سهیلا عباسپور، خبرنگار گروه ایده حکمرانی: کریم مجتهدی، استاد نامآشنای فلسفه امروز در سن 93 سالگی دار فانی را بدرود گفت. او که بیشتر به دلیل تدریس و ترجمه آثار فلسفی غرب به ویژه هگل در ایران مشهور است، در آیین بزرگداشت که به پاس قدردانی از وی خردادماه 1402 برگزار شد، زندگی علمیاش را در سه برهه بنیادی توصیف کرده است: دوره اول تحصیلاتی که در دانشگاه سوربن پاریس داشت که حدود ۱۲سال به طول انجامید و تقریبا یک سال قبل از پایان دوره دکتری به ایران بازگشت. وی، در این دانشگاه بیشتر زبان فرانسه و اندکی انگلیسی و آلمانی و حتی دستور زبان لاتین را یاد گرفت. رشته اصلیاش فلسفه بود و در پایان موفق به گرفتن مدرک در رشتههای جامعهشناسی، اخلاق، روانشناسی و علوم رفتاری، شناخت روش علوم و منطق، مقدمات فلسفه، تاریخ فلسفه،، فلسفه عمومی و فلسفه هنر شد.
مجتهدی، در مرحله دوم زندگی و پس از بازگشت به ایران به نگارش آثار و ترجمه مقالاتی که به زبان فرانسه چاپ کرده بود پرداخت و پس از تایید اساتید سرشناس وقت بهویژه دکتر یحیی مهدوی و گذراندن امتحان به تدریس در دانشگاه تهران دعوت شد و 35 سال از زندگیاش را صرف تدریس و آموزش در این دانشگاه کرد.
حضور این استاد فرهیخته و کوشا در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سومین مرحله حیات علمیاش بود که بیش از ۱۵ سال به طول انجامید و حاصل آن چاپ آثار گوناگون و کتابهای متعدد بود. ازجمله آثار منتشر شده مرحوم مجتهدی میتوان به «فلسفه نقادی کانت»، «فلسفه در قرون وسطی»، «دکارت و فلسفه او»، « پدیدارشناسی روح بر حسب نظر هگل»، «افکار کانت»، « فلسفه در آلمان »، «مدارس و دانشگاههای اسلامی و غربی در قرون وسطی» ، «افکار هگل»، «لایب نیتس و مفسران فلسفه او»، «سهروردی و افکار او: تأملی در منابع فلسفه اشراق»، «افلاطونیان متأخر: از ادریوس تا ویکتور کوزن»، «فلسفه و تجدد»، «آشنایی ایرانیان با فلسفه های جدید غرب» و آخرین کتابش «مغولان و سرنوشت فرهنگی ایران» اشاره کرد.
روح ایراندوستی مرحوم مجتهدی و اهمیت هویت ملی ایران و میراث فکری و معنوی آن، او را قائل به این گزاره میکرد که همواره فلسفه روح فرهنگ است و شکوفایی حیات اجتماعی را به ارمغان میآورد و نقش اصلی فلسفه صدرا در ایران را ایجاد نوعی وحدت فرهنگی برمیشمرد. لذا، او فلسفه را در پیوند با زندگی روزمره لازم میدانست؛ بنابراین، در رویارویی با غرب و تبیین نسبت ما ایرانیان با غرب، ورود اندیشه و فرهنگ و تمدن غرب به ایران را در هنگامه تاریخی آن و توسط دستاندرکاران این مواجهه با غرب را بررسی کرد تا تاثیر این مواجهه را بر تحولات داخلی و رخدادهایی که در ایران پیش آمد نشان دهد و تجدد در ایران را نیز از این منظر تحلیل کند و سیصد سال اخیر را دوران فترت اندیشه ایرانی بخواند و در نتیجه به این برسد که نفی سنت فلسفی گذشته ایران دردی را دوا نخواهد کرد و زین پس هر زایش فکری و فلسفی دیگری هم در ایران صورت گیرد از آبشخور این سنت فلسفی خواهد بود.
این اندیشمند با توجه به این که دستی در پژوهش تاریخی داشت، این رویکرد انتقادی خود را در بررسی وضعیت مواجهه ایران با همسایهای مانند مغول حفظ کرد و او نیز قائل به ایده مقاومت فرهنگی ایران و نیز بسط و گسترش میراث فرهنگی آن در شرایط رویارویی با دشمنان بود. او در پرسش از چگونگی شرایط فلسفه در ایران، وضعیت آن در دوران معاصر با توجه به تالیف و ترجمههای بیشمار در حال بهتر شدن میدانست. اما با این وجود معتقد بود هر مترجمی نمیتواند مترجم آثار فلسفی باشد و ترجمه متون فلسفی نیاز به معادلیابی دقیق فارسی دارد و بر این نکته تاکید داشت که نفس زبان فارسی و حفظ صلابت آن سبب مصونیت از اضمحلال و انحطاط فرهنگی خواهد بود. غربشناس بودن به دور از غربزدگی بنا بر تصریح مجتهدی راهی برای اندیشیدن درست در چهارچوب ایران و پرسشگری از غرب بود.