درباره اظهارات محمدباقر نوبخت؛
محمدباقر نوبخت در آخرین مصاحبه خود با مجله «آگاهی نو» مدعی شده نباید اجازه داد کشور به دست تندرو‌ها اداره شود و حضور خود در انتخابات پیش‌رو را جلوگیری از این خطر اعلام کرده است.
  • ۱۴۰۲-۱۰-۰۷ - ۰۰:۲۲
  • 00
درباره اظهارات محمدباقر نوبخت؛
حکمرانی با شعار دیگر ممکن نیست، لطفا به عقب برنگردید
حکمرانی با شعار دیگر ممکن نیست، لطفا به عقب برنگردید

سیدجواد نقوی، خبرنگار گروه ایده حکمرانی: محمدباقر نوبخت در آخرین مصاحبه خود با مجله «آگاهی نو» مدعی شده نباید اجازه داد کشور به دست تندرو‌ها اداره شود و حضور خود در انتخابات پیش‌رو را جلوگیری از این خطر اعلام کرده است. همین جمله خود نشانگر استراتژی تکراری است که ظاهرا جناب نوبخت و حزب اعتدال دنبال می‌کنند، یعنی به جای آنکه پرسش‌های کلیدی حکمرانی را بتوانند پاسخ دهند، سعی می‌کنند با دیگر‌سازی از رقیب خود، مجددا نقطه مثبتی برای خود خلق کنند. این استراتژی یادآور همان فرمی است که اعتدالیون در سال‌های 92 و 96 طی کردند و ماحصل آن دولتی شد که سال به سال توانایی خود را از دست داد و نتوانست مساله‌های مهم را حل کند و دست آخر با خلق بحران بنزین و مدیریت بد کرونا و تورم وسیع و ایجاد شرایط بد، اعتماد اجتماعی را به نهاد دولت کم کرد و حتی بعد از 8 سال حضور در دولت نتوانست هیچ عملکرد مثبتی در اصلاح مفید ساختار حکمرانی شکل دهد و صرفا سعی کرد به صورت اقتضایی دولت را مدیریت کند که نتیجه آن هم به شکل بیشترین سیاست‌زدایی از سطح جامعه دیده شد. شاید دولت اعتدال یکی از مهم‌ترین علت‌های سیاست‌زدایی در جامعه و عدم رابطه اجتماعی بین مردم با نهاد دولت باشد اما ظاهرا جناب نوبخت از آن 8 سال درس نگرفته و حالا با همان چهارچوب فکری مجددا به عرصه قدرت، یعنی مجلس نزدیک می‌شود. این لحظه ظاهرا یک عقبگرد است؛ چراکه دوگانه تندرو و معتدل دیگر معنی ندارد. حکمرانی در جهان و ایضا ایران ثابت کرده با شعار قابل اداره نیست و آنچه این روز‌ها نیاز مبرم حکمرانی است، حضور نیروهایی است که دیگر در قاب‌های تکراری دهه 90 فکر نکنند و سعی نکنند با ساده‌سازی که مثلا اگر تندرو‌ها در قدرت نباشند، مسائل حل می‌شود برای خود خلق معنا کنند. این طرز فکر از صحنه سیاسی و سخت این دوره کشور ما شبیه به درمان سرطان با چسب زخم است و از همین لحظه مشخص است غایت چنین تفکری چیست. ما در شرایط فعلی پرسش‌های به‌شدت سختی در پیش داریم که مجلس آینده حتما باید به آنها فکر کند. این پرسش‌ها چند خاصیت دارد که اصلی‌ترین آن در دوگانه‌های منسوخ جناحی نمی‌گنجد. هرچند قصد ندارم در این یادداشت به تک‌تک مسائل کلیدی حکمرانی بپردازم اما به نظر می‌رسد در شرایط فعلی که دنیا با بحران سیاست‌ورزی و ارتباط با جامعه روبه‌رو است و ایران هم باتوجه به شرایط جهانی و بحران‌هایی مثل دوره بعد کرونا و ایضا بعد از چند شوک‌درمانی ناموفق که یکی از سخت‌ترین آنها هم در دولتی بوده که خود نوبخت مسئول برنامه ‌و بودجه آن بوده است، پاسخ به این پرسش که چگونه باید حکمرانی کرد که مجددا بتوان سیاست را در صحنه سپهر عمومی دنبال کرد و جامعه را نه در وضعیتی پوپولیستی و نه در وضعیتی استیلاگری اداره کرد و آیا مجددا می‌توان به افقی بازگشت که مردم و حکمرانی دوبال پوشش‌دهنده برای طرح فردای ایران شوند، یکی از کلیدی‌ترین پرسش‌های پیش‌روی آینده مجلس است و پاسخ به آن نیاز به ایده حکمرانی با توجه به دوره فعلی دارد، نه بازتولید گفتاری مثل تندرو و معتدل. چون جامعه متکثر فعلی در بسیاری از موارد همان ایده‌هایی که جناب نوبخت تندروی قلمداد می‌کند را ایده‌های مطلوب می‌داند و صرفا برچسب تندرو مشکلات را حل نمی‌کند، آنچه اهمیت دارد بحث درباره ایده‌ای است که بتواند جامعه را از مسیر دوقطبی‌های کاذب خلاص کند و بتواند طرحی برای سرنوشت ایران با همکاری جامعه شکل دهد.
