی که سینمای ارگانی و دولتی با مردم برقرار میکند نسبت معناداری است؟
من حتی یک قدم عقبتر از شما ایستادهام، شما میگویید با مردم نسبتی برقرار نمیکند و من میگویم با خودش هم نمیتواند نسبتی برقرار کند. الان شما به من بگویید چرا سازمان اوج باید از فیلم پرویزخان حمایت کند؟ مگر سازمان اوج بال فرهنگی سپاه نیست؟ بال فرهنگی سپاه فیلمهای جنگی و فیلمهای حوزه دفاع مقدس است. فیلم پرویزخان چه نسبتی با اوج برقرار میکند؟ جالب است که بخواهیم وارد تحلیل مفهومی پرویزخان شویم، کاری که فیلم میکند علیه خود سرمایهگذار بلند شده است. واقعا یعنی آنها میزانسنها را نمیبینند و اگر میبینند چه چیزی را چشمپوشی کردهاند. البته بهنظرم هیچیک از اینها نیست و این بیشتر نشاندهنده درهم بودن وضعیت سیاستگذاری است یعنی یکی زنگ میزند و میگوید این طرح را داریم و میتوانید حمایت کنید و... ، وگرنه چرا پول پرویزخان را باید اوج بدهد؟ این فقدان عقل در سینمای ارگانی خیلی اذیتکننده است و جالب است که عدهای نشستهاند و میگویند حکومتیها میخواستند آن کار را کنند و یک ارادههایی را برای سینمای ارگانی متصور میشوند.
خیلی جدی میگیرند.
دقیقا و آدمهایی که سینمای ارگانی را نمایندگی میکنند، در جشنواره قد و قامتهای مشخصی دارند و ما میتوانیم بفهمیم چه کسانی هستند. این موضوع خیلی بد است که حتی در نسبت با خود ارگانها و نسبتی که آنها با فیلم برقرار میکنند ابهاماتی وجود دارد و این موضوع باید قبل از رابطهی ارگان و مردم بررسی شود. بعد در دولت اصولگراها میبینید فارابی از برخی فیلمهای جنگی حمایت میکند. واقعا فرق بین فارابی و اوج در چیست؟ فیلم «آسمان غرب» را حوزه هنری سرمایهگذاری کرد، قسمتی از فیلم «احمد» را تصویر شهر تامین هزینه کرده است. چرا تصویر شهر باید پول احمد را بدهد؟ این دو سوال متفاوتی است و منظورم این است که چرا نهادها و ارگانهای دیگر ندادند و تصویر شهر داده است؟ این همه مراکز مختلف فاندینگ داریم که نظیر این را در اروپا و آمریکا نداریم.
هیچ جا در تاریخ سینما این را نداریم.
یک آرت کنسل در کانادا هست و یکی دو نمایندگی هم هستند که در حوزه سینما و فیلم یارانه میدهند. در ایران 10-8 تا ارگان حمایتی دارید که با همدیگر اشتراک دارند و این یک خطر است که درنهایت حکومت و مردم راضی نیستند. مقوله سیاستگذاری جدی است. اجازه دهید حالا که این بحث طرح شد، من از آب گلآلود ماهی بگیرم و این نکته را اضافه کنم. این سینما به لحاظ تکنیکی رشد کرده است، ولی همواره در فیلمنامه پسرفتش را میبینیم. با این موافق هستید؟
بله حتما!
این یک زنگ خطر برای ماست و باید این را جدی بگیریم. چند وقت دیگر هوش مصنوعی مینشیند و دکوپاژ هم میتواند برای ما انجام دهد یعنی شما موضوع را بیان میکنید و میتواند حرکت دوربین را برای شما مشخص کند. من نگران این هستم که یک امر تکنیکال بهواسطه هوشمندتر شدن هوش مصنوعی قدرتمندتر شود. آنجا فقدان ایده بسیار مشخص میشود. باید روی مواردی مانند ایدهمندی، ایدهورزی، تمرکز روی تربیت فیلمساز، جهانداری و جهان بخشی آن سرمایهگذاری کنیم، که متاسفانه نمیکنیم. من نمیخواهم اسم ببرم اما 2، 3 تا فیلم بیگ پروداکشن بودند که در جشنواره دیدیم، به لحاظ تکنیکال «مجنون» فیلم خوبی است، فیلم «آسمان غرب» و حتی فیلم «میرو» بازیها بد نیست و به لحاظ تکنیکال برای فیلمسازی که «هوک» را ساخته و الان به اینجا آمده فیلم قابل قبولی است و نشان میدهد که دکوپاژ یادگرفته است اما با فیلمنامه هیچ نسبتی ندارد.
ضربالمثلی هست که میگوید آفتابه و لگن هفت دست، شام و نهار هیچ چیز!
واقعا این اتفاق در سینمای ما افتاده است. الان که جمعبندی جشنواره است، همه دنبال این هستند که ما مطلب خاصی بیان کنیم اما همان مشکل قبلی تکرار میشود. اوضاع فیلمنامه داغون است، تخیل نویسندگان و جهانسازان در اوضاع خوبی قرار ندارد و باید روی آن سرمایهگذاری کرد. ادوات و دوشکا و... هم بس است؛ چراکه هوش مصنوعی این کار را انجام میدهد. این مهم است که باور کنیم طراحی این جشنواره میتواند بهتر انجام شود. و در آخر، ارگانها عقل متصل داشته باشند، یعنی احساس کنیم منطقی در آنجا تصمیم میگیرد ولو منطق فاشیستی باشد. بالاخره فاشیست هم برای خودش یک منطق است.
