امین صالح، روزنامهنگار: نوشتن یادداشتهای روزانه سنت بسیاری از نویسندگان، هنرمندان و حتی سیاستمداران در جهان بوده و هست. بخشی ناپیدا از درون ذهن و زبان شخصیتهای مشهور و نامدار که گذر زمان آنها را ارزشمند میکند و بخشهایی ناگشوده از زمانه، سیاست و تاریخ در عصر آنها را افشار و بازنمایی میکند. این یادداشتها بهطور عمده از آن جهت اهمیت دارند که حاوی مطالبی ناگفته یا حتی برخلاف تصویر عمومی ساختهشده از آن چهره درطول سالهای حیات اوست و حالا بهنظر میرسد نوبت این اتفاق پس از یادداشتها و روزنگارهای بعضا مناقشهبرانگیز سیاسیون در سالهای پس از انقلاب اسلامی به یکی از نویسندگان مناقشهبرانگیز و پرحاشیه معاصر ایران رسیده است؛ جلال آلاحمد.
سراسر زندگی جلال اعم از زندگی شخصی و اجتماعی او در یک نزاع بیپایان با پیرامونش تعریفشده است. او صریح میگوید حتی اگر با غرض و اندیشه بهدنبال بیان چیزهایی باشد که خود میداند صحیح و ثواب نیست. خواه این موضوع در قالب یک گفتوگوی صمیمی و خانوادگی باشد یا یک جمع دوستانه یا یک نزاع قلمی مطبوعاتی یا سخنرانی و حتی فعالیت سیاسی. در زندگی او نمونههای قابلتوجهی از این دست اتفاقات و تحرکات با روایتهای مختلفی از سوی آشنایان او بیان شده است ولی این روزها با انتشار خبر در دست چاپ بودن یادداشتهای روزنوشت او، ایران و ادبیات ایران در انتظار خوانش یک روایت دستاول و مطمئنا پر مناقشه از زندگی و زمانه اوست.
دستنویسهای جلال آلاحمد تا رسیدن به انتشار، دستخوش اتفاقات عجیبی شده است. درباره این یادداشتها روایتشده که بنابر خواست و وصیت آلاحمد از متن آنها سه نسخه کپی میشود، یک نسخه در اختیار اسلام کاظمیه، یکی در اختیار شمس آلاحمد و یکی در اختیار پرویز داریوش قرار میگیرد و در تمام سالهای پس از فوت او سخنی از آنها بهمیان نمیآید. برخی نزدیکان به سیمین دانشور روایت کرده بودند که در اواخر عمر او در پاسخ به این سوال که فرجام یادداشتها چه شده عنوان میکرده که جایی در خانه است. درنهایت نیز پس از ماجراهای بسیار و غمانگیز گذشته بر خانه این دو نویسنده که منجر به تملک شهرداری تهران و بازسازی آن میشود، متن اصلی دستنوشته یادداشتها توسط خواهر سیمین دانشور در منزل پیدا شده و در اختیار محمدحسین دانایی برادرزاده وی قرار میگیرد.
دانایی در گفتوگویی که برای نخستینبار پس از معرفی این یادداشتها داشت درباره آنها عنوان کرده بود این یادداشتها، جسورانهترین و بیباکانهترین و درعینحال، رئالیستیترین اثر آلاحمد هستند، دقیقترین حدیث نفس یا گزارش از آنچه در سویدای ضمیر یا در زوایای ذهن یک نویسنده یا یک روشنفکر یا یک فعال سیاسی جریان داشته و هیچکس هم به آنها دسترسی نداشته جز خودش. این خاطرات نمایشگاهی از پروازهای جسورانه و مرزشکنیهاست. او در همه حوزهها ورود نافذ و عمیقی داشت و ماحصل برداشتهایش را هم در یادداشتهایش انبار کرده است، چه درباره آدمهای دوروبر خودش، مثل اعضای خانواده و شاگردان و همکاران و اهالی محل یا اهالی سیاست و مطبوعات و بهطورکلی فعالان اجتماعی داخلی و چه در مورد شخصیتهای فرهنگی و سیاسی خارجی که در آن دورهها مطرح بودند.
این یادداشتها درخلال سالهای 1334 تا 1348 در قالب پنجدفتر سالنامه نگاشته شده است و البته بخشی از این فاصله 14 ساله نیز بدون نگارش این روزنوشتها سپری شده، پس از انتشار این یادداشتها مناقشه درون خانوادگی متعددی درباره انتشار آنها در میان بازماندگان آلاحمد وجود داشت که البته چندان رسانهای نشده است. بااینهمه این روزها و بهگفته محمدحسین دانایی این یادداشتها با نظارت وی و با موافقت تمامی بازماندگان خانواده آلاحمد در دست انتشار قرارگرفته، البته باید دید که آیا واقعا چنین هست یا مناقشاتی از جنس گلایههای همسر شمس آلاحمد درباره این یادداشتها و تمایل خانواده وی به در اختیار داشتن حداقل یک کپی از آن و جلد نخست از آن تکرار خواهد شد. بااینهمه یادداشتهای روزانه آلاحمد که قرار است جلد اول از آن تا اواخر سالجاری از سوی موسسه اطلاعات منتشر شود تصویری تازه و جدید از نویسنده عاصی ایرانی میسازند؛ نویسندهای که از سوسیالیسم تا اسلام انقلابی را تجربه کرده و بخشهای مختلفی از سیاسیون و حتی نیروهای مذهبی سعی در جذب و کشش او بهسمت خود در زمان حیات و حتی پس از حیات او داشتند. مشخص نیست تصویری که آلاحمد از خود در این روزنوشتها میسازد، یادآور نویسنده غربزدگی است یا سنگی بر گوری یا هیچکدام.
محمدحسین دانایی خواهرزاده جلال آلاحمد فردی است که نسخه اصلی این یادداشتها را در اختیار داشته و تحتنظر وی آنها در دست انتشار قرار گرفته است. وی در گفتوگویی که با «فرهیختگان» داشته، درباره این یادداشتها و تصویر جلال در آینه آن سخن گفته است.
ادامه مطلب را اینجا بخوانید.