زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقد روز: تاکید بر گزاره «کارخودشونه» از جانب رسانههای خارجی و فارسیزبان، امری بود که اگرچه پیش از این در حوادث و اتفاقاتی که در ایران اتفاق میافتاد، مسبوق به سابقه بوده اما بعد از اتفاقات شاهچراغ در شیراز این امر خیلی جدیتر از جانب رسانههای فارسیزبان مطرح شد و با ارائه گزارههایی به دنبال اثبات این امر بودند که حکومت مردم خودش را میکشد، امری که در ادامه اتفاقات سال گذشته به دنبال کاهش اعتماد عمومی به نظام حکمرانی و ایجاد شکاف میان نظام حکمرانی و مردم بود. با این حال این ایده همچنان و بعد از گذر از اتفاقات سال گذشته دنبال شد. رسانههای فارسیزبان در پس هر اتفاق و حادثهای به دنبال اثبات این امر بودند که نظام حکمرانی مقصر و عامل بروز این اتفاقات است. امری که کارویژه اصلی آن کاهش اعتماد عمومی مردم بود. در این چهارچوب، هیچ اتفاق کوچکی نیست که تبدیل به دستاویزی برای القای حس بیاعتمادی و ناامیدی توسط این رسانهها نشود که البته برخی رسانههای خارجی نیز برای تثبیت این ادعاها در این پازل بازی میکنند و ادعاهای غلطی را مطرح میکنند. اخیرا و بعد از حادثه تروریستی که در کرمان و در سالگرد شهادت حاج قاسم اتفاق افتاد، اگرچه تلاشی از جانب رسانههای فارسیزبان برای ایجاد این شبهه که این اتفاق با آگاهی و اطلاع دستگاههای امنیتی اتفاق افتاده است، صورت گرفت اما با توجه به اینکه پیش از این نیز ادعاهای غلطی از جانب این رسانهها مطرح شده بود و دروغ آنها اثبات شده بود چندان مورد توجه افکار عمومی داخل ایران قرار نگرفت. از طرفی نیز این امر منطقی به نظر نمیرسید که با فرض اطلاع این موضوع از زمان و مکان دقیق حادثه، اقدامی از جانب دستگاههای حکمرانی صورت نگرفته است.
خبر والاستریتژورنال درباره حادثه کرمان دروغ بود؟
روزنامه والاستریتژورنال روز پنجشنبه در گزارشی به نقل از یکی از مقامات آمریکایی مدعی شد که آمریکا بهطور مخفیانه به ایران هشدار داده بود که داعش در حال آماده شدن برای انجام حمله تروریستی در ایران است. امری که با واکنش یکی از مقامات دیپلماتیک ایران همراه شد و در گفتوگو با ایرنا و در واکنش به این انتشار این خبر گفت: «اگر پیامی امنیتی از سوی آمریکا رد و بدل شده باشد، با هدف درامانماندن واشنگتن از ضرب شست ایران، خصوصا پس از جنگ اسرائیل در غزه بوده است.» با این حال بعد از انتشار این خبر رسانههای فارسیزبان این بار گزاره تکراری «کارخودشونه» را با تکیه بر گزارش والاستریتژورنال و ادعای یک مقام آمریکایی مطرح کردند. امری که تلاش میشد با ادعاهایی مبنیبراینکه هیچ یک ار خانوادههای مقامات ارشد سپاه در این مراسم حضور نداشتند، این ادعا را باور پذیر کند. سوال اساسی که در این رابطه پیش میآید این است که این ادعا چرا در چنین زمانی از جانب این رسانه آمریکایی مطرح شده است و اساسا اثبات اینکه ایران مقصر این حادثه تروریستی است چه آوردهای برای آمریکاییها دارد؟
جنگ روانی والاستریتژورنال
در وهله اول شاید بتوان گفت که پیش از این به راه افتادن جنگ روانی علیه ایران ار جانب رسانههای فارسیزبان صورت میگرفت اما بعد از اتفاقات سال گذشته تا حد زیادی اعتبار این رسانهها در میان افکار عمومی داخل ایران فرو ریخت. بر این اساس به دنبال باورپذیر کردن این ادعاها این بار از اعتبار رسانههای آمریکایی خرج شد تا بعد از آن خوراک رسانهای برای پرورش و بزرگنمایی در اختیار رسانههای فارسیزبان قرار بگیرد. در سمت دیگر کارویژه اصلی انتشار این اخبار، کاهش اعتماد عمومی و ایجاد شکاف میان مردم و حکومت است. طبیعتا در فضایی که منطقه در آشفتگی به سر میبرد و اسرائیل درگیر یک جنگ چندجانبه در غزه است و آمریکا و انگلیس نیز مجبور شدند تا در این درگیری حضور مستقیم پیدا کنند، کاهش اعتماد عمومی مردم نسبت به حکومت امری است که میتواند یک نظام حکمرانی را در موضع ضعف قرار بدهد تا با کوچکترین اتفاقی آشفته شود. در سال گذشته از جانب این کشورها و رسانههایی که از جانب آنها تامین میشدند نیز دنبال میشد.