یک سینمای فاشیستی وجود دارد که در دوره قبل جنگ جهانی دوم در ایتالیا موسیلینی بالای سر کار آمد و پسر او سینمای ایتالیا را چرخاند. در آن دوره دو دسته فیلم ساخته شد. یک دسته فیلمهایی که توسط حاکمیت حمایت میشدند، مانند فیلمهای بزرگ تاریخی و فیلمهایی که پروپاگاندا هستند. بخش دیگر فیلمهایی که عموما کمدی و بیمساله هستند. تفاوت آن دوره با وضعیت امروز ما این است که در ایتالیا، در دل آن سینما آدمهایی بودند که در هر دو طرف دوگانهای که ترسیم کردند فیلم میساختند و توانستند بعدها سینمای ایتالیا را هم متحول کنند و یک جریان فیلمسازی نورئالیستی جدی شکل بدهند که درنهایت توانست سینمای جهان و اروپا را متحول کند. مسالهای که من دارم و در آن با هم موافقیم این است که ما آن فیلمسازان را نمیبینیم که امید داشته باشیم چنین اتفاقی میافتد. یک مساله مهم دیگر هم این است که میبینیم برخی اتفاقات میافتد و بعضی جریانها و آدمها علیه سینما اقدام میکنند، نه صرفا علیه حاکمیت! شما سینما را واگذار میکنید و این واگذار شدن سینما اتفاق خطرناکی است. من بهعنوان سینماگر با کار خودم شناخته میشوم. بعد از 40 سال بازیگری نباید یک آدم اینستاگرامی باشم و حرف، کار و حرفهام را نتوانم نشان دهم. مساله این است که درد را گم نکنیم. هر یک از دو طرف این دعوا به یک شکلی مشکلات سینمای ایران را ترسیم میکنند که هر دو از واقعیت دور هستند و درد و مساله اصلی به نظرم در همین چیزهاست که در این سالهایی که در جشنواره بودیم حس کردیم. مسائل اصلی در فیلمنامه، سیاستگذاری دقیق، سرمایهگذاری، تقسیمبندی بین بخش خصوصی و دولت و این بحثها وجود دارد. یعنی برای یک درد اساسی مثل سرطان مسکن خوردن خیلی مشکل را حل نمیکند و باید عمیقتر و دقیقتر درباره آن فکر کرد.
به نظر شما چه باید کرد؟
ما در سیاستگذاری انگ روی پیشانی آقایان را میبینیم ولی حداقل باید یک مدیریت و درایتی از سمت آنها ببینیم. وقتی به مدیران اینطور نگاه میشود، نباید خود را گم کنند. مسالهی دیگر این است که در جشنوارهی سال پیش دیدیم گروهی راضی و گروهی ناراضی هستند، اما نکته اینجاست که الان همه ناراضی هستند. باید بررسی شود که چرا این اتفاق افتاده است. چرا همه ناراضی از جشنواره فیلم فجر هستند؟ آیا صرف برگزاری کافی است؟ یعنی چون 40سال برگزار شده است باید هر سال برگزار کرد؟ در اجرا هم مشکل داریم و بیعیب عمل نشده است. برای مثال شنیدم در یک سینمای دیگر مردم با بلیت بیرون ماندند. هر سال همان مشکلات و اتفاقات تکرار میشود با اینکه راهحلها آنها مشخص است. برای مثال در مسائلی مانند فیلمنامه، کارگردانی، سرمایهگذاری و... الگوهایی در تاریخ سینما وجود دارد که خیلی راحت میتوان بسیاری از این مشکلات را حل کرد. ما نمیگوییم ارگانها فیلم نسازند، دولت فیلم نسازد، دخالت در سینما نداشته باشند. میگوییم حداقل از نمونههای موفق که در تاریخ سینما داریم همچون انگلستان، آلمان، فرانسه و کشورهای دیگر یاد بگیرند؛ در بسیاری از کشورها، دولت سینما را نجات داده است. اما بدانیم دولت چه میکند و نقشه دولت برای نجات سینما چیست. کجا بار را دولت برمیدارد و کجا بار روی دوش دیگران است. من یک سوال دیگر دارم، درباره کسانی که در جشنواره نیستند، با توجه به اتفاقاتی که سال گذشته افتاد و یک مقداری امسال ادامه پیدا کرد و باعث شد یکسری بیرون گذاشته شوند، جای خالی این بخش در جشنواره حس میشود؟ عدهای میگویند کیفیت پایین جشنواره امسال بهخاطر نبودن برخی اشخاص و سینماگران است. آیا این مساله اصلی است؟
ما چون فیلمهای دیگری که بیرون ماندهاند را ندیدهایم، قضاوت منسجمی نمیتوانیم داشته باشیم ولی چشم من آب نمیخورد که اتفاق خارقالعادهای آنجا رخ داده باشد.