فرهیختگان: مجله تصویری فرهنگ و هنر «قاف» با اجرا و سردبیری اکبر نبوی در ایام جشنواره فیلم فجر به مدت 10 شب در فضای مجازی منتشر خواهد شد. اولین قسمت از این 10 شب که به صورت مکتوب در صفحات فرهنگی روزنامه «فرهیختگان» منتشر میشود مربوط به گفتوگوی اکبر نبوی و پوران درخشنده کارگردان سینما است. در ادامه متن این گفتوگو را میخوانید.
چهلودومین جشنواره فیلم فجر کار خودش را آغاز کرد؛ جشنوارهای که در میان اهالی سینما سالهاست به بهار و نوروز سینما مشهور شده و البته تعبیر زیبا و درستی هم هست. ما هم در استقبال از جشنواره فیلم فجر تصمیم گرفتیم در مجله تصویری قاف هر شب با شما صحبت کنیم. البته درباره برنامههای جشنواره و فیلمهای به نمایش درآمده و حواشی و متن جشنواره مطلقا صحبت نخواهیم کرد و تمرکز ما بر مباحث کلان سینما و فرهنگوهنر است.
*سینمای اجتماعی واقعا یک ضرورت بسیار مهم است و من شاید ورود خودم به سینما بهخاطر سینمای اجتماعی بود. شاید اگر نمیتوانستم فیلمهای اجتماعی را کار کنم، خیلی راغب نبودم که بیایم و بمانم. نگاههای متفاوت و رنگارنگ و تضاد نگاهها خودش زیبایی دارد. همه میتوانند باشند و هر کسی میتواند نگاه مادرانه، برادرانه یا پدرانه داشته باشد اما چیزی که در سینمای اجتماعی اهمیت دارد، بحرانهایی است که باید هدایت شوند. بحرانهایی که باید نگاه کارشناسی و روانشناختی اجتماعی به آنها شود. سینمای اجتماعی به این مقوله نگاه میکند.
*گفتوگو بین اعضای خانواده پدر و مادر، استاد و دانشجو، زن و شوهر، معلم و شاگرد، پزشک و بیمار ضروری است. دیدید پیش برخی پزشکان که میروید فورا نسخه مینویسند، یعنی قبل از اینکه مریض را ببینند و فکر نمیکنند شاید بیماری او ربطی به نسخهای که مینویسد نداشته باشد. گفتوگو اصلا صورت نمیگیرد، انگار این در جامعه ما باب نیست. یکجاهایی انگار خجالت میکشیم، یکجاهایی میگوییم نه، اصلا وارد این مقوله نشویم، یکجاهایی فکر میکنیم که بهتر است این حرفها در خانواده زده نشوند، درحالیکه همه اتفاقات میافتند اما ما هستیم که کنار هستیم و خبر نداریم.
*بهترین فیلمها در دهه 60 و 70 ساخته شدند. بعد دیگر مسیر انگار گم شد و کسی این فیلمسازی را دنبال نکرد. آنهایی که دارای دغدغه بودند و برایشان مهم بود، مثل سینماگرانی که در سینمای کودک یا سینمای اجتماعی یا جاهای دیگر بودند، آنقدر برای طرحهایشان رفتند و آمدند، دیگر انگیزهشان را از دست دادند. من الان حس میکنم مگر من چقدر میخواهم عمر کنم. من با عشق وارد سینما شدم و سینما برای من خیلی مقدس بود اما الان بین هر فیلم 8 تا 10 سال فاصله است
*من الان سالهاست که میخواهم فیلم «هیس، پسرها گریه نمیکنند» را بسازم. من چطور باید به این آدمهایی که آمدند سرگذشتهایشان را به من گفتند و خودم دردشان را با وجودم کشیدم، پاسخگو باشم؟ خودم برای خودم سوال میکنم که من از فیلم زیر سقف دودی تا الان 8 سال است کار نکردهام. چرا؟ اصلا آنها باید دنبال کسانی بیایند که این کارها را دارند میکنند و این نگاهها را دارند. باید بیایند بگویند شما چرا نمیسازید؟! باید بپرسند.
متن کامل گزارش را از اینجا بخوانید.