ناتوان از نظم حداقلی؟‌
بعد از یک ماه قرار گرفتن در صف انتظار صرافی مجاز، کارهای ارز دولتی‌ام را انجام داده‌ام. متصدی صرافی می‌گوید «یک هفته دیگه میری بانکی که حساب ارزی داری؛ ۲۰۰۰دلارت رو می‌گیری؛ ۱۰۰ دلارش هم می‌خوابه تو حسابت؛ بلوکه میشه تا شش ماه دیگه.» من ارز را برای یک سفر کاری می‌خواهم و کارم با همان ۲۰۰۰ دلار رفع می‌شود. پیش خودم می‌گویم آن صد دلار هم بماند که ایام اربعین بیایم و بگیرم!
  • ۱۴۰۲-۱۰-۲۷ - ۲۲:۲۳
  • 00
ناتوان از نظم حداقلی؟‌
روایت صف نیمه‌شب بانک
روایت صف نیمه‌شب بانک

سپیده دین‌دار، خبرنگار:

پرده اول: در به در خیابان فردوسی
بعد از یک ماه قرار گرفتن در صف انتظار صرافی مجاز، کارهای ارز دولتی‌ام را انجام داده‌ام. متصدی صرافی می‌گوید «یک هفته دیگه میری بانکی که حساب ارزی داری؛ ۲۰۰۰دلارت رو می‌گیری؛ ۱۰۰ دلارش هم می‌خوابه تو حسابت؛ بلوکه میشه تا شش ماه دیگه.» من ارز را برای یک سفر کاری می‌خواهم و کارم با همان ۲۰۰۰ دلار رفع می‌شود. پیش خودم می‌گویم آن صد دلار هم بماند که ایام اربعین بیایم و بگیرم!

پرده دوم: باجه‌داری که پاسخگو نیست
حالا یک هفته بعد است. ساعت ۱۰ صبح سرخوشانه به بانک مراجعه می‌کنم. در باجه ارزی که در طبقه فوقانی بانک ملی است، صف طویلی از آدم‌های ناامید روزهای قبل تشکیل شده و متصدی‌ای که به شدت سرش شلوغ است و فرصت سر خاراندن هم ندارد. از یکی می‌پرسم: «شما برای گرفتن ارز دولتی نشسته‌اید؟‌» و جواب می‌دهد: «آره؛ اما تو نشین! ما ۴صبح اومدیم نوبت گرفتیم و تازه الان میگه نمی‌رسه بهمون! تا دیروز هر روز ۱۵ نفر رو می‌دادند، امروز گفتن از این به بعد روزی ۱۰ نفر را راه می‌اندازند و ما اضافات امروز هستیم که نشسته‌ایم!» می‌خواهم از باجه‌دار سوال بکنم اما آنقدر مشتری دارد و فرآیند گرفتن ارز طولانی است که نمی‌تواند برای من تمرکز بکند. یکی دیگر از ‌همکارانش توضیحاتی می‌دهد و به همان نوبت دهی نیمه‌شبی حواله می‌دهد.

پرده سوم: اینجا سوئیس نیست
ساعت قریب به دو شب است و صفی ۱۰تایی از ماشین‌های معمولی روشن با سرنشینان معمولی در جلوی بانک ملی چهارراه کوکاکولا خیابان پیروزی تشکیل شده است. از ماشین پیاده می‌شوم و به شیشه یکی از ماشین‌ها می‌زنم؛ راننده شیشه را پایین می‌دهد؛ می‌پرسم: «صف دریافت ارز دولتی همین است؟‌» جواب می‌دهد «آره ولی دیر اومدی. 10 نفرش پر شده است.» به ساعتم نگاه می‌کنم؛ «به من گفته بودند ساعت ۴ صبح بیایم نوبت بگیرم! الان که ۲ ساعت زودتر است!» و جواب می‌دهد: «ماهایی که توی صفیم یک بار همین تجربه تو را داشته‌ایم؛ ساعت ۴ اومدیم دیدیم صف تشکیل شده و نوبت‌ها تموم شده؛ یاد گرفتیم ساعت ۱ نصف شب بیاییم!» و می‌خندد.
دوباره می‌پرسم: «خب حالا که تجربه داری بگو ببینم از کی باید نوبت بگیرم؟‌ و دوباره با خنده می‌گوید: «هر کس نفر اول اینجا پارک کرد؛ نوبت اول می‌شود و اسم بقیه را روی یک کاغذ می‌نویسد تا شماره 10! باقی هم بیایند اضافه آمده‌اند!» گفتم: «یعنی بانک خودش سازوکار نوبت‌دهی ندارد؟‌» با تعجب من را نگاه می‌کند و می‌گوید: «داداش شاید بعد از اینکه ارزت را گرفتی می‌خوای بری سوئیس ولی اینجا سوئیس نیستا؛ اینجا ایرانه!»

پرده چهارم: برای 3 میلیون تومان
برای بار دوم این‌بار ساعت ۲ نصف شب برای نوبت‌گیری راهی می‌شوم. نفر آخر لیست می‌شوم و به جهت ترس از نوبت‌سوزی تا 7:30 دقیقه که بانک باز شود در ماشین همانجا می‌نشینم. به محض باز شدن درب بانک صف نام‌نویسی‌شده‌ها تشکیل می‌شود. وقتی وارد بانک می‌شوم و در صف نشسته‌ام کم کم روابط آدم‌ها در صف پدیدار می‌شود. یک خانم کارت ملی و عابر بانک چهار نفر دیگر را گرفته است؛ به ازای دادن سه میلیون تومان با کارت ملی‌شان ارز دولتی می‌گیرد؛ نفر دیگر که دیشب لیست‌ها را می‌نوشت، در واقع نوبت فروش بود از شب قبل آنجا می‌آیستاد تا خودش نوبت‌ها را بنویسد و اصلا خودش قرار نبود ارز دولتی بگیرد و به ازای نام سه نفر اول لیست که نوشته بود نفری یک میلیون پول گرفت و رفت! و آدم‌های زیاد‌ دیگری که نتوانستند در لیست 10 نفره نوبت باشند ‌رفتند تا نیمه‌شب فردا دوباره بیایند.
متصدی بخش ارزی بانک هم از این ماجرا شکار است اما دستش به جایی بند نیست. همه اتفاقات بیرون از بانک رخ می‌دهد و فقط خروجی‌هایش در داخل بانک جنجال‌ساز است. ‌

پرده آخر: ناتوان از نظم حداقلی؟‌
کسانی که هر روز به صرافی‌ها مراجعه می‌کنند تا حواله دریافت ارز دولتی بگیرند مشخص است. هم تعدادشان معلوم است و هم مشخصات‌شان؛ هم شعبه ارزی‌ای که حساب دارند معلوم است!
یک هفته فاصله پرداخت هزینه حواله تا دریافت ارز از بانک ملی است و در این پروسه در هر بانکی تعداد مشتریانی‌ که قرار است این ارز را تحویل بگیرند کاملا معلوم است؛ اما آیا طراحی و اجرای یک سازوکار حداقلی توزیع ارز و نوبت‌دهی آنقدر پیچیدگی دارد که در این وضعیت سازوکار صف نیمه‌شبی و لیست دستی باید درست شود؟‌ مدیر بانک ملی ایران این رفتار را توهین به مردم ایران نمی‌داند که فکری به حال این سیستم توهین‌کننده نمی‌کند؟‌

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