آنچه از گفتار فعلی حزب اعتدال و جناب نوبخت مشخص است، ادامه همان مسیری است که در دهه 90 با شکست روبه‌رو شد. تصوری که سیاستمدار در بین کارآمدی و خدمت‌رسانی و شکلی از پرستیژ خاص برای احیای طبقه متوسط به رتوریک روی آورده است و این گفتار تک‌تک واژگانی که به کار می‌برد یا تخریب شده یا دیگر کارکرد قبلی را ندارد و اگر از سنخ تبارشناسی به آن نگاه کنیم حتی نوعی عقبگرد است که اتفاقا اگر عملی اشتباه قلمداد نشود، چندان عمل مترقی و معتدلی تفسیر نمی‌شود. به‌طور مثال درکشور ما همه دولت‌ها و علی‌الخصوص دولت فعلی در تلاش هستند بیشترین کارآمدی را ایجاد کنند اما آنچه مشخص است ظاهرا جامعه صرفا نیاز‌هایش را به کارآمدی و در پس آن نوعی خدمت‌رسانی خلاصه نمی‌کند. جامعه ظاهرا افقی را طلب می‌کند که در پس ساخت فردای ایران باید هم‌سرنوشت شود با حکمرانی و حکومت و از حکمرانی طلب ایده‌ای دارد که طرحی را دنبال کند که زندگی او در آن معنا پیدا کند و غایت زندگی در چنین شرایطی هم طرحی باشد که آینده جامعه را دگرگون کند و محصول این هم‌افزایی ساخت آینده باشد. آنچه جناب نوبخت مدام به آن تکیه می‌کند نوعی عقبگرد است و حاصل فهمی از وضعیت است که سوژه‌ها در پس نوعی حکمرانی خدمت‌رسانی و لزوم توجه به نوعی از مطالبه‌گری‌ هستند، حال آنکه چنین تفکری اصلا در این مقطع کمک‌کننده نیست و بیشتر اقتضایی است. مورد دیگری که به‌شدت عجیب است تاکید مجدد گفتاری است که تصور می‌کند مثلا دوگانه تندرو و طبقه متوسط که در دهه 90 جواب داده است، بار دیگر می‌تواند راه‌حل موجود باشد، درحالی‌که شوک‌های اقتصادی و تغییرات پرسرعت فرهنگی در سال‌های اخیر دیگر طبقه متوسط به معنای کلاسیک که مدنظر جناب نوبخت است، باقی نگذاشته است و بیشتر می‌توان گفت ما با اشکالی از طبقات روبه‌رو هستیم که جایی با ایده طبقه متوسط شهری دهه 80 و جایی دیگر با نوعی فرهنگ طبقه متوسط دهه 90 هم‌عرضی دارد و دیگر مثل سابق یک طبقه متوسط اقتصادی با خاستگاه فرهنگی مشخصی وجود ندارد و این مساله به قدری واضح است که خود به یکی از پرسش‌های حیاتی هر سیاستمداری باید تبدیل شود، نه به ساده‌سازی که جناب نوبخت تصور می‌کند که با احیای طبقه متوسط و پاسخ به نیاز‌های فرهنگی آن، می‌توان افقی تازه ایجاد کرد. برای خاتمه بحث لازم است به آخرین سخنرانی جک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا در اندیشکده بروکینز که ما در روزنامه «فرهیختگان» با نام وتوی بازار آن را تحلیل و بررسی کردیم، توجه کنیم. سالیوان در بحث مفصل خود بیش از آنکه آینده آمریکا را در خطر دیگری‌ها قلمداد کند یا از گروه خاصی نام ببرد، یکی از مسائل قدرتمندی آمریکا را در آینده داشتن طرحی می‌داند که طبقه متوسط را مجددا به هم‌افزایی با حکمرانی امیدوار کند. او بدون تقلیل‌گرایی طرح اصلی آمریکا و عدم دخالت در سیطره بازار را بحران اصلی آمریکا در آینده می‌داند. خب واضح است که جک سالیوان از یک دخالت یا یک برنامه سیاستی در سطح سیاستگذاری بحث نمی‌کند. او کلان‌ایده اقتصادی آمریکا که شکلی از نظم آمریکا در طول 50 سال اخیر است را به چالش می‌کشد و معتقد است دیگر نظم پیشین کار نمی‌کند. این مثال از دو جهت برای نوبخت باید با اهمیت باشد. ابتدا از آنجا که طرح‌هایی که جناب نوبخت از منظر اقتصادی قرار است دنبال کند، حالا در سطح جهانی دیگر بی‌معنا شده و این بحث از مشاور امنیت ملی آمریکاست که تفکر چپ دارد، نه کینزی و بلکه درