درباره فیلم «قلب رقه»؛
در سینما و شبکه نمایش خانگی ایران، فیلم‌ها و سریال‌هایی که با موضوع نبرد با داعش ساخته شده باشند به عدد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد. پیکره اصلی این گروه مخوف امروز از هم پاشیده و تقریبا هر فیلمی که درباره آن ساخته شود، روایتی از جنگ در دوران به پایان رسیدنش به‌حساب می‌آید.
  • ۱۴۰۲-۱۱-۱۵ - ۰۴:۴۳
  • 00
درباره فیلم «قلب رقه»؛
چند قدم مانده به شاهکار
چند قدم مانده به شاهکار

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ: در سینما و شبکه نمایش خانگی ایران، فیلم‌ها و سریال‌هایی که با موضوع نبرد با داعش ساخته شده باشند به عدد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد. پیکره اصلی این گروه مخوف امروز از هم پاشیده و تقریبا هر فیلمی که درباره آن ساخته شود، روایتی از جنگ در دوران به پایان رسیدنش به‌حساب می‌آید. یعنی ما برخلاف سینمای دفاع مقدس که عده‌ای از رزمنده‌های حاضر در آن پشت دوربین رفتند و قبل از شلیک آخرین گلوله‌ها فیلم‌هایی درباره‌اش ساختند، با موضوعی طرفیم که طیف گسترده‌ای از جامعه ایران با آن درگیری ذهنی پیدا کرده بود اما هیچ قصه کاملی درباره‌اش نشنید و دواعش را صرفا در قامت عده‌ای ریشوی بدون سبیل می‌شناسد که لباس سیاه پوشیده‌اند و قطاری از فشنگ به کمرشان بسته‌اند و با فریاد الله اکبر یا قرائت دل‌بخواهی آیاتی از قرآن، مثل آب خوردن سر می‌برند. درحقیقت داعشی‌ها شبیه موجوداتی فرازمینی به ما معرفی شده‌اند که با چنگ زدن به خرافاتی شبه‌دینی فقط می‌کشند و می‌کشند. اینکه آنها از کجا آمدند و چرا چنین می‌کنند، هیچ‌وقت درست و به‌طور کامل توضیح داده نشد و همین کار قصه‌گویی در این‌باره را به‌شدت مشکل می‌کند، چون عموم مخاطبان پیش‌زمینه ذهنی درباره‌اش ندارند. حالا که موضوع داعش به‌عنوان گروهکی که داعیه‌دار تاسیس دولت باشد به پایان رسیده و فقط خرده‌پاهای پراکنده‌ای از آن باقی مانده‌اند که برای زنده‌نمایی از این پیکره متلاشی‌شده، گاهی دست به ترور‌های کور می‌زنند، سوال اصلی اینجاست که اساسا لزوم ساخت فیلم یا سریال درباره این پدیده چیست؟ یکی از چیزهایی که لزوم ساخت فیلم یا سریال در این خصوص را توجیه می‌کند، فعالیت علیه فراموشی است. اینکه از یاد ببریم چه بر سر ما و این منطقه آمد، حساسیت‌مان را نسبت به عواملی که می‌توانند زمینه‌ساز ظهور مجدد چنین پدیده‌هایی شوند از بین می‌برد. علاوه از یاد بردن قهرمانان این نبرد، ذهن جامعه را از قدرت ایمان و اراده تهی می‌کند. دلیل دیگری که برای ساخت آثار هنری درخصوص داعش را با وجود به پایان رسیدن موج دولت‌خواهی آن توجیه می‌کند، شناخت عوامل برسازنده آن وضعیت است. باید از خودمان بپرسیم چه چیزی باعث شد عده‌ای از افراد تا این اندازه سر لج بیفتند و تعصب بورزند و غوغایی خون‌آلود را در این اندازه به راه بیندازند؟ عده‌ای همه‌چیز را به راحتی گردن ذات اسلام می‌اندازند و می‌گویند اگر کسی به اسلام واقعی عمل کند، می‌شود همین داعش و آنهایی که داعشی نشده‌اند، مسلمانان خجالتی‌تری هستند. این باور ساده‌انگارانه و البته ابلهانه توضیح نمی‌دهد که چرا دواعش با اسرائیل همدست و هم‌پیمان بودند و مسلمانان را می‌کشتند؟ یا نقش سرویس‌های امنیتی آمریکا و انگلستان را در پدید آمدن چنین جرثومه‌ فسادی عمدا در نظر نمی‌گیرند. باید درباره داعش فیلم ساخته شود تا اولا از منظر کلان، حامیان دولتی چنین پدیده‌ای شناخته شوند و ثانیا در جزئیات هم بفهمیم که پیروان این بیرق سیاه، نه با‌ انگیزه‌های دینی، بلکه با‌ انگیزه اطفای عقده‌های سرکوب‌شده‌شان در فرازهای مختلف زندگی، به این فرقه پیوسته‌اند. «قلب رقه» در چنین شرایطی ساخته شد و به نمایش درآمد؛ در شرایطی که سینما می‌بایست به این سوالات پاسخ می‌داد، این ابهامات را برطرف می‌کرد و چنین واقعیاتی را جا می‌انداخت و در حافظه‌ها زنده نگه می‌داشت.

