کن لوچ و نبردش علیه سرمایه‌داری؛
کن لوچ با ساختن آثاری که از واقعیت‌های اجتماعی نادیده گرفته شده، زندگی طبقات ضعیف و محروم جامعه را به نمایش می‌گذارد و دیدگاه خود درباره مسائل اجتماعی را از طریق ظاهری ساده و بی‌طرف، به همه بیان می‌کند.
  • ۱۴۰۲-۱۰-۱۱ - ۰۲:۱۸
  • 00
کن لوچ و نبردش علیه سرمایه‌داری؛
اسپیلبرگ مناطق کم‌برخوردار!
اسپیلبرگ مناطق کم‌برخوردار!

هومن جعفری، خبرنگار: من هنوز فرصت نکرده‌ام بلوط پیر را ببینم. موضوع و داستانش را می‌دانم اما وقتی پای کن لوچ وسط باشد، موضوع اهمیت ندارد، بلکه پرداخت است که نفس شما را می‌گیرد. به عنوان مثال «در جست‌و‌جوی اریک»، فیلمی در مورد اریک کانتونا نیست. فیلمی در مورد یک پستچی شکست‌خورده است که فکر می‌کند اریک کانتونا را می‌بیند و از او برای حل مشکلاتش کمک می‌گیرد! تا وقتی فیلم را نبینید، نمی‌توانید درک کنید دقیقا با چه چیزی طرف می‌شوید.
اما داده‌های ما از کن لوچ چیست؟ پیرمرد، یکی از بزرگ‌ترین فیلمسازان و روایتگران واقع‌گرایانه در سینماست. او با ساختن آثاری که از واقعیت‌های اجتماعی نادیده گرفته شده، زندگی طبقات ضعیف و محروم جامعه را به نمایش می‌گذارد و دیدگاه خود درباره مسائل اجتماعی را از طریق ظاهری ساده و بی‌طرف، به همه بیان می‌کند. این را که همه می‌دانند. بیایید در مورد فیلمسازی‌اش بیشتر گپ بزنیم.

مولفه‌های ثابت فیلم‌های لوچ
اگر قرار بود از لوچ یک پیامبر بسازیم، باید می‌نوشتیم: «چشم‌انداز انسانی و انقلابی کن لوچ، او را به یکی از صدای‌های بزرگ اجتماعی سینما تبدیل کرده است.» حرف غلطی هم نیست اما اصل ماجرا اینجاست که لوچ، به این دلیل صاحب سبک شده که حرفش در همه عمر تغییر نکرده. لوچ از دسته فیلمسازان چپ به حساب می‌آید. شاید بهتر باشد بگوییم چپ غیرسیاسی. او آرمان خود را در رستگاری طبقه کارگر می‌بیند و برای آنها فیلم می‌سازد. جالب اینجاست که او جوایزش را هم از جایی مثل کن می‌گیرد که جزء جشنواره‌ها و محافل روشنفکری سینما به حساب می‌آید. او برای به تصویر کشیدن شرایط اجتماعی و اقتصادی فردی و جمعی مردمان کمتر برخوردار متمرکز شده است. با به تصویر کشیدن زندگی انسان‌هایی که قسمتی از جامعه به آنها بی‌اعتناست، لوچ به ابراز همدردی و نهادینه کردن چالش‌های زندگی آنها می‌پردازد.
بنابراین عنصر نگاه سیاسی یا دست‌کم نگاه ایدئولوژیک، ثابت‌ترین عنصر کارهای لوچ است. مورد دیگر، سبک فیلمسازی است. او فیلم‌هایی می‌سازد با نابازیگران یا بازیگرانی که چهره نیستند. او محصولاتش را عمدتا با بازیگرهای گمنام یا کمتر شناخته‌شده می‌سازد. او برای آنکه مصیبت‌های زندگی یک کارگر را به نمایش بگذارد، به سراغ ستاره‌های گران‌قیمت هالیوود نمی‌رود که بیایند و تظاهر کنند که بیکارند یا فقیر یا زخم‌خورده اجتماع! او بلد است فیلمی در مورد جنوب شهر بسازد و آدم‌هایی که در آن فیلم بازی می‌کنند، واقعا شهروندان همان منطقه هستند. بنابراین او می‌داند چطور باید جنوب شهر را یا دستکم طبقه کارگر و دشواری‌هایش را به نمایش بگذارد. به همین خاطر است که پایگاه مردمی او هیچ وقت تضعیف نمی‌شود. آدمی نیست که در مورد تفریحات میلیاردرها فیلم بسازد. او ساختن فیلمی در مورد تلاش یک کارگر سالخورده برای کمک به یک خانواده بد‌سرپرست را ترجیح می‌دهد. ساختن فیلمی در مورد پناهندگان سوری و اسکان‌شان در یک دهکده کم‌جمعیت، برای او ارزشمند‌تر از ساختن فیلمی پر‌هزینه در مورد شبکه‌های اجتماعی یا مسائل مشابه است. در فیلم‌های او بازیگران معروف انگلیسی هم بازی کرده‌اند اما هیچ وقت پروژه‌های گران‌قیمت نساخته است. آنهایی هم که در فیلم‌های او کار می‌کنند می‌دانند قرار نیست دستمزد بالایی نصیب‌شان شود. عمده فیلم‌های او برای فروش ساخته نمی‌شوند و ارزش تجاری بالایی ندارند و با همه این احوال، او همیشه فیلم می‌سازد. مردم، قدر کاری که برایشان می‌کند را می‌دانند.
به این باید اشاره کرد که او نابرابری‌ها را به نمایش می‌گذارد. این هدف شخصی اوست که نشان دهد جامعه عادلانه اداره نمی‌شود و همیشه اکثریتی هستند که نادیده گرفته می‌شوند. شغل ندارند، از خدمات پزشکی بهره‌مند نمی‌شوند و فرصت برای پیشرفت و حتی تغییر طبقه در اختیارشان قرار نمی‌گیرد.
فیلم‌هایی مانند «درخت» «زمین و آزادی» و «اختلاف منافع»، جز توصیف نابرابری اجتماعی و نیازمندی‌های اساسی مردمان کمتر برخوردار، کار دیگری انجام نمی‌دهد. او اخلاق و همکاری و همدردی را ترویج می‌کند. در «من، دانیل بلیک» یک کارگر از‌کار‌افتاده که خود به دنبال گرفتن بیمه بیکاری است، از وقت و زندگی خودش می‌زند تا به یک زن تنها و فرزندانش کمک کند تا زندگی بهتری داشته باشند. پایان‌بندی در جست‌وجوی اریک که اصلا نگاه او به زندگی عادی است. شاید بگوییم نگاه طنز اما نگاهی است واقعی. اینکه ده‌ها کارگر و‌ پستچی‌ با هم متحد شوند، لباس منچستر‌یونایتد بپوشند، ماسک اریک کانتونا به صورت بزنند تا شناخته نشوند و بعد، به خانه‌ای حمله می‌کنند تا مشکل دوست‌شان را حل کنند. تمام تئوری زندگی او همین است. اتحاد خلق برای انتقام گرفتن از قدرتمندترهایی که خون بقیه را در شیشه می‌کنند. او آشوب‌طلب نیست و جامعه را به خشونت نسبت به طبقه مرفه‌تر دعوت نمی‌کند اما از اتحاد آنها برای کمک کردن به ضعفا به شدت استقبال می‌کند. اگر قصد دارید فیلمی از لوچ ببینید، پاپ کورن به کارتان نمی‌آید. شاید نیاز باشد دستمالی همراه‌تان باشد تا اشک یا وجدان‌تان را پاک کنید.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