گزارشی از بیست‌وسومین دفتر از شب‌های فرهنگ؛
بیست‌وسومین دفتر از شب‌های فرهنگ که به دیدار با زنده‌یاد استاد ناصر طهماسب اختصاص داشت در دفتر کار اکبر نبوی برگزار شد.
  • ۱۴۰۲-۱۱-۰۱ - ۲۳:۳۱
  • 00
گزارشی از بیست‌وسومین دفتر از شب‌های فرهنگ؛
بزرگداشت ناصر طهماسب؛ این‌همه بی‌مهری حقش نبود
بزرگداشت ناصر طهماسب؛ این‌همه بی‌مهری حقش نبود

بیست‌وسومین دفتر از شب‌های فرهنگ که به دیدار با زنده‌یاد استاد ناصر طهماسب اختصاص داشت در دفتر کار اکبر نبوی برگزار شد. این دفتر با حضور میهمانانی همچون حسین شایگان از پیشکسوتان دوبله و ترجمه، رضا پورحسین از اساتید دانشگاه، محمود گبرلو برنامه‌ساز و مجری، علی ملا‌قلی‌پورکارگردان، حمید شریفی و امیر محمدی برگزار شد. در ابتدای این نشست صمیمی اکبر نبوی (میزبان شب‌های فرهنگ) گفت: «قرار بود این شب، پاسداشت یکی از هنرمندان در قید حیات باشد و تماسی هم با او گرفتم اما به دلیل درگذشت غم‌انگیز ناصر طهماسب و به‌ویژه به خاطر ناسپاسی‌هاو بی‌مهری‌هایی که در این ایام در حق ایشان شد ترجیح دادم که این دفتر از شب‌های فرهنگ را به این هنرمند و گوینده اختصاص دهیم. معتقدم مرحوم طهماسب ترور شخصیت شد؛ به‌خاطر اینکه برای فیلم‌های مستندی گفتارمتن خوانده بود. این اقدام مرحوم طهماسب یا به‌خاطر اعتقاد بوده یا نه، به‌عنوان یک هنرمند حرفه‌ای این کار را به‌خاطر دستمزد انجام داده. به هر دلیل که این کار را کرده حق نبود این بی‌مهری و حمله به او از سوی برخی از افراد نباید صورت می‌گرفت. استاد طهماسب بیش از شصت‌و اندی سال هم هنرورزی و هم هنرمندی کرده است. هنرورزی به‌خاطر سال‌های ورود به این حوزه است تا مسلط شود و ذهن چابکش را برای انواع صداهایی که بایستی در هنر دوبله عرضه بکند، بسط دهد و هنرمند بود به این دلیل که توانست با صدای ناب خود شخصیت‌های ماندگاری را در حوزه درام پدید آورد.»
او در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: «کارنامه ناصر طهماسب واقعا درخشان است. حسی که مخاطبان ایرانی از بازیگرانی مثل آل‌پاچینو، جک نیکلسون، همفری بوگارت و آثارشان گرفتند، متاثر از دوبله‌های درخشان طهماسب است و ‌ای کاش سینمای ایران دوباره به دوبله بازمی‌گشت. متاسفانه در سینمای ما شمار زیادی از هنرپیشگان زن و مرد روی صدایشان کار نمی‌کنند و هنر دوبله می‌تواند ضعف آنها را جبران کند. گرچه متاسفانه کاروان دوبله ایران رفته‌رفته عناصر برجسته خودش را از دست داده است و درد بزرگ این است که برای عزیزانی که از دست داده‌ایم جایگزینی نیست.»
نبوی برای دعوت از اولین میهمان گفت: «از استاد حسین شایگان از قدیمی‌های هنر دوبله دعوت می‌کنم به‌عنوان اولین سخنران بیایند. اقای شایگان از پیشکسوت‌های دوبله در سینمای ایران هستند و زحمت ترجمه و ویراستاری آثار نمایشی بسیاری را برعهده داشتند و از جمله هنرمندانی است که با ناصر طهماسب همنشینی داشتند. »
حسین شایگان در این مراسم گفت: «به اقتضای کاری که داشتم ارتباط مستقیم با مدیران دوبلاژ داشتم. با ناصر طهماسب از زمانی که وارد کار دوبله شدم، یعنی در سال‌های 53 یا 54 آشنا شدم. در استودیور کاسپین سریالی را دوبله می‌کردند که من ترجمه متن آن سریال را برعهده داشتم. از همان موقع شخصیت ایشان برای من متفاوت بود. از همان سال‌ها تا به امروز تقریبا با همه مدیران دوبلاژها همکاری داشتم اما کاراکتر طهماسب پیچیده‌ترین شخصیت در دوبله است و صحبت از او کار ساده‌ای نیست.»
