حجت‌الاسلام رضا غلامی؛
حجت‌الاسلام رضا غلامی در گفت‌وگو با «فرهیختگان» گفت: درباره معنا و مبنای جریان روشنفکری انقلاب اتفاق نظری وجود ندارد، اما من همواره اینگونه استنباط کرده‌ام که جریان روشنفکری انقلاب، جریانی است که به شکوفایی ظرفیت‌های عقل نظری و عملی و پیوند سیستماتیک آن با دین و اجتهاد پویا، قائل است.
  • ۱۴۰۲-۱۰-۲۶ - ۰۰:۴۷
  • 00
حجت‌الاسلام رضا غلامی؛
در فهم متدولوژی علوم انسانی دچار تطور مثبت شده‌ام
در فهم متدولوژی علوم انسانی دچار تطور مثبت شده‌ام

برای شروع، دوست داریم کمی از سیر فعالیت‌های علمی خودتان برای ما بگویید.
من از اواسط سال ۱۳۷۳ یعنی ۲۹ سال قبل، فعالیت علمی خودم را در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی آغاز کردم و با توجه به میدان وسیعی که با لطف و سعه صدر مثال‌زدنی استاد گرامی، جناب آقای رشاد در آن پژوهشگاه برای من ایجاد شد خیلی زودتر از آنچه قابل تصور بود مراحل ترقی را در آنجا طی کردم. یعنی از کارشناس شورای پژوهشی پژوهشگاه شروع کردم تا آخرین مسئولیتم در آنجا که معاون پژوهشی و همکاری‌های علمی و بین‌المللی بود. تجربه ۱۲ ساله بنده در پژوهشگاه بخش مهمی از زیرساخت‌های فکری و مدیریتی من را شکل داد. هرچند بنده در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی عمدتا یک مدیر بودم اما در عرصه‌های گوناگون وارد شدم. از معاون پشتیبانی علمی تا رئیس انتشارات، از دبیر گروه غرب‌شناسی تا سرپرست پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، از رئیس مرکز آموزش تا سردبیر ماهنامه تخصصی زمانه. در سال ۱۳۸۴ به دعوت استاد محترم دکتر سید‌محسن میری سفری سه ماهه به اندونزی داشتم و در آنجا به تشکیل دپارتمان‌ پژوهش برای کالجی که متعلق به جامعه المصطفی بود کمک کردم. این سفر سه‌‌ماهه هم تجربه گران‌قیمتی برایم بود. پس از بازگشت، به حکم رئیس وقت فرهنگستان علوم، جناب استاد داوری اردکانی، دبیر هیات حمایت از کرسی‌های نظریه پردازی، نقد و مناظره شدم و در جهت توسعه این کرسی‌ها در دانشگاه‌ها و جلب اعتماد اساتید به آن، تلاش‌های زیادی کردم. همچنین به دعوت رئیس وقت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، جناب استاد مهدی گلشنی، به عضویت تیم‌ پژوهش ملی ایران و جهانی شدن درآمدم و زیر نظر استاد گلشنی بزرگوار و اعضای تیم پژوهش در تالیف کتاب پژوهش ملی ایران و جهانی شدن نقش محوری ایفا کردم. بعد از مدتی، و با چشیدن تجربه ناکامی‌های بسیار در عرصه‌های گوناگون پژوهشی، به این نتیجه رسیدم که برای تحقق ایده‌های خاص علمی‌ای که دارم، چاره‌ای جز تاسیس یک مرکز پژوهشی غیر‌دولتی نیست. در همین جهت، در سال ۱۳۸۷ با همراهی چند تن از استادان، مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا را با موافقت وزارت علوم راه‌اندازی کردم. فعالیت وسیع و متمرکز در مرکز صدرا ادامه داشت و کارهای بزرگی انجام شد به‌طوری‌که در چندین نوبت تقدیر و تشویق رهبر عزیز انقلاب را نیز به دنبال داشت. من یک‌سالی هم توفیق داشتم دانشگاه شاهد خدمت کنم و در آنجا با اعتماد رئیس محترم وقت دانشگاه، مسئولیت پژوهشکده مطالعات اسلامی آسیب‌های اجتماعی را به عهده گرفتم که طی یک کار فشرده، قریب به ۳۰ پژوهش در همین مدت در آنجا کلید خورد که البته مع‌الاسف، با قطع کمک‌های وزارت کشور توام با بی‌اعتنایی هیات رئیسه دانشگاه به اهمیت حیاتی این حرکت، شنیدم اخیرا پژوهشکده به تعطیلی کشیده شده است. گذشت تا دو سال قبل که با حکم وزیر محترم علوم، به عنوان رئیس پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم،‌تحقیقات‌و‌فناوری منصوب شدم. الان هم عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی هستم و در رشته خودم که فلسفه سیاسی و مطالعات فرهنگی و تمدنی است کار می‌کنم.
‌اگر بخواهید نقاط عطفی را برای زندگی علمی خودتان بیان کنید مهم‌ترین آنها کدام است؟
آشنایی و همنشینی صمیمی با مرحوم استاد علامه محمد‌تقی جعفری و نیز حضور تقریبا ۱۸ ساله من به عنوان مشاور در دفتر رهبر بزرگوار انقلاب و توفیق خدمت به ایشان برای من نقطه عطف مهمی در زندگی محسوب می‌شود. همچنین حضور دو‌ساله در پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی و باز شدن یک پنجره نظری و عینی جدید به روی خودم را یک نقطه عطف تلقی می‌کنم.

شما موسس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا هستید و اخیرا ریاست آن را به استاد دیگری منتقل کرده‌اید. در معرفی مرکز صدرا از جریان روشنفکری انقلاب صحبت کرده‌اید. فلسفه این جریان را برای ما کمی توضیح دهید.
درباره معنا و مبنای جریان روشنفکری انقلاب اتفاق نظری وجود ندارد، اما من همواره اینگونه استنباط کرده‌ام که جریان روشنفکری انقلاب، جریانی است که به شکوفایی ظرفیت‌های عقل نظری و عملی و پیوند سیستماتیک آن با دین و اجتهاد پویا، قائل است. به وجه تمدنی دین باور دارد. به ضرورت آزاداندیشی نگاه اصیل و عمیق دارد. نسبت به مقابله قاطع با نفوذ خرافات، موهومات، غلو‌ و قشری‌زدگی در متن فرهنگ اسلامی حساسیت ویژه دارد. تحقق عدالت اجتماعی را گوهر شریعت تلقی می‌کند. مردم‌سالاری دینی را با همه لوازم آن مانند توزیع قدرت، قانونگرایی، مشارکت، نظارت همگانی، نقدپذیری، تنوع و تکثر سیاسی و غیره جزء ذاتی و لاینفک انقلاب اسلامی می‌داند. به احترام به کرامت انسانی و آزادی‌های فردی و به جذب حداکثری و لزوم باز کردن آغوش انقلاب به روی همه مردم با هر ظاهر، ذائقه و سلیقه‌ای معتقد است؛ به لزوم شکل‌گیری حکمرانی علمی به جای حکمرانی خودسر و ذوقی اصرار دارد یا قائل به لزوم پیوند واقع‌ بینی با آرمانگرایی در نظام حکمرانی است. به ارتباطات و تعاملات جهانی و بهره‌گیری مبتکرانه از دستاوردهای علمی و فناوری دنیا باور دارد. البته این موارد اهم آن چیزی است که در این جریان تبلور نظری یا عملی دارد.

ادامه مطلب را اینجا بخوانید.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۲