چه چیزی می‌تواند باعث تمایز رسانه‌ای شود؟؛
حضور میدانی در میدانی مانند غزه -که البته رسانه ما در این فقره هم عملا غایب بود بنا به دلایل موجه یا ناموجه- تنها نقطه شروع و بخشی از فرآیند پرداخت رسانه ‌ای یک رویداد است؛ رویدادی که با عملیات 7 اکتبر آغاز شده و با حمله وحشیانه صهیونیست‌ها تداوم یافته و هنوز هم ادامه دارد.
  • ۱۴۰۲-۱۰-۲۴ - ۰۳:۳۷
  • 00
چه چیزی می‌تواند باعث تمایز رسانه‌ای شود؟؛
زمانی برای مستی تحریریه‌ها
زمانی برای مستی تحریریه‌ها

محمدصادق علیزاده، روزنامه‌نگار: تصور ما از تلویزیون یا رسانه خبری چیزی شبیه همینی است که الان داریم؛ یک خبرنگار که برای پوشش یک رویداد عازم مکانی می‌شود و پوشش خبری را انجام می‌دهد و بر‌می‌گردد. حال این خبرنگار ممکن است به اقتضای کارش که مثلا در تلویزیون باشد یک تصویربردار هم همراهی‌اش کند. در نهایت هم خروجی تحویل پخش می‌شود یا زنده یا تولیدی و تمام! واقعیتش را بخواهید اما کمیت این الگوی کلاسیک و البته عقب‌مانده رسانه‌ای بدجور در بزنگاه‌ها لنگ می‌زند. هرچند هنوز هم تازگی و حضور مستقیم و میدانی خبرنگار و رسانه اهمیت مضاعفی دارد اما برخلاف دیروز، ماموریت امروز رسانه‌ها با اتمام حضور در میدان تمام نمی‌شود و اینجاست که بوی الرحمن رسانه‌های خبری ما به طور عام و رادیوتلویزیون ما به طور خاص بلند می‌شود.
حضور میدانی در میدانی مانند غزه -که البته رسانه ما در این فقره هم عملا غایب بود بنا به دلایل موجه یا ناموجه- تنها نقطه شروع و بخشی از فرآیند پرداخت رسانه‌‌ای یک رویداد است؛ رویدادی که با عملیات 7 اکتبر آغاز شده و با حمله وحشیانه صهیونیست‌ها تداوم یافته و هنوز هم ادامه دارد. این رخداد حتما نیازمند حضور میدانی خبرنگار و نماینده رسانه در متن میدان است. مساله اما اینجاست که قضیه در این نقطه ختم نمی‌شود. بخش مهمی از عملکرد رسانه‌های مهم دنیا چه آنها که مانند الجزیره و المیادین در سمت ما ایستاده بودند چه آنهایی که مانند سی‌ان‌ان یا حتی رسانه‌های اسرائیلی که آن سوی میدان ایستاده بودند محدود به حضور میدانی نبود.
درست است که پرداخت رسانه‌ای این رسانه‌ها با حضور میدانی سرپنجه‌های خبری آنها در میدان شروع می‌شد اما این حضور میدانی و خط خبری باید تداوم محتوایی داشته باشد. این تداوم و پرداخت رسانه‌‌ای در تحریریه‌هایی انجام می‌گرفت که داده‌های خام میدانی را برای مخاطبی که در آن زمان و مکان و جغرافیا حضور ندارد قابل لمس و حس می‌کرد. سپهر و مصرف رسانه‌ای مخاطب امروز مانند سه یا دو دهه قبل نیست. به‌همین دلیل هم در لحظات اول یک رویداد او از نفس «رخداد» مطلع می‌شود. این هرگز به معنای کشیدن خط بطلان بر حضور میدانی رسانه نیست.
صحبت آنجاست که محدود ماندن در چنین نقطه‌ای هیچ آورده‌ای برای رسانه رسمی ندارد. او اگر خودش هم بخواهد توان رقابت با شبکه‌های اجتماعی را ندارد. پس رقابت در سرعت انتشار رخداد و صرف «مطلع کردن» مخاطب برای رسانه رسمی یک زمین بازی سوخته است. فرآیند پرداخت رسانه‌ای در عصر فعلی یعنی ترسیم و تنظیم یک چهارچوب ناگفته و نامرئی تحلیلی در ذهن مخاطب. این کار هم باعث می‌شود مخاطب از گمراهی تحلیلی بیرون آید و هم در میان انبوه دیتاهای بعدی که روزانه از گوشی هوشمند تلفن همراه تا رادیو و تلویزیون و سایر رسانه‌ها به ذهن و روان او هجوم می‌آورند آلیس در سرزمین عجایب‌وار گم نشود و هر دیتایی جای خودش پیدا کند.