رقه شهری دستوری است که حدود چهار سال پایتخت داعش بود و داستان فیلم قلب رقه مثل سریال «سقوط» یا حتی تا حدودی فیلم «به وقت شام» حول یک عملیات نجات می‌گردد. درحقیقت ما هنوز فیلم یا سریالی نساخته‌ایم که نبردهای نظامی‌مان با داعش را به تصویر بکشد و تمام آثاری که ساخته شده‌اند، یا روایت جلوگیری از یک خرابکاری دواعش در ایران هستند یا شرح یک عملیات نجات. این الگویی است که در سینمای جهان هم بسیار پربسامد است اما تنها الگوی فیلمسازی سرگرم‌کننده و در عین حال استراتژیک نیست. از آنجایی که تعداد آثار سینمایی و تلویزیونی ساخته شده در این موضوع بسیار کم است و هنوز یک شاهکار به‌عنوان الگو خلق نشده، از باقی آثار هم نمی‌توان توقع چندان عجیبی داشت. در این شرایط قلب رقه داستان یک عملیات نجات را با حرارت تمام و ریتم نفس‌گیر روایت می‌کند. دوربین به سوریه رفته که همین به طبیعی‌تر درآمدن کار بسیار کمک کرده است؛ چنانکه هم تفاوت اقلیمی بین ایران و سوریه محسوس است و حتی بعضی اوقات نمی‌توان بیابان و صحرا و جنگل ایران را به جای صحرا و بیابان و جنگل سوریه جا زد و هم توجه داشت که فضای شهری سوریه به لحاظ سینمایی خیلی مناسب است و اگر فیلمی راجع‌به سوریه در لوکیشن‌های دیگری ساخته شود، ممکن است توی ذوق مخاطب بخورد. فیلمساز توانسته هیجان چنین داستانی را کاملا در بیاورد. ماجرای عاشقانه فیلم هم که جزء نوار حاشیه‌ای قصه نیست و در روند اصلی روایت تاثیر می‌گذارد، درست درآمده و وصله نچسب نیست. یکی از مشکلات اصلی فیلم معرفی دواعش و ‌انگیزه‌هایشان است تا آنجا که یکی از شخصیت‌های منحوس روایت مجبور می‌شود در دیالوگ‌های نالازم، به زبان فارسی توضیح بدهد که به فلان دلایل عقده‌ای شده و با اینکه اعتقادات مذهبی ندارد، به داعش پیوسته است. با این همه می‌شود گفت قلب رقه فیلم خوبی است. یک تریلر هیجان‌انگیز امنیتی درباره پدیده‌ای شوم و چندش‌آور که همه مردم غرب آسیا هنوز آن را به یاد دارند. قلب رقه را می‌توان با فیلم‌های جنگی ایران که در دوره پیش از ساخته شدن آثاری مثل «پرواز در شب»، «دیده‌بان» و «مهاجر» و به نوعی قبل از پدید آمدن مفهوم سینمایی دفاع مقدس جلوی دوربین رفتند، مقایسه کرد. خلق چند شاهکار دفاع مقدسی هم همچنان فیلم‌هایی که فقط اکشن یا فقط شعار بودند ساخته می‌شد اما به وجود آمدن الگوهای بزرگ، تاثیر چشمگیری روی روند فیلمسازی بعد از خودشان گذاشتند.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