روایت فرمانده اطلاعات از ۱۱ سال همراهی با حاج قاسم؛
چهار سال از شهادت سپهبد قاسم سلیمانی گذشته اما هنوز ناگفته‌های بسیاری از اوست که در دل‌های همرزمان و دوستانش مانده و روایت نشده است. «حاج یونس» یکی از آن همرزمان است. او از فرماندهان اطلاعات نیروی قدس سپاه پاسداران است که حاضر شده است با خبرگزاری تسنیم گفت‌و‌گو کند و برایمان از 11 سال همراهی مداوم با حاج قاسم بگوید.
  • ۱۴۰۲-۱۰-۲۱ - ۰۱:۳۷
  • 10
روایت فرمانده اطلاعات از ۱۱ سال همراهی با حاج قاسم؛
ندیدم سردار سلیمانی یک شب به راحتی بخوابد
ندیدم سردار سلیمانی یک شب  به راحتی بخوابد

چهار سال از شهادت سپهبد قاسم سلیمانی گذشته اما هنوز ناگفته‌های بسیاری از اوست که در دل‌های همرزمان و دوستانش مانده و روایت نشده است. «حاج یونس» یکی از آن همرزمان است. او از فرماندهان اطلاعات نیروی قدس سپاه پاسداران است که حاضر شده است با خبرگزاری تسنیم گفت‌و‌گو کند و برایمان از 11 سال همراهی مداوم با حاج قاسم بگوید. گزیده‌ای از این گفت‌و‌گو را در ادامه می‌خوانید.
نگاه حاج قاسم این بود که اگر می‌خواهیم امنیت در جمهوری اسلامی برقرار باشد، کشورهای همسایه هم باید امن باشند و به همین دلیل کمک می‌کرد تا آنها خودشان امنیت کشورشان را تامین کنند. اینکه ایشان می‌گوید جمهوری اسلامی حرم است، واقعا به این سخنان ایمان داشت. گسترش و ارتقای نیروی قدس با حضور حاج قاسم سرعت زیادی گرفت و اکنون به درخت تناوری تبدیل شده که هیچ‌کس توان از بین بردن آن را ندارد. سوری‌ها سردرگم شده بودند. در عرض شش ماه تا یک سال بین 250 تا 400 گروه اعلام حرکت مسلحانه کردند و تعداد زیادی از ارتش و پلیس هم جدا شدند و تمامی آنها با انتشار ویدئو در فیس‌بوک اعلام می‌کردند. همین موضوعات، عدم اطمینان شدیدی را نسبت به ارتش ایجاد کرده بود. از طرف دیگر، اختلافات قومی و مذهبی هم شدید شده بود.
حاج قاسم مدام سرکشی می‌کرد و جلسه‌ می‌گذاشت. کلا‌ پنج شش نفر مستشار بودیم. برنامه کار و توصیه‌های ماموریتی را مطرح می‌کردند که مهم‌ترین آنها این بود: نگذارید سوریه سقوط کند که اگر سقوط کند، مقاومت آسیب می‌بیند و بعد از آن معلوم نیست چه اتفاقی در منطقه خواهد افتاد. کار کنید و فعالیت کنید. تلاش کنید که سوریه بماند. خیلی از دولتی‌ها هم با این برآورد که دولت به زودی سقوط می‌کند، فرار کردند. حاج قاسم ولی تا روز آخر اعتمادش را از دست نداد و برای حفظ سوریه تلاش کرد. حاج قاسم وقتی این بی‌ثباتی را در برخی از ساختار دید، با الگوگیری از بسیج خودمان، دفاع وطنی را درست کرد و آن را تحت نظر مطمئن‌ترین شخص مورد اعتماد رئیس‌جمهور قرار داد. در عرض چند ماه، هزاران نفر از کسانی که صددرصد قابل اعتماد بودند، در این دفاع وطنی سازماندهی شدند.
دفاع وطنی که درست شد، حاج قاسم آن را به دولت وصل کرد و ما هم به عنوان مشاور و مستشار در زمینه آموزش کمک می‌کردیم. دفاع وطنی جلوی سرعت بالای سقوط مناطق را گرفت. این ذکاوت شخص حاج قاسم بود که وقتی دید باید از مردم هم برای مقابله با مسلحان استفاده کند. اداره‌ کار را هم به خود ارتش سپرد و اصرار داشت فرماندهی و مدیریت با خود آنها باشد.
ذهن حاجی را ببینید که چه تدبیری کرد. این به‌خاطر خلوص و عرفان او بود که البته خدا هم کمکش می‌کرد. عملیات فرودگاه حلب را طراحی کرد. چند جلسه گذاشتیم و به این نتیجه رسیدیم که تمرکز روی جاده «اثریا» به «السفیره» باشد. در آن مقطع السفیره هنوز در اشغال بود. این عملیات توسط دفاع وطنی طراحی و اجرا شد و ظرف 10 روز به نقطه اصلی یعنی السفیره رسیدیم که یک راه تنفس را برای حلب باز کرد. حاج قاسم، اول دفاع وطنی را تشکیل داد و سپس با عملیات، آن را زنده و پویا کرد. بعد از آن، به موازات در دمشق هم کار با پاکسازی جاده فرودگاه که تنها راه تنفس بود آغاز شد. طی 30 روز، یک کمربند امنیتی دور شهر ایجاد شد تا جلوی مسلحان گرفته شود. بعد از عملیات حلب، حاجی یک کار بزرگ دیگر کرد که این کار در راستای تشکیل ارتش جهانی بود و آن هم مشارکت دادن شیعیان و افراد غیر‌ایرانی در جریان سوریه بود؛ فاطمیون افغانستان، حیدریون عراق، زینبیون پاکستان و هر کسی که علاقمند به اهل بیت(ع) بود را مشارکت داد. امروز ما آثار این ائتلاف را در جبهه مقاومت می‌بینیم که در جریان نبرد غزه، بدون اینکه اتاق فرماندهی مشترکی وجود داشته باشد، اعضای این جبهه از هم دفاع می‌کنند و آمریکا و اروپا را به چه کنم چه کنم انداخته‌اند.
