آراز مطلبزاده، خبرنگار: تماشای تمساح خونی بیش و پیش از آنکه منجر به طرح مباحثی درباره خود فیلم بشود این پرسش مهم را به ذهن متبادر میکند که اساسا چرا جشنواره فیلم فجر به چنین وضعیت اسفباری رسیده که یک فیلم حداقلی میتواند اینچنین وجد فروخفته مخاطب را تحریک کند؟ پاسخ به این پرسش فرصت دیگری میطلبد که این نوشته مختصر در پی آن نیست. با این حال نباید فراموشی کنیم که تمساح خونی علیرغم قابلیتهایی که دارد نهایتا یک فیلم متوسط حداقلی است که میتواند مخاطب را حفظ کند. و باید پرسید اگر فیلمی که مخاطب را میتواند پای پرده نگه دارد لزوما درخور این حجم از وجد، تشویق و هیاهوست؟ واقعیت امر این است که تمساح خونی همچنان متکی است بر یک تیپ تکراری از جواد عزتی که مکررا آن را در حجم انبوهی از طنزهای دهه 90 سینمای ایران دیدهایم. تیپی که مولفه مهم آن را میتوان بلاهت توام با اضطراب دانست که در موقعیتهای دراماتیک منجر به خنده میشود. به این مورد حجم انبوهی از شوخیهای کلامی اروتیک را هم اضافه کنید که در سالهای اخیر ظاهرا یگانه حربه کمدیهای سال اخیر سینمای ایران بوده است. فیلم سعی میکند قواعد ژانر را رعایت کند و علیرغم مقدمه کسالتبارش از نیمهها موفق میشود انسجامش را حفظ کند و کاملا در بستر یک کمدی اکشن خود را تعریف کند. با این حال همچنان از تجربههای خلاقانه میهراسد که مبادا از خنده مخاطب محروم بماند. از همین روی ترجیح میدهد به همان تیپ کمیک عزتی بسنده کند که امتحان پس داده است. مضاف بر این موارد فیلم از منظر مفهومی تقریبا چیز درخور تاملی ندارد. در فیلم هیچ ارجاعی به جهان بیرون از فیلم دیده نمیشود. فیلم با همه چیز شوخی میکند اما از کنار مواردی از قبیل قمار، گروههای مافیایی و مناسبات فاسد اقتصادی با سکوتی موذیانه میگذرد. فلذا تنها جز اجرای شستهرفته و تلاش فیلم برای رعایت قواعد ژانر چیز چندانی را در فیلم نمیتوان یافت.