محمد قربانی، منتقد: «مجنون» با اختلاف بهترین فیلم جشنواره تا امروز است. فیلمنامه تا اواسط پرده دوم آنقدر دقیق است که کمتر ایرادی به آن میتوان گرفت. در افتتاحیه، دوربین پشت زینالدین حرکت میکند و چهرهاش را نمیبینیم. زینالدین برای ماندن اخراجیها در جمع رزمندگان وساطت میکند و پس از این «عمل» است که دوربین اولینبار چهره او را نشانمان میدهد. این یعنی زینالدین قرار است بهواسطه کنشهایش شناسانده شود و اثر میخواهد روی پای خودش بایستد و چیزی را به بیرون حواله ندهد. در ادامه نیز با حساسیتی ویژه، زینالدین در نسبت با خانوادهاش، معاونش، برادرش و سربازانش، کنشمحور و در موقعیتهایی حسابشده شخصیتپردازی میشود. دقت کارگردان در پرداخت لحظات اساسی فیلم -بهویژه در نیمه اول- بسیار تحسینبرانگیز است. برای مثال با کلوزهایی که در لحظه خداحافظی از همسر زینالدین میگیرد، یک وداع جانانه میسازد. یا صحنه فوقالعاده پریدن رزمندهها در آب که پس از تمردشان و بهواسطه رفتار و کنشمندی زینالدین، اتفاق میافتد. اولین عملیات هم عالی کارگردانی شده و به دنبال شخصیتپردازی دقیق زینالدین، فرود آمدنش در مجنون، فرود آمدن فرماندهی باهوش و مقتدر از آب درمیآید که تماشاگر مدیریت و رهبریاش را باور کرده است. ما با شخصیتی مواجهایم که از طرفی زمینی است و دلش پیش دختر و همسرش و از سوی دیگر فرمانده جنگی است که همواره با نقشهها و راهحلهایش، یک قدم از بقیه جلوتر است. فیلمساز در میدان جنگ هم موفق است و تدوین خوب فیلم در صحنههای درگیری، به عیار فیلم اضافه کرده است. استفاده دقیق از نقشه در فیلم نیز ابتکار دیگر آن است. بهواسطه نقشه، جغرافیای عملیات را بهدقت برای تماشاگر ترسیم میکند و بیننده را صاف میگذارد کنار رزمندگان و در دل عملیات. از موسیقی و نورپردازی اغلب حسابشده فیلم هم نگذریم که لحظاتی از فیلم را بسیار شاعرانه کردهاند. صحنه شهادت شهید قمی روی پای اخراجی آذری و مرثیهخوانی ترکی او برای شهید ازدسترفته در حضور زینالدین، با آن نور لطیف و آن موسیقی درست، یکی از بهترین صحنههای تاریخ ژانر دفاع مقدس است. میانه فیلم حدود 20 دقیقه اضافه دارد. 20 دقیقهای که از کلیشههای ژانر دفاع مقدس به فیلم تحمیل شده و حذفشان برای نسخه اکران، مجنون را به فیلمی کمنظیر تبدیل خواهد کرد. راه رفتن زینالدین میان رزمندگان، اسلوموشنهای طولانی، کلوزهای نابجا از زینالدین و... که قصه را هم معطل کردهاند، اضافات فیلمند. اما فیلم پس از پرده دوم، مجددا جان میگیرد و آن صحنه عالی حرف زدن زینالدین با بیسیم را میبینیم. قبلا رابطه زینالدین با رزمندگان و فرماندهیاش بر قلبهای آنها را دیدهایم و حالا موفقیت فرماندهی او در میدان، ماحصل همین فرماندهی بر دلها تصویر میشود. دوربین در این لحظه از لانگ به زینالدین که برگشته و به سمت بیسیم نگاه میکند، نزدیک میشود و این نزدیک شدن، همان ماندن رزمندگان از شهرهای مختلف کشور پشت زینالدین است و همچنین لبیک ما به مهدی زینالدین. در انتها تصمیم فیلمساز برای نشان ندادن لحظه شهادت زینالدین نیز هوشمندانه است. در صحنه آخر -شش ماه بعد از ماجرای فیلم- تشییع زینالدین روی دست مردم را میبینیم؛ درحالیکه باز هم دوربین مثل اولین لحظات فیلم، از زینالدین جا میماند. زینالدین ستاره دنبالهداری است که فیلمساز به اندازه همان چند لحظهای که او را در آسمان دیده، تصویرش کرده است و حالا در انتها با رساندن فیلم به تصاویری مستند از تشییع شهید، از او ستارهای دستنیافتنی میسازد.