سیدجواد نقوی، خبرنگار گروه ایده حکمرانی: پیروزی حسن روحانی در انتخابات 1396 را نمیتوان بدون ارتباطگیری با سلبریتیها و پایگاهی که سلبریتیها در عرض چند روز رقم زدند ممکن دانست. هرچند پیروزی در آن لحظه برای طیف پیروز انتخابات موقعیت خوبی را شکل داده بود اما در پس آن اتفاقات شکل تندی از سیاستزدایی شکل گرفت که حتی دیگر نه اندیشمند و نه حتی اهل سیاست جریانساز نیستند، بلکه صندوق رای و پیروزی متغیر تازهای پیدا کرده است که از اساس علیه سیاست و فکر است. سلبریتیها بازیگران این صحنه شدهاند و حال آنها هستند که تعیین میکنند چه سیاستی درست است و چه سیاستی غلط. این اتفاق در آن مقطع خیلی عجیب نبود و نوعی برتری جریان رسانهای، گروه سیاسی و حزبی بر دیگری خود تعریف شد اما درواقع در آن لحظه سیاست دیگر معنایی نداشت و همهچیز به امور سطحی تقلیل پیدا کرد و حالا سلبریتیها هستند که تصمیمگر امور حتی جزئی سیاسی واجتماعی کشور شدهاند و خواستههای آنها باید در رأس امور قرار گیرد. در پس چنین ایدهای دیگر مطالبه عمومی و مطالبه سیاسی معنی ندارد و سیاست شبیه به بچهای که در دوران کودکی هر لحظه با توجه به میل خود خواسته جدیدی را طلب میکند رفتار میکند و این هنگام است که دیگر هیچ بحثی جدی نیست و همه نکات تبدیل به فانتزی شده است. سیاستگذار به مثابه بابانوئل باید هر دقیقه مطالبهای را که شبیه به آرزویی است، برآورده کند و پرواضح است که چنین امکانی وجود ندارد؛ نه در ایران بلکه در هیچ کجای دنیا. اما این شرایط امکان شکلگیری ندارد. مساله صرفا در چنین شرایطی خلاصه نمیشود. حال که دیگر سلبریتیها جای رابطه میانی و مدنی را پر کردهاند و اتفاقا بخشی از روشنفکران و اهالی قدرت هم یا از آنها حمایت کردهاند یا سکوت اختیار کردهاند جامعه پیدرپی به علت آنکه خواستههای غیرواقعی طرح میشود و عملیاتی نمیشود به شکلی به انزوای بیشتر تن میدهد، چون مطالبهگری آنها حال نمایندگانی رادیکال دارد و بیشتر از آنکه نماینده جامعه باشد نماینده آرزوها و امیال خودش است و جامعه لحظه به لحظه خواستههای خود را در حاشیه میبیند و در این اتمسفر است که سلبریتی چون تصور میکند صدای مردم است، بیشتر بر سر حکمرانی برای خواستههای خوب فریاد میزند و بعد از مدتی که به دلایل بسیاری به خواستههای خود نرسید، حالا نه حکمرانی و حکومت دیگری سلبریتیها هستند، بلکه خیلی زود مردم هم دیگری آنها میشوند و آنها حتی زمانیکه نقش اپوزیسیون را هم دارا نیستند، هنگامی که مردم حرف آنها را تایید نمیکنند، به سرعت به مردم انگ و برچسب میزنند و خیلی تند سعی میکنند دوگانهای بین مردم خوب و بد یا حکومتی و غیرحکومتی صورتبندی کنند تا حرفهای خود را در این دوگانه مطرح کنند تا بتوانند از این طریق مجدد به هدف اصلی خود برسند. اما درواقع چون این دوگانه هم شکل واقعی ندارد و بیشتر ساخته ذهن سلبریتیها است به سرعت شکسته خواهد خورد و حالا با محل تولد رادیکالیسم علیه مردم روبهرو هستیم؛ دقیقا مشابه رفتاری که علی کریمی و اشکان خطیبی و حمید فرخنژاد و... صورت دادهاند. آنها چون نمیتوانند اهداف خود را بر مردم و جامعه غلبه دهند به مردم به عنوان یک توده ناآگاه حمله میکنند و مردم را تحقیر میکنند؛ چراکه خواسته خودشان محقق نشده و این مرحله پایان سلبریتی محوری یا نفوذ سلبریتیها است. اما نباید از یاد ببریم این صحنه چطور ترسیم شده و چطور به اینجا رسیدهایم و فراموش نکنیم که این وجه سیاستزدایی باعث شد مردم و جامعه به دست سلبریتیها تحقیر شوند و چه کسی پاسخگوی تحقیر مردم است؟
برای پاسخ به این پرسش همانطور که نگارنده تلاش کرده نشان دهد آن گروه و طیف سیاسی که با بیرون کردن سیاستمداران و اندیشمندان به نفع قدرت باعث روی کار آمدن سلبریتیها به عنوان جامعه هدف شدهاند مسئول هستند، ولی از یاد نبریم این مساله به نوعی وضعیت فکری در جامعه ما شده است و بسیاری سعی دارند حضور سلبریتیها را یک پدیده جهانی و نرمال معرفی کنند که بسیاری از کشورها هم تن به این رفتارها دادهاند اما این توجیه خیلی راهگشا نیست، بلکه نوعی فرار و استقبال از سیاستزدایی به عنوان یک شیوه حکمرانی است که اخیرا مرسوم شده و اتفاقا از طرف بدنه سیاستمداران حزب اصلاحطلب در سالهای اخیر به شدت مورد استقبال قرار گرفته است؛ چراکه تصور میکنند سیاستزدایی نوعی حکمرانی است که دولت با توجه به یک ظرفیتی از آن استفاده میکند؛ و این دقیقا یکی از ایدههای اصلی اصلاحطلبان بوده است. اما در کمال تعجب شاهد آن هستیم که حتی بعد از تحقیر مردم این طیف آنطور که نسبت به بسیاری از سوژهها حساس هستند حساسیت ندارند و به راحتی از آن عبور میکنند. درحالیکه شعار اصلاحطلبان در بسیاری از موارد حمایت از مردم و دفاع از جامعه بوده است، اما شاهد هستیم که نهتنها هیچگاه مانع از سیاستزدایی که نوعی مردمزدایی است نشدهاند، بلکه وقتی مردم هم تحقیر شدهاند باز خیلی ساده برخورد کردهاند و این نگرش نوعی حمایت هم تلقی میشود. آنچه به نظر میآید، اصلاحطلبان باید از این واقعه اخیر درس بگیرند؛ چراکه علی کریمی و فرخنژاد آخرین نفرها نخواهند بود که به تحقیر مردم روی آوردهاند و این چرخه بهسرعت زیادی در حال شکلگیری است و به زودی به سلبریتیهای دیگری هم نفوذ میکند و اگر این چرخه بازتولید شود به شکلی هم به جامعه هنری و هم به جامعه آسیب وارد میشود؛ به این خاطر امیدوارم اصلاحطلبان اصلاحات را از روش سیاسی خود شروع کنند تا در آینده بیشتر به مردم، جامعه و کشور کمک کنند.