موجسواری رسانهای روی یک حادثه تروریستی
در جریان این اتفاق تروریستی مشخصا رسانههای فارسیزبان، حامیان آنها و رژیمصهیونیستی موضعگیریهایی داشتند که در نگاه افکار عمومی مردم در جبهه مخالفت و دشمنی با مردم قرار گرفتند، امری که قدرت آنها در پمپاژ ناامیدی و باورپذیر کردن اتفاقات و حوادث ادعایی از جانب آنها را با چالش مواجه میکرد. بهترین ادعا در چنین اتفاقاتی مقصر دانستن حکومت است تا آنها در پس این ادعا چهره و باور منفی که در میان افکار عمومی در مورد آنها ایجاد شده را بازسازی کنند و خود را طرف مردم ایران نشان دهند. با این حال اما برای تاثیر این اظهارات در نگاه افکار عمومی، این ادعا بعد از گذر از حادثه تروریستی و گذر از اوج اتفاقات مطرح شده است تا در فضای آرامشده جامعه دروغهایی مطرح شود که افکار عمومی آن را بپذیرد و بهتبع آن فضای انتقادی از جانب افکار عمومی متوجه نهادهای امنیتی شود. از آنجایی که بعد از هر اتفاقی نیز این سوال ایجاد میشود که چطور حضور این افراد در رصد اطلاعاتی دیده نشده است، این ادعا نیز به دنبال سوار شدن براین موج مطرح میشود اما این امر را مورد اشاره قرار نمیدهد که حوادث امنیتی ناشی از خرابکاری و حوادث تروریستی ممکن است در تمام نقاط دنیا اتفاق بیفتد.
اشراف اطلاعاتی آمریکاییها در نابودی داعش کارکرد نداشت؟
علاوهبراین چند موضوع نیز ناظر به ادعای آمریکاییها مورد توجه قرار دارد. در وهله اول این امر مطرح میشود که اگر این ادعا براساس ارائه توصیههایی ناظر به انجام عملیات تروریستی در ایران به مقامات ایرانی ابلاغ شده است چرا اسناد دقیق برای اثبات این امر ارائه نشده است و صرفا یک مقام امنیتی آن را در اختیار یک رسانه قرار داده است. نکته دیگر آنکه بر فرض ارائه این گزارش نیز در این ادعا مطرح نشده که آمریکاییها در مورد زمان و مکان دقیق این اتفاق نیز هشداری دادهاند، بر این اساس اگر بر فرض ارائه اطلاعات مطرحشده نیز صحیح باشد، تاکید بر این گزاره که ایران از این حادثه در کرمان اطلاع داشته یک بازی رسانهای از جانب رسانههای فارسیزبان برای جنگ روانی در افکار عمومی جامعه ایران به راه افتاده است. با این حال اما سوالی که در این میان مطرح میشود این است که اگر آمریکاییها تا این میزان اشراف اطلاعاتی بر فعالیتها و اقدامات داعش در منطقه داشتند چرا تاکنون اقدام قابلتوجهی برای برخورد با داعش در منطقه در راستای برخورد و نابودی این گروه تروریستی انجام نداده است. از طرف دیگر اگر این میزان اشراف اطلاعاتی آمریکاییها دقیق بوده چرا آنها نتوانستند درباره عملیات مقاومت در اسرائیل به صهیونیستها اطلاعاتی ارائه کنند، با این حال به نظر میرسد اگر این ارائه اطلاعات از جانب آمریکاییها درست باشد و آنها به فعالیتهای داعش اشراف داشتهاند، اینکه تلاشهایی در منطقه برای نابودی کامل داعش صورت نمیگیرد این گزاره را اثبات میکند که عملیاتهای داعش، با هماهنگی و همکاری با آمریکاییها صورت میگیرد. در سمت دیگر نیز این گزاره محتمل است از آنجایی که آمریکاییها با فشار افکار عمومی خود برای حضور در منطقه و هزینه کردن برای ادامه این حضور قرار دارند، این ادعا را مطرح کردند تا از فشار افکار عمومی خود کم کرده و بگویند که فعالیتها و اقدامات داعش را تحت کنترل دارند.
با این وجود تلاش آمریکاییها برای به راه انداختن جنگ روانی علیه نظام حکمرانی ایران و بیاعتمادی مردم همراه با جریانات اپوزیسیون خارج از ایران آنقدر مشخص بود که این ادعا چندان نیز در میان افکار عمومی مورد پذیرش قرار نگرفته است. در واقع سوال اصلی این است که چرا نهادهای امنیتی با فرض اطلاع از اینکه قرار است یک حادثه تروریستی در مزار حاج قاسم رخ دهد، اقداماتی در این راستا انجام ندادهاند. مشخصا وقوع چنین حادثهای در مزار حاج قاسم با فرض اطلاع از حادثه چیزی بیش از خودزنی نیست و منطقی به نظر نمیرسد. به نظر میرسد آنچه در پس مطرح شدن این شبهه مورد توجه قرار نگرفته نگاه و تحلیل مخاطب از خواندن این خبر است، درحالیکه واقعیت ماجرا بهخوبی نشان میدهد که وقوع یک حادثه تروریستی در مزار شهید سلیمانی در روز شهادت او امری است که بیش از آنکه با هماهنگی نهادهای حکمرانی انجام شده باشد، با هدف انتقام دشمنان ایران از مردم و حامیان شهید سلیمانی صورت گرفته است.