سجاد عطازاده، مترجم: نرگس باجغلی (استادیار انسانشناسی و مطالعات خاورمیانه در دانشگاه جان هاپکینز ایالاتمتحده) و ولی نصر (استادتمام روابط بینالملل و مطالعات خاورمیانه در همین دانشگاه) در مقالهای با عنوان «چگونه جنگ غزه محور مقاومت را احیا کرد، ایران و متحدانش با موشک و روایت میجنگند» که در وبسایت فارن افرز منتشر شده است، به قدرتافکنی محور مقاومت در غرب آسیا پرداختهاند. آنها معتقدند جمهوری اسلامی ایران توانسته است با ایجاد شبکه قدرتمندی از متحدان که البته اعضای آن بهصورت مستقل عمل میکنند، در مسیر نیل به اهداف خود مبنیبر اخراج آمریکا از منطقه و به شکست کشاندن رژیمصهیونیستی عمل کند. بهعلاوه در نبرد اخیر غزه، این محور نشانههای فراوانی از بلوغ را هم از خود اظهار داشته است، کما اینکه شاهد راهبرد «وحدت میادین» بودهایم و برای دفاع از غزه، سایر اعضای این محور در کشورهای دیگر نیز وارد میدان شدهاند. بهعلاوه برای اولینبار جبهه مقاومت توانسته است بر ضعف خود در جنگ رسانهای و روایت نیز غلبه کند؛ امری که نتیجه آن شکلگیری محبوبیت بیسابقه برای گروههای مقاومت در میان افکار عمومی کشورهای غربی، مخصوصا نسل موسوم به «زد» است. شاید بهنوعی بتوان مهمترین گزاره مطرح شده در این مقاله را نتیجهگیری آن دانست؛ آنجا که نویسندگان اذعان میکنند محور مقاومت واقعیت منطقهای است که ایالاتمتحده باید سالهای زیادی با آن دست و پنجه نرم کند.
در 12 ژانویه، بریتانیا و ایالاتمتحده حملات نظامی را علیه اهداف منتسب به حوثیها در یمن ترتیب دادند؛ حملاتی که پاسخی به تهاجمات این گروه علیه کشتیهای تجاری در دریای سرخ که تجارت جهانی را مختل کرده، محسوب میشد. اقدامات مذکور حوثیها برای مدت کوتاهی آنها را به برجستهترین عضو یک ائتلاف نظامی تبدیل کرد که پس از ترور صالح العاروری و دیگر رهبران حماس در بیروت در دوم ژانویه در سراسر منطقه فعال شده است. سیدحسن نصرالله، قول قصاص داد و اعلام کرد مبارزه با اسرائیل به چیزی کمتر از «محور مقاومت» نیاز ندارد. در ساعاتی پس از وعده نصرالله، سخنان او بهصورت ویدئویی بهطور گسترده پخش شد. سپس محور مقاومت دست به حمله زد. حزبالله با 62 راکت به پایگاه کنترل هوایی مرون اسرائیل حمله کرد. گروه مقاومت اسلامی مستقر در عراق نیز هواپیماهای بدون سرنشین خود را برای حمله به پایگاههای آمریکایی به سوریه و عراق فرستاد و شهر حیفا اسرائیل را نیز با موشک کروز دوربرد هدف قرار داد. حوثیها هم در دریای سرخ دست به حمله زدند و سرانجام ایران یک نفتکش را در خلیج عمان توقیف کرد.
اگرچه کشورهای غربی و منطقهای ادعا میکنند نمیخواهند جنگ در نوار غزه به یک بحران شعلهور منطقهای تبدیل شود، اما ایران، حزبالله، حوثیها و سایر اعضای این محور بازی بسیار متفاوتی را انجام میدهند. آنها با صبر و حوصله و به شکلی روشمند اتحادی از نیروها را در یک میدان نبرد منطقهای تثبیت میکنند. اتحادی که با ایران و حزبالله شروع شد، اما بهسرعت درحال تبدیل شدن به چیزی بزرگتر از بخشهای مقوم خود است و دیگر اعضای آن عبارت از حوثیها در یمن، حماس و جهاد اسلامی در فلسطین و شبهنظامیان شیعه در عراق و سوریه هستند. شکلگیری این محور، نظم منطقهای را که غرب برای دههها در خاورمیانه ایجاد و از آن دفاع کرده است، با چالشی مستقیم مواجه میکند. همچنین -همانطور که حملات ایران و حوثیها به کشتیرانی در دریای سرخ نشان میدهد- تهدیدی برای تجارت جهانی و عرضه انرژی نیز بهشمار میرود.
حمله حماس به اسرائیل در 7 اکتبر، نشانگر توانایی و نفوذ این محور است؛ نفوذی که از سرزمینهای فلسطین فراتر رفته و لبنان، سوریه، عراق، یمن و ایران را در بر میگیرد. غرب، تهران را مغز متفکر این شبکه میداند و تردیدی نیست که محور مقاومت نشاندهنده نگاه راهبردی تهران است. درواقع سپاه پاسداران ایران، قابلیتهای نظامی مرگبار و پشتیبانی هماهنگکننده را برای اعضای محور فراهم کرده است. اما تهران عروسکگردان نیست و انسجام و نقش منطقهای این محور چیزی بسیار فراتر از دیکتههای ایران است. درحقیقت این محور با نفرت مشترک از «استعمارگری» آمریکا و اسرائیل بههم گره خورده است. حزبالله معتقد است واشنگتن و تلآویو در لبنان مداخله میکنند و حماس، حوثیها و شبهنظامیان شیعه عراق نیز بر این باورند همین امر در سرزمینهای آنها نیز صادق است. همانطور که نصرالله گفته است، گروههای پراکنده با این واقعیت متحد شدهاند که خواه لبنانی، فلسطینی یا یمنی، با مسائل مشابه و دشمن یکسانی روبهرو هستند. این امر بدان معنا است آنچه در یک قلمرو این محور اتفاق میافتد مستقیما به بقیه نیز مربوط میشود. این محور بهجای ابزار ایران، خود را اتحادی میبیند که حول محور اهداف راهبردی مشترک و با روح «همه برای یکی و یکی برای همه» بنا شده است. اعضای آن معتقدند همگی درحال جنگی یکسان علیه اسرائیل و بهطور غیرمستقیم با آمریکا هستند. این باور بدان معنا است نه هشدارهای ایالاتمتحده و نه حملات آن، محور مقاومت را مجبور به توقف نخواهد کرد. تا زمانی که توپها در غزه ساکت نشوند، فشار بر جمعیت این منطقه کاهش نیابد و مسیری معتبر برای حاکمیت و استقلال فلسطین طراحی نشود، ایالاتمتحده نمیتواند خود را از این مارپیچ خطرناک نجات دهد.
برای خواندن متن کامل گزارش، اینجا را بخوانید.