او در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: «ناصر طهماسب جزء پنج گوینده برتر هنر دوبله ایران است اما به‌خاطر وجه شخصیتی‌شان که با بقیه فرق داشت خیلی اهل مصاحبه کردن و برون‌ریزی نبود. آن نسل درخشان دوبله از جمله آقای منوچهر اسماعیلی و آقای طهماسب و... را من نسل 18 می‌نامم که عمدتا متولدین 1318 بودند. بدون اینکه خیلی‌ها ناصر طهماسب را درک کنند او برای خیلی از گوینده‌ها یک الگو بود. او در کار هنری هوش سرشاری داشت و شیوه کار متفاوتی به نسبت بقیه داشت. از همان سریال اولی که با هم کار کردیم متوجه شدم که سرعت خوبی در سینک و نهایی کردن هر قسمت از سریال دارد با این حال نتیجه کارش از خیلی‌های دیگر که وقت زیادی برای کار می‌گذاشتند، بهتر بود. گاهی پیش می‌آمد که حین دوبله نسبت به استفاده از کلمات تردید داشتم و آقای طهماسب به‌درستی و دقت به انتخاب کلمات کمک می‌کرد.»
شایگان در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: «هنرمندان واقعی عمدتا کاراکتر نرمالی ندارند و برای همین است که ناصر طهماسب هم در هنرش و در زندگی‌اش متفاوت از بقیه بود، حتی درمورد این پرده آخر زندگی‌اش که گفتید ترور شخصیت شد، فکر نکنم هیچ کسی توانسته باشد به‌درستی او را قضاوت کرده باشد. ناصر طهماسب هیچ‌گاه آدم احساسی نبود و براساس احساسش، قضاوت و عمل نمی‌کرد. بعد از فوت ایشان درمورد او مخالف و موافق حرف زدند و او را قضاوت می‌کردند اما به نظر من هر دو سمت اشتباه کردند. ناصر طهماسب به آن معنایی که در جامعه تعبیر می‌شود یک فرد ارزشی نبود و برایش اهمیتی نداشت که کاری که می‌خواند چه مواجهه‌ای با آن دارند، به‌خصوص که در این روزگار شرایط اقتصادی دوبله متفاوت از سال‌های اولیه ورود این هنر در ایران است. ناصر طهماسب در دهه پنجاه، دستمزدش پنج هزار تومان بود؛ درحالی‌که حقوق جلال صفا مدیر واحد دوبلاژ سه هزار و 500 تومان بود. برای ترجمه یک فیلم سینمایی حدود هفت سکه دستمزد به من می‌دادند اما الان بعد از نزدیک به 50 سال کار دوبله دستمزد ترجمه، نیم‌گرم طلا هم نمی‌دهند یعنی اینقدر وضعیت معیشت و اقتصاد دوبله خراب شده است. در نتیجه زندگی آقای طهماسب هم از آسمان که تامین نمی‌شد و به هر حال باید به فکر معیشت می‌بود. ایشان اگر در طول ماه بیست روز هم کار می‌کرد نهایتا نصف اجاره خانه‌شان تامین می‌شد. او داخل منزل، استودیویی راه‌اندازی کرد و متن و تیزرهای تبلیغاتی را همانجا می‌خواند. حرف من این است که در بین دوبلورهای دیگر همین رویه است و دنبال چنین کارهایی می‌روند اما وانمود می‌کنند که ما به کاری که کردیم، باورمندیم. اما ناصر طهماسب عملا برایش مهم نبود که دیگران درمورد او و کاری که می‌کند، چه قضاوتی دارند و مهم نبود که دیگران درموردش چه فکری می‌کنند و پشت سرش چه می‌گویند.»
او درمورد شیوه هنرمندی ناصر طهماسب و تفاوتش با دیگر هنرمندان دوبله گفت: «کاری که او در طراحی و دوبله نقش‌ها انجام می‌داد به قدری هنرمندانه بود که مخاطب تمام احساس آن کاراکتر را درک می‌کرد. وقتی جک نیکلسون بازی می‌کند تو گویی احساس می‌کنی که انگار خود این بازیگر فارسی حرف می‌زند. از وقتی که دوبله از سینمای فارسی بیرون آمد لطمه سنگینی به سینمای ایران خورد. همسن و سال‌های شما قطعا یادشان است که آن سینما با دوبله درخشان ماند.»
