سیدعلی میرافضلی؛ شاعر و پژوهشگر ادبیات: خانم دکتر امیربانو کریمی (۱۳۱۰-۱۴۰۲ شمسی)، استاد بازنشستۀ رشتۀ ادبیات فارسی در دانشگاه تهران، این جهان پُروحشت را وانهاد و رفت. او نخستین فرزند سیدکریم امیری فیروزکوهی، ادیب و سخندان مشهور دورۀ پهلوی بود که شهرتش، وامدار علاقه و اهتمامی بود که به کار نشر و اشاعۀ اشعار صائب تبریزی داشت و نیز اشعار نغزی که بهشیوۀ شاعران عصر صفوی و سبک اصفهانی میسرود. امیری فیروزکوهی از زمرۀ نسلی بود که هم دروس قدیم را در محضر دانشمندانی چون سید محمدکاظم عصّار و میرزا خلیل کمرهای تا بالاترین مدارج آموخته بود و هم با دانش روز از طریق مدارس جدید آشنایی داشت. دیوان سهجلدی امیری فیروزکوهی سالها پیش به اهتمام بانو کریمی منتشر شده است و مقدمهای دلچسب در وصف کمالات و خلقیات پدر دارد.بانو کریمی و همسرشان دکتر مظاهر مصفا، از استادان دوستداشتنی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بودند. بنده در سال ۱۳۶۷ افتخار شاگردی هر دو را در دورۀ لیسانس دانشگاه تهران پیدا کردم و کتمان نمیتوانم کرد که با بانو کریمی ارتباط صمیمانهتری داشتم. آوازۀ دکتر مصفا را پیش از آنکه دانشجو شوم، داشتم و اشعار سَخته و بلندش را در گزیدههای شعر امروز خوانده بودم. اما امیربانو کریمی را در دانشگاه تهران شناختم. آنگاه که همچون سرو، بلندبالا و آراسته و محتشم، در راهروی دانشکده ادبیات پدیدار میشد، دانشجویان همچون فاختگانی مشتاق، دورهاش میکردند. صریح و شیرین و رسا سخن میگفت و آزادگی و اصالت، در گفتار و رفتارش درخشش داشت.
دلبستگی به صائب تبریزی و شاعران سبک اصفهانی (هندی) را وامدار آموزهای پدرش میدانست. ما با او چندین درس داشتیم که دوستداشتنیترینش، کلاس اشعار صائب تبریزی بود. این درس را از روی کتاب «دویستویک غزل صائب» امیربانو کریمی میخواندیم که در آن سالها بهتازگی چاپ شده بود. کتاب، مقدمهای پُرشور و خواندنی دارد و در آن صائب را چهارمین غزلسرای بزرگ ایران خوانده است. بانو کریمی، معمولاً در پایان کلاس از دانشجویان اهل ذوق میخواست که شعری بخوانند. من هم یکی دوبار در کلاسش شعرخوانی کردم و مورد تشویق او قرار گرفتم.از شاعران سبک اصفهانی (هندی)، دیوان اشعار قاضی سعید قمی و دیوان فیاض لاهیجی را تصحیح و منتشر کرد و انتشارات دانشگاه تهران آنها را به چاپ رسانید. هر دو شاعر، از دانشمندان عصر صفوی بودند و شعر آنها، متعلّق به شاخۀ ملایم و معتدل سبک اصفهانی (هندی) بود. پدرش نیز پیرو همین شیوه بود و غزل را صائبوار میسرود.
یکی از مهمترین کارهای بانوکریمی، تصحیح بخشهایی از کتاب پُرحجم «جوامع الحکایات و لوامع الروایات» عوفی است که پنج جلد آن را بهتنهایی و دو جلد آن را با همکاری همسرش دکتر مظاهر مصفا منتشر کرد. جوامع الحکایات، همانگونه که از نامش بر میآید مهمترین و جامعترین منبع داستانها و قصص کهن فارسی است که سدیدالدین محمد عوفی آن را در ربع اول قرن هفتم هجری قمری در چهار قسم تألیف کرده است. در تصحیح این متن پُربرگ، چهار تن از دانشوران روزگار ما همّت خود را به کار بستند: دکتر محمد معین، دکتر جعفر شعار، دکتر مظاهر مصفا و بانو دکتر کریمی و سهم اصلی در این کار بزرگ، از آنِ بانو کریمی بود که در هشت جلد از یازده جلدِ منتشرشده، نقش مستقیم داشت و چهل سال از عمر خود را بر سرِ تصحیح و تنقیح متن آن گذاشت. بانو کریمی را از همان نخستین روز آشنایی، علاوهبر دانش ادبی و تسلط بر متون نظم و نثر، به صراحت لهجه و حقگویی شناختم. از دانشجویان آسیبدیده مادرانه حمایت میکرد و تا زنده بود، از آزادگی و آزادمنشی دست بر نداشت. من اگرچه از زمرۀ نزدیکانش نبودم، از جملۀ دوستدارانش بودم. جهان با او زیباتر و دلخواهتر بود. اکنون باید سراغ او را از گوشۀ دلها گرفت. یاد عزیزش را با این بیت صائب تبریزی که در مقدمۀ کتابش آورده، گرامی میدارم:
جای من خالی است در وحشتسرای آب و گِل
بعد از این «صائب» سراغ از گوشۀ دل کن مرا