محمود زارعی، پژوهشگر اقتصاد: بزرگترین دارنده ذخایر هیدروکربنی دنیا در گیرودار ناترازی انرژی، نتیجه فقدان برنامه و استراتژی انرژی چیزی بهتر از این نخواهد بود. اقدام بدون داشتن استراتژی موجب وابسته کردن ۷۰ درصد سبد انرژی کشور به گاز طبیعی میشود. این بیتوجهی به تنوع در تامین منابع، عدم برنامه برای مدیریت مصرف و بیتوجهی به افزایش راندمان انرژی در کشور همگی دست به دست هم داده تا امروز با یکی از عجیبترین اتفاقات یعنی ناترازی انرژی در کانون انرژی جهان مواجه باشیم. یکی از مهمترین دلایل این ناترازی همانگونه که اشاره شد وابستگی ۷۰ درصدی سبد انرژی کشور به گاز طبیعی است. اگر بخواهیم بهصورت جزئیتر بیان کنیم باید بگوییم ۸۰ درصد تامین انرژی بخش خانگی، ۷۹ درصد تامین انرژی بخش صنعت، ۵۵ درصد خوراک پتروشیمیها و ۱۳ درصد حملونقل کشور وابسته به گاز است. این حجم از وابستگی در کنار راندمان پایین وسایل و تجهیزات انرژیبر مانند بخاریها موجب پیشیگرفتن مصرف انرژی کشور از تولید شده است. در کنار این مصرف سرسامآور افت فشار میدان گازی پارسجنوبی را هم شاهدیم که درنهایت منجر به بروز ناترازی انرژی در ایران شده است؛ ناترازی که هر روز به عمق و وسعت آن افزوده میشود.
قربانی نخست این ناترازی صنایع کشور هستند، دولتها همیشه برای جلوگیری از قطعی بخش خانگی بابت هر ناترازی در انرژی بهدنبال اعمال محدودیت برای بخش صنعتی هستند. صنایعی که در تابستان با کمبود برق و در زمستان با کمبود گاز مواجه بوده و گاهی بیش از 50 روز از سال تعطیل هستند. موضوعی که درنهایت اثر خود را در GDP کشور نمایان خواهد کرد. یکی از مولفههای مهم در بهبود محیط کسبوکار تسهیل و تضمین دسترسی به انرژی است. بدون تضمین دسترسی به انرژی تسهیل در صدور مجوز منجر به رشد مشاغل کوچک و متوسط نخواهد شد. تنها راهکار وضعیت کنونی، کنترل و بهبود ناترازی انرژی در کشور است. بهبود ناترازی انرژی از سه مسیر و کانال قابل دستیابی است. نخست افزایش تولید گاز طبیعی و سایر حاملهای انرژی موضوعی که با توجه به سرمایه بالا برای جبران افت فشار پارسجنوبی چندان منطقی بهنظر نمیرسد کما اینکه هیچ افزایش تولیدی نمیتواند این روند مصرف را تامین کند. دوم تنوع بخشی به سبد انرژی کشور و افزایش سهم انرژیهای تجدیدپذیر در آن در این حوزه هم سرمایه بالا نیاز است و هم حجم ناترازی بهگونهای است که در کوتاهمدت انرژیهای تجدیدپذیر نمیتوانند آن را پوشش دهند. سومین راهکار هم مدیریت است. خود مدیریت مصرف از دو طریق قابل اجراست؛ سیاستهای قیمتی و سیاستهای غیرقیمتی، معمولا در کشور ما اولین راهکار که به ذهن میرسد مدیریت مصرف از طریق اصلاح قیمتی است. اصلاح قیمتی را میتوان سادهترین راه دانست. اما تجربه آبان ۹۸ باعث ایجاد مقاومت در رویکرد اصلاح قیمتی شده، البته باید دقت داشت که رویکرد خطی و تجربیات قبلی اصلاح قیمت نشان داده که این رویکرد در بلندمدت راهگشا نیست و باید به سمت سیاستهای غیرقیمتی رفت. قبل از هر چیز اعمال سیاستهای غیرقیمتی نیازمند عزم دولت و اراده در تصمیمگیری است، بدنه دولت باید نسبت به اهمیت این حوزه توجیه شده و همراه شوند و سازههای ناکوک دولت باید از مسیر برداشته شود تا بتوان برای نخستینبار در کشور مدیریت مصرف انرژی را بهصورت عمده از طریق ابزار غیرقیمتی کنترل کرد.