حاج قاسم بسیار عاطفی بود. در عین حال بسیار مقتدر بود. وقتی می‌فهمیدیم چند روز دیگر می‌آید، خواب نداشتیم. از اقتدار و جذبه‌اش خوف داشتیم. نه که بترسیم. اتفاقا خیلی هم از آمدنش و دیدنش خوشحال می‌شدیم و دل‌مان برایش تنگ می‌شد. ولی در کار بسیار دقیق و همیشه از ما جلوتر بود. می‌خواستیم حداقل همراهش باشیم. روی موضوعات تسلط داشت؛ هم در مسائل نظامی و میدانی و هم موضوعات ریز تاکتیکی و سیاسی و هم موضوعات استراتژیک و بین‌المللی. اینها جذبه‌ای مافوق جذبه شخصی به او می‌داد. من در این 11 سال، از زمانی که با حاج قاسم از نزدیک آشنا شدم، ندیدم که یک شب به راحتی بخوابد. حتی وقتی در تهران بود. هر ساعت شبانه‌روز، چندین بار تماس می‌گرفت و کارها را اداره می‌کرد. در کار بسیار جدی بود و شوخی نداشت. حتی عصبانی می‌شد. خود من را چند بار از جلسه بیرون کرد. ولی بعدش می‌آمد و دلجویی می‌کرد. شما یک بار هم حاج قاسم را پشت میز نمی‌دیدید. دائم در بیابان‌ها و مقرها و سنگرها می‌چرخید. یا صحبت می‌کرد یا مطالعه می‌کرد. همیشه چند کتاب همراهش داشت. وقتش به بطالت نمی‌گذشت.
همکاری ما با روس‌ها تدبیر حاج قاسم بود. روس‌ها ابتدا یگان هوایی‌شان را در لاذقیه مستقر کردند و نیرو‌های دیگرشان را در پادگان‌های ارتش سوریه و از این به بعد در اکثر امور به‌طور مشترک اقدام می‌کردیم و در برخی مناطق هم مستقلا‌ عمل می‌شد. عمده عملیات‌ها دیگر تلفیقی بود. با کمک هوایی روس‌ها و ما و سوری‌ها که آزادی حلب یکی از مصادیق آن است. البته باید تاکید کنم که از همان ابتدا نیروهای ویژه روسی حضور یافتند و در برخی مناطق مستقر شده و در عملیات‌ها مشارکت داشتند و در آزادی برخی مناطق نیروهایشان بودند و خودشان هم مستقلا‌ اقداماتی انجام می‌دادند. در همه این امور هم اصرار بر هماهنگی با ما و مشارکت ما در طراحی داشتند. حرف‌هایی از این دست که برخی می‌گویند مثلا‌ ما نیروی زمینی روس‌ها شده بودیم، حرف آدم‌های مریضی است که هر کاری بکنی، یک ایرادی می‌گیرند.
حاج قاسم فقط فرمانده میدانی نبود، میدان و سیاست و بین‌الملل را با هم پیش می‌برد. همزمان که در میدان می‌جنگید، در حوزه سیاست می‌آمد و اجلاس آستانه را راه می‌انداخت. برایش خیلی مهم بود که بیگناهان کشته نشوند و هرچه می‌شود با گفت‌وگو کار را پیش ببرد. برای همین مثلا‌ ‌با داعش می‌جنگید اما در کنارش سعی می‌کرد اختلافات دولت با مسلحان را از طریق سیاسی مثلا‌ با اجلاس آستانه حل کند که دیدیم نتیجه‌اش این شد که خیلی‌ها تسلیم شدند و برگشتند به زندگی عادی. اینها به‌خاطر تفاهم‌هایی بود که حاجی سعی می‌کرد با دیگر کشورها مثل ترکیه داشته باشد که اگر نمی‌شد، تعداد بیگناهان بیشتری کشته می‌شدند.
شهادت خیلی از بچه‌ها حاجی را اذیت کرد؛ مثل سید شفیع، شهید عمار، حسین بادپا، مصطفی صدرزاده، حسین قمی. برخی از اینها با اینکه جوان بودند، فرماندهان قابلی بودند. گاهی برخی افراد باسابقه فکر می‌کنند فقط باید از باتجربه‌ها در فرماندهی استفاده کرد ولی حاج قاسم روی جوان‌ها بسیار حساب باز کرد. اینها فرماندهانی بودند که با نیروهای نهضتی کار می‌کردند و انگیزه بالایی داشتند و حاجی هم آنها را بسیار دوست داشت.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