این هنرمند دوبله در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: «در یک مقطعی بعد از انقلاب از کار دوبله جدا شدم و به سراغ کار تولید رفتم. سال 1381 بود که حضور کمرنگی هم در تلویزیون پیدا کردم و یادم است آن زمان ناصر طهماسب از من پرسید که چه می‌کنی و به او گفتم که در شهرمان قزوین کار تولیدی راه انداختم. او خیلی خونسرد به من گفتم آن کار را رها کن تو مترجمی. این حرفش روی من خیلی تاثیر گذاشت تا حدی که دو واحد تولیدی را در قزوین رها کردم و آمدم و دوباره فول‌تایم کار ترجمه را شروع کردم. ببینید او تاثیرهای اینچنینی داشت. خیلی از بزرگان دوبله بودند که خودشان متوجه نبودند که دارند از ناصر طهماسب تقلید می‌کنند. ارجاع می‌دهم شما را به یکی از برنامه‌های «دو قدم مانده به صبح» با اجرای محمدصالح علا که آقای طهماسب در آنجا به‌عنوان میهمان حضور داشت. آنجا می‌دیدم که ایشان چه جایگاهی داشت و چه تاثیری روی فرد مقابلش داشت که اتفاقا او هم دوبلور بود.» 
شایگان در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: «خیلی از گوینده‌ها از سبک طهماسب تقلید می‌کنند اما هیچ دوبلوری مثل ناصر طهماسب نمی‌شود. او در ساخت صدا و لهجه‌ها تبحر داشت و تیپ‌سازی فوق‌العاده‌ای داشت و استعداد بی‌نظیری در دوبله داشت. از لحاظ شخصیتی هم کاراکتر متفاوتی داشت و با خیلی از آدم‌ها صمیمی نمی‌شد و به‌زعم من فهمیده‌ترین فرد در دوبله بود.» او ادامه داد: «تعجبم این است که برخی در این ایام می‌گفتند که آقای طهماسب صدایش را فروخت درحالی‌که این تداوم شغل و حرفه‌شان بود و اتفاقا یکی از ویژگی‌های ناصر طهماسب این بود که هیچ‌گاه مجیز کسی را نمی‌گفت. درحالی‌که مدیران دوبلاژی داشتیم که آویزان صاحبان فیلم بودند اما ناصر طهماسب بسیار آدم رکی بود و هرجایی که لازم بود حرفی بزند را می‌زد. از نظر دانش عمومی لاف نمی‌زد و تظاهر به همه‌چیز‌دانی نمی‌کرد.»
در پایان صحبت‌های شایگان، اکبر نبوی درخصوص بهترین کارهای ناصر طهماسب سوال کرد و این هنرمند دوبله گفت: «کار دوبله و سینما یک کار تیمی است و نمی‌شود آن را فقط متاثر از یک فرد دانست. با این حال آقای طهماسب، دوبله‌ کاراکتر جک نیکلسون در شاینینگ و دیوانه از قفس پرید را فوق‌العاده اجرا کرد. در هزاردستان هم خیلی خوب است اما با این حال جایگاه طهماسب بیش از هزاردستان بود. او روی حنجره‌اش کار کرده بود و تخصصش صداسازی بود و می‌توانست صدایش را برای رل‌های مختلف تغییر بدهد. ناصر طهماسب هوش سرشاری داشت و می‌توانست حس کاراکتر را به خوبی درک کند و با دوبله منتقل کند.» در ادامه مراسم محمود گبرلو در مورد ناصر طهماسب گفت: «مرحوم طهماسب یک معجزه‌ برای صدا و دوبله در سینمای ایران بود. به هر حال کار دوبله را هنرمندان زیادی انجام می‌دهند اما کاری که ناصر طهماسب می‌کرد انتقال حس آن کاراکتر به مخاطب بود چون قصه و شخصیت‌های آن فیلم‌ها را می‌شناخت. ما که فیلم‌های خارجی را با زیرنویس و صدای اصلی فیلم ندیدیم بلکه صدا و هنر دوبلور‌ها بود که ما را با سینمای جهان و شخصیت‌های فیلم آشنا کرد و ما مدیون هنر و صدای آنها هستیم.» گبرلو در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: «صدای خوب را شاید خیلی‌ها داشته باشند اما هنر طهماسب این بود که فهم درستی از کاراکترها و فیلم داشت و می‌توانست همان حس را منتقل کند.»