نقطه تمایز رسانه رسمی
دقیقا همینجاست که رسانه رسمی کارکرد می‌یابد و دقیقا همینجاست که دیگر دست شبکه‌های اجتماعی به رسانه رسمی نمی‌رسد و دقیقا همینجاست که راه امثال الجزیره و المیادین و سی‌ان‌ان و رسانه‌های اسرائیلی از صداوسیما و سایر رسانه‌های خبری ما جدا می‌شود. خبر در صداوسیما و حتی در سایر تریبون‌های رسمی رسانه‌های ما محدود به مرحله «پوشش واقعه» مانده و قدمی جلوتر نیامده. خیلی که هنر کنیم نهایتا با یک ویدئووال یا مانیتورهای بزرگ، تصاویر و ویدئوهای هزار بار دست به دست شده در شبکه‌های اجتماعی را روانه آنتن و خروجی کنیم. آن سوی ماجرا اما الجزیره و سی‌ان‌ان و المیادین و رسانه‌های اسرائیلی در این نقطه نمانده‌اند.
حضور میدانی در کنار وجود تحریریه‌های متخصص تولید محتوا در میان و حتی درازمدت باعث می‌شود مخاطب این رسانه‌ها در پیگیری رخدادی مانند درگیری فلسطین و اسرائیل، متوقف به دیدن چندباره صحنه‌های خون و خونریزی و هزار بار تکرار صرف نماند و آرام آرام با وجوه دیگری از این رخداد در چهارچوب‌های بزرگ‌تر اقتصادی، ژئوپلیتیکی، فرهنگی و حتی زیست‌محیطی آشنا شود. خروجی‌هایی که در قالب‌ها گوناگون رسانه‌ای از اینفوگرافی تا ویدئوموشن و گزارش‌مستندها و امثالهم به مخاطب عرضه می‌شود تا فرم و محتوا همپای یکدیگر جلو آیند. از این جهت می‌توان گفت بزنگاه درگیری اخیر در منطقه، زمانی برای به رخ کشیدن قدرت تحریریه‌ها و به عبارت شاعرانه‌تر مستی تحریریه‌ها بود.

امتداد خط خبری در تحریریه
این تحریریه‌های رسانه‌های خبری هستند که بعد از روایت اول رخداد، خط خبری را تداوم بخشیده و عرصه جنگ روایت‌ها را کنترل و فرماندهی و نظارت می‌کنند. کارشناسانی که در خط مقدم هزاران هزار دیتا و اطلاعات قرار گرفته، متناسب با فهم مخاطب موضوعات را اولویت‌بندی کرده، نیاز محتوایی او را تشخیص داده و در نهایت با اطلاعات و دیتای درست و با کمک فرمالیست‌های رسانه‌ای که در کنار تحریریه وجود دارند، خوراک محتوایی مخاطب را تامین می‌کنند. اینجا دقیقا همان نقطه‌ای است که باعث تمایز و دیده شدن کار امثال الجزیره و سی‌ان‌ان با صداوسیمای وطنی می‌شود.
نیروی تحریریه یعنی کسی که در عین داشتن تجربه پوشش لحظه‌ای رویداد اما از این موقف عبور کرده، در هیجان اولیه رخداد نمانده و به‌دلیل شناخت و نظام تحلیلی شخصی گسترده‌ای که دارد می‌تواند چهارچوب‌های نهان در پشت دیتاهای متعدد و متنوع را تشخص دهد و با روایت و قصه و فرم درست این الگوها را در اختیار مخاطب قرار دهد تا هم وجه سرگرمی او را تامین کرده باشند هم در میان هزاران اطلاعات و دیتا او را متوجه یک ساز و کار تحلیلی کند که با آن ساز و کار آرام آرام بتواند گلیم خودش را از اقیانوس اطلاعات متنوعی که در لحظه به او مخابره می‌شود بیرون بکشد.
شخصا معتقدم در کنار همه ایرادها و نقدهایی که می‌توان به رسانه‌های خبری و صداوسیما وارد کرد -از نداشتن و فقدان خبرنگار توجیه در میدان گرفته تا نوع مدیریتی که فی‌المثل تشخیص ندهد نباید روی پخش زنده سخنرانی دبیرکل حزب‌الله لبنان که همین‌طور در حالت عادی‌اش صدای سخنران و مترجم روی هم است، صدای پخش زنده اذان را سوار کند- اما معضل و مشکل اصلی به قلب محتوایی‌اش باز می‌گشت. تحریریه‌ای که نه در مقام یک پوشش‌دهنده رویداد بلکه در مقام تیمی از کارشناسان خبری و رسانه‌ای که خودش صاحب تحلیل است و توانایی تشخیص سره از ناسره را داشته و با تفکیک دیتاها، می‌تواند اولویت‌بندی موضوعی کرده و الگوهای مرئی و نامرئی رخداد را برای مخاطب به تصویر بکشد. اتاق جنگ امروز، تحریریه‌ها هستند.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