رهبران آمریکایی با این فرض که اسرائیل یک «دارایی استراتژیک» برای واشنگتن است، برای دههها از رژیمصهیونیستی حمایت و «هزینه»های آن را تامین کردند اما پس از 7 اکتبر، این به ظاهر دارایی استراتژیک! هزینه بسیار سنگینی را به آمریکا تحمیل کرد و باعث شد واشنگتن برای حمایت از رژیم، راهبرد سیاست خارجی خود را بهطور کامل تغییر و مجددا غرب آسیا را در اولویت منطقهای خودش قرار دهد. ایالات متحده از دوره ریاستجمهوری باراک اوباما، رئیسجمهور اسبق ایالات متحده، تلاش کرد تا توجه استراتژیک خود را از خاورمیانه به رقابت قدرتهای بزرگ با چین و روسیه متمرکز کند. طرحهای عادیسازی در دولت دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین آمریکا و «ناتوی عربی» در این راستا دنبال شد. طی سه سال گذشته، دولت بایدن تلاش کرده تا حجم دخالت خود را در خاورمیانه محدود کند و بر شرق آسیا و بهویژه چین تمرکز کند. برای این امر، اصلیترین پروژه واشنگتن عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل بود. ایجاد کریدور اقتصادی که هند، خاورمیانه و اروپا را به هم پیوند میدهد و نفوذ چین در منطقه را به چالش میکشید، نیز در همین چهارچوب قابل تعریف بود اما ضربه سنگین مقاومت اسلامی به رژیمصهیونیستی، یک دهه استراتژی منطقهای ایالات متحده را به نابودی کشاند و ایالات متحده را وادار کرد تا سیاست کاهش حضور نظامی خود در منطقه را به بزرگترین حضور نظامی تغییر دهد. استقرار ناو هواپیمابر در شرق دریای مدیترانه با وجود استقرار ناو در خلیجفارس با بیش از 100 هواپیما با قابلیت حمله و همچنین رزمناوها، ناوشکنها و زیردریاییهای مجهز به موشکهای تاماهاوک. در هفتههای نخست جنگ، واشنگتن مدعی بود افزایش حضور نظامی در منطقه برای جلوگیری از گشودن جبهه دیگری علیه اسرائیل توسط یک طرف ثالث است اما تجاوز واشنگتن و بریتانیا به یمن، به علت ممانعت از تردد کشتیهای مرتبط با رژیمصهیونیستی از بابالمندب، ثابت کرد که واشنگتن برای حمایت از رژیم زیر فشار مقاومت، استراتژی منطقهای خود را به نابودی کشاند و پس از یک دهه تلاش برای کاهش حضور در منطقه، به صورت جدی به آن بازگشت. گزاره دیگر در تایید این تغییر استراتژی را روز گذشته شبکه آمریکایی CBS منتشر کرد. طبق خبر این شبکه «گروه جدیدی از ارتش آمریکا برای مبارزه با داعش در حال آماده شدن برای عزیمت به عراق و سوریه هستند.» در حال حاضر آمریکا حدود 2500 سرباز در عراق و حدود 900 سرباز در سوریه، برای آنچه دور نگه داشتن بقایای گروه تروریستی داعش میخواند، در این دو کشور دارد ولی اکنون با وجود این نیروها، آمریکا سعی در تقویت حضور نظامیاش در عراق دارد. اگرچه این خبر بلافاصله با واکنش محمد شیاعالسودانی، نخستوزیر عراق مواجه شد اما بعید به نظر میرسد نظر مقامات عراقی یا سوری در این زمینه مورد توجه باشد. سودانی در دیدار با هانس ساندی، سفیر هلند در بغداد تاکید کرد که از نگاه عراق ماموریت نیروهای ائتلاف بینالمللی برای مبارزه با داعش به پایان رسیده است و باید اقدامات فنی بهمنظور پایان دادن به این ماموریت انجام شود.