در این مراسم رضا پورحسین از مدیران سابق تلویزیون هم سخنرانی کرد. او با اشاره به همکاری‌اش با دوبلورها برای گویندگی مستندهای شبکه چهار گفت: «بیشتر مستندهای علمی، تاریخی و حیات وحش در شبکه چهار داشتیم و بیشتر آقای افشاریه گویندگی می‌کرد که خدا حفظش کند و بعد در امتداد ایشان، آقای نماینده شروع کرد. به توصیه من اسماعیل میرفخرایی هم دوبله کرد. مدیر شبکه چهار که شدم تله‌تئاترها را از شبکه دو به چهار بردم و تئاترهای بسیاری ضبط کردیم. بعد از آن دوباره مدیر شبکه دو شدم و فکر کردم که چرا همه را به شبکه چهار منتقل کردیم و دوباره ضبط تئاترهای ایرانی را شروع کردیم.» وی در ادامه افزود: «زمانی که قائم‌مقام تلویزیون شدم کار دوبلاژ در زمان آقای مهاجرانی به من سپرده شده بود. یادتان باشد در گذشته هنرمندان تعصب خاصی روی هنر دوبله داشتند و مثلا اکبر خواجویی برای پدرسالار گفته بود که یا این کار را دوبله کنید یا کلا کار نمی‌کنیم. وقتی که در شبکه دو بودم، گفتم که فیلم و سریال «ابراهیم» محمدرضا ورزی  دوبله شود. برای فیلم قاعده بازی معتمدی هم همین اتفاق افتاد. شما الان ببینید کار «محمد» آقای مجید مجیدی دوبله نشد و به نظرم جفا به کار بود. یک دلیل اینکه فیلم به دل من ننشست، همین نداشتن دوبله بود.» او در بخش دیگری از این نشست صمیمی گفت: «الان نسل جدید دوبله را دوست ندارد. به نظرم باید یک پژوهش درباره این موضوع انجام شود. صداهایی که در دوبله داریم اورجینال هستند اما به لحاظ زیبایی‌شناختی آسیب دیدند.» پورحسین در بخش دیگری از صحبت‌هایش به تواضعی که دوبلورهای قدیمی در هنرشان داشتند، اشاره کرد و گفت: «ناصر طهماسب و منوچهر اسماعیلی دو عزیزی بودند که برای چهره‌های ماندگار انتخاب شدند اما خودشان نپذیرفتند. نه اینکه این جایزه را قبول نداشته باشند بلکه به این دلیل بود که ارجاع می‌دادند که فلانی انتخاب بشود بهتر است. آن وقت در مقابل اینها کسانی بودند که کامیون کامیون رزومه برای خودشان می‌آوردند تا انتخاب شوند!» 
علی ملاقلی‌پور در ادامه این برنامه گفت: «ما همیشه سینمای دهه 50 و 60 را با دهه‌های بعد که صدای سر صحنه آمد، مقایسه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که بزرگ‌ترین لطف هنر دوبله، به بازیگران بود. در سریال‌های آن زمان، صداهایی برای ما به یادگار مانده است که زنگ دارند. کارهایی که التهاب داشت صدای ناصر طهماسب روی آنها بهتر می‌نشست. حتی در مستندهای سیاسی هم صدای ایشان بهتر بود. مستندها ملتهب بود و کاملا صدایشان به مستند کمک می‌کرد. شاید خودم با این مستندها خیلی از نظر سیاسی میانه‌ای نداشتم اما آدم باید فراتر از این موارد نگاه کند. این حرف که گفته می‌شود ایشان صدافروشی کرده است را قبول ندارم. چرا فکر نمی‌کنند که او این کار را انتخاب کرده و دوست داشته تا بابت انتخابش هزینه بدهد. ضرورت تشکیل این جلسه هم از این حیث است. آدمی که خودش را در معرض مصاحبه و دیده شدن قرار نمی‌دهد اما به یک انتخابی رسیده که این ارزشمند است.» این کارگردان با یادی از پدرش در این برنامه گفت: «همه به من می‌گویند پدر تو خودش بود. این خودش بودن همیشه به معنای درست بودن نیست بلکه به معنای دروغ نبودن است. این قبیل آدم‌ها باید همدیگر را بپذیرند، با همه اختلاف‌هایی که وجود دارد. ما شاید الان متوجه نشویم که ایشان چه صدایی داشتند. استاد طهماسب نه‌تنها صدافروشی نکرده بلکه خودش را خرج کرده است. صدایشان ویژه شده است. با یک صدای خاص مواجه بودیم که بدیل نداشت. اینکه می‌گویند دیگر صدایی به مانند ایشان نخواهیم داشت، حتما درست است چون دیگر صداها سر صحنه گرفته می‌شود. اگر دوباره مانند این صدا پیدا شود، ممکن است همه شروع به تعریف کنند اما دیگر به آن معنا، جایگاه رقابتی وجود ندارد. شاید دیگر این مدل صداها را نشنویم.»
اکبر نبوی پیش از دعوت از میهمان بعدی، با بیان اینکه اولین ارتباط انسان با جهان پیرامونی، با صدا است، گفت: «صداپیشه‌ها معماری می‌کنند. البته معماری را نباید از بعد مهندسی نگاه کرد؛ چراکه معماری (به معنای درست) یک وجه آرتیستیک هم دارد. در صدا هم، کسانی مثل ناصر طهماسب معماری کردند.» امیر محمدی از مدیران صداوسیما در ادامه این برنامه گفت: «من در دو مقطع با هنر دوبله و صدا ارتباط داشتم. یک مقطع در معاونت سیما و شبکه یک و تامین برنامه بودم. در مستندسازی‌ها دچار مشکل شدیم و اکثر تصاویری که از دوره انقلاب داشتیم، عمدتا تصاویر راش بود و صدا نداشت. در یک مقطع آقای نقویان مستندساز ما بود و مستندی به نام «در لباس سربازی» را برای شبکه یک ساخت که صدای استاد طهماسب روی آن ضبط شد. آنقدر دقیق حواس‌شان بود که گاهی به ما بعضی نکات را یادآوری می‌کردند. سال 98 و 99 سرکار نمی‌آمدند و ما متن‌ها را برایشان می‌فرستادیم و جایی را در خانه برای خودشان درست کرده بودند و متن‌ها را می‌خواندند. یادم می‌آید سر چند مستند مهدی نقویان به مشکل خوردیم، آن هم زمانی که هنوز با آقای طهماسب آشنا نشده بودند و دنبال صدایی خاص می‌گشتند، تا بالاخره ایشان قبول کردند. شاید برخی بگویند که خب کار است و ایشان انجام داده اما من اعتقاد دارم آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. ایشان با اعتقاد روی این مستندها گویندگی کردند و برای همین تاثیرگذاری بیشتری داشت. به قول یکی از دوستان، ایشان به تصاویر جان می‌داد.» 
حمید شریفی، هنرمند حوزه تجسمی به‌عنوان سخنران آخر در این برنامه، گفت: «ما در هنر به‌خصوص هنرهای تجسمی خیلی با ویژگی کالبد و جان مواجه هستیم. چیزی که هر اثری را مانا و ماندگار می‌کند، ورای بعد فیزیکی است. هرکسی که در حوزه هنر فعالیت می‌کند برای خودش برندی درست می‌کند و آن برند را حفظ می‌کند اما برخی برای این برندسازی تلاشی نمی‌کنند. در حوزه صدا هم این قصه کاملا محسوس است و دیده می‌شود. برخی صدایی دارند و برایش برند‌سازی هم می‌کنند اما عمقی ندارد و ارتباط عمیقی با مخاطب نمی‌گیرد اما برخی صداها این‌طور نیست، عمق دارد و صدا را به دلیل توانمندیشان، معماری می‌کنند و در جاهای مختلف از آن استفاده می‌کنند. این در صدای آقای طهماسب وجود دارد. در صدای ایشان تصنع موج نمی‌زند. گاهی در هنر گفته می‌شود که یک چیزی با هم سینک نیست! این همنشینی زمانی اتفاق می‌افتد که همه‌چیز درست در کنار هم قرار بگیرد تا مخاطب احساس کند همه‌چیز منسجم است. خاطرم هست برای فیلم «بلمی به سوی ساحل» آقای ملاقلی‌پور و آقای بهزادپور موسیقی‌ای را انتخاب کردند که برای فیلم دیگری بود اما آنقدر این موسیقی به درستی برای این فیلم انتخاب شد که همه فکر می‌کردند برای این فیلم است، درحالی‌که این موسیقی برای فیلم گورکن آقای هنرمند بود. اگر ما یک صدای مناسب برای تصویر قرار ندهیم، آن تصویر را نابود می‌کنیم. آقای حاتمی در سریال هزاردستان به صدا و تصویر معتقد بودند و برای همین بود که صدای اساتیدی مثل ناصر طهماسب بر تصویر جای می‌گرفت اما متاسفانه الان در دوره‌ای هستیم که برخی دسترسی‌ها باعث سهل‌انگاری شده و کارها هم عمقی ندارند.»

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