ما در سیاستهای غیرقیمتی تنوع در انتخاب داریم. تنوع در انتخاب این امکان را میدهد که بتوان بهصورت ترکیبی از ابزارهای مختلف و روشهای متنوع برای مدیریت مصرف بهره برد. پیشنیاز اصلی این اقدام تصمیمگیری بر مبنای اطلاعات و دیتاست یعنی گردآوری و استفاده از ابزارهای تحلیل اطلاعات کلان بستر مناسبی برای سیاستگذاری و تصمیمگیری فراهم میسازد. بهعنوان نمونه ازجمله اقدامات و سیاستهای غیرقیمتی برای کنترل ناترازی انرژی در بخش خانگی جایگزینسازی بخاریهای معمولی با بخاریهای هرمتیک است. تغییر و جایگزینسازی ۵ میلیون بخاری معمولی و غیراستاندارد نیازمند سطح 100 همت یا به عبارتی ۲ میلیارد دلار هزینه است. راندمان ۸۵ درصدی این بخاریها با اولویتدهی به مناطق سردسیر میتواند سالانه منجر به ذخیرهسازی ۱۰ میلیارد مترمکعب گاز شود و سالانه ۳ میلیارد دلار ارزآوری یا جلوگیری از عدمالنفع برای کشور بهواسطه افزایش توان صادرات گاز ایجاد خواهد شد. با توجه به قطع گاز صنایع و نیروگاهها درصورت تبدیل این حجم از انرژی به کالا یا سایر انرژیها مثل الکتریسیته، سالانه حدود ۱۵ میلیارد دلار ارزشافزوده برای کشور ایجاد خواهد شد.
اقدام دوم اجبار پرمصرفها به تمکین از الگوی مصرف است. صدک بالای جامعه یا باید به الگوی مصرف تمکین کرده یا اینکه هزینه مصرف بیرویه را پرداخت کند. در این خصوص اصلاح نظام تعرفهبندی پلکانی و آزادسازی قیمت انرژی برای پرمصرفها رویکردی است که میتواند مرفهها را مجبور به رعایت الگوی مصرف کند. بخش عمده مصرف انرژی در تهران را مناطق یک، دو و سه دارند که چندین برابر الگو درحال مصرف انرژی رایگان هستند که میتوان با کنترل مصرف همین بخش، قسمتی از مشکلات را کاهش داد.
یکی از نمونههای کوچک و موفق در مدیریت مصرف و استفاده از سیاستهای غیرقیمتی، طرح تعویض رایگان لامپهای رشتهای با لامپهای کممصرف در مناطق محروم بوده است. اقدامی که هم با استقبال مردم مواجه شده و هم توانسته مصرف انرژی را کاهش دهد. سیاستگذاران ما باید به این موضوع ایمان آورند که امروزه بسیاری از کشورها با بهرهگیری از ابزارهای اقتصاد رفتاری توانستهاند از طریق سیاستهای غیرقیمتی بسیاری از چالشها و مشکلات را برطرف سازند و این ابزارها روی میز هستند که تنها نیازمند اراده جدی برای بهرهگیری و استفاده از آنها لازم است. البته دولت به اجرای سیاستهای غیرقیمتی اقبال نشان داده و متمایل به استفاده از آنهاست. اما صرفا تمایل نشاندادن کافی نیست و باید هر چه زودتر این برنامهها در کشور پیادهسازی و دنبال شوند.