در سه سال گذشته آمریکا تبعات کاهش حضور خود در غرب آسیا (بهویژه خلیجفارس) و گرایش متحدان واشنگتن به سمت چین و روسیه را تجربه کرد. اگرچه به نظر میرسد دولت جو بایدن، نسبت به پیامدهای جهانی نتیجه جنگ اسرائیل و حماس آگاه است و دخالت بدون محاسبه در این درگیری مداوم ممکن است مسیر اصلی استراتژی کلان ایالات متحده را برای تمرکز دفاع خود روی رقابت قدرتهای بزرگ، از مسیر خارج کند اما این کشور با توجه به احتمال فروپاشی اسرائیل در پی ضربه 7 اکتبر، برای اطمینان دادن به شرکایش، لازم دید قدرت نظامی قابل مشاهده و دائمی در منطقه داشته باشد. شرکای منطقهای با استقرار مداوم نیروها و تجهیزات آمریکایی در خاک خود احساس اطمینان بیشتری میکنند، زیرا نشاندهنده سطح مشخصی از تعهد ایالات متحده به امنیت آنها است. همچنین برای انجام موثر همکاری امنیتی، ایالات متحده به نیروها و پرسنل آموزشدیده در منطقه برای مشاوره و کمک به همتایان خود نیاز دارد. از نظر کارشناسان بعید است که پروژه تغییر جهتگیری استراتژیک ایالات متحده به سمت رقابت قدرتهای بزرگ در منطقه هند و اقیانوس آرام که بیش از یک دهه به طول انجامیده است، یک شبه معکوس شود. با این وجود، تشدید ناخواسته به یک جنگ منطقهای میتواند ایالات متحده را به منطقهای بکشاند که بیش از یک دهه است که میخواهد از آن خارج شود، حتی اگر این حضور موقتی باشد. درگیری در بحران غرب آسیا که آمریکا برای آن آماده نبوده میتواند برای چین و بهویژه روسیه، یک فرصت استثنایی باشد و حتی ناخواسته به یک عامل بیثباتکننده، هم در غرب اقیانوس آرام و هم در اروپا تبدیل شود. با این حال، توجه عمومی بهطور غیرقابل انکاری اخیرا تغییر کرده است، همانطور که بسیاری از رهبران ایالات متحده تغییر کردهاند. نظرسنجی بنیاد ریگان نشان میدهد که اولویت خاورمیانه برای آمریکاییها در سال گذشته افزایش یافته است. درحالیکه 11 درصد از پاسخدهندگان در سال 2022 گفتند که ارتش ایالات متحده باید نیروهای خود را در خاورمیانه متمرکز کند ولی در سال جاری 31 درصد چنین گفتند. تکرار این نظرسنجی، هفتهها پس از حمله حماس انجام شد. در مقایسه، 25 درصد از پاسخدهندگان در سال جاری گفتند که ارتش ایالات متحده باید بر آسیای شرقی ازجمله چین تمرکز کند، درحالیکه این رقم در سال گذشته 31 درصد بود. پاسخدهندگان در نظرسنجی زمانی که برای تصمیمگیری در مورد نحوه تخصیص منابع نظامی ایالات متحده، محدوده آزاد به آنها داده میشود، نیروها را بهطور نسبتا مساوی بین خاورمیانه و آسیا تقسیم میکنند. بهطور متوسط، پاسخدهندگان گفتند که حدود 19 درصد از منابع نظامی ایالات متحده باید بر خاورمیانه و حدود 18 درصد باید در شرق آسیا متمرکز شود. با این حال، 51 درصد گفتند که معتقدند چین بزرگترین تهدید برای ایالات متحده است و این کشور نسبت به سال گذشته در صدر فهرست باقی مانده است.
اهمیت یافتن غرب آسیا برای افکار عمومی در آمریکا که متاثر از رسانههای این کشور است، میتواند پای آمریکا را به یک باتلاق بیانتهای دیگر بکشاند. این اشتباه پرهزینهای بود که آمریکا حداقل دو بار آن را در منطقه مرتکب شده است. ارتش آمریکا و متحدانش سال 2001 برای آنچه مبارزه با تروریسم میخواندند به افغانستان حمله کردند. دو سال بعد نیز به بهانه از بین بردن سلاحهای کشتار جمعی، به عراق یورش بردند. این ماجراجویی پرهزینه، جدا از اینکه به رقبای آمریکا فرصت تنفس و رشد داد، هزینه سنگینی را به واشنگتن تحمیل کرد. درنهایت نیز آمریکا ناچار شد با وجود هشدارها درباره فروپاشی دولت در افغانستان، سربازان خودش را از این کشور خارج کند و کابل را به طالبان یعنی گروهی که دو دهه پیش برای نابودیاش به افغانستان لشکرکشی کرده بود، بسپارد. در عراق نیز وضع چندان متفاوت نبود و آمریکا به زحمت خود را از باتلاق بغداد بیرون کشید. حالا واشنگتن درحال تکرار ماجراجویی در منطقه است. این بار اما طرف حساب او، کشوری است که معروف به «شکستناپذیری» است. پیش از آمریکا، حدود هشت سال عربستان سعودی و ائتلاف چند ده کشورشان با یمن جنگیدند ولی درنهایت ناچار شدند با میانجیگری، خود را از باتلاق یمن بیرون بکشند. آمریکا هم میتواند شانسش را در این کشور امتحان کند.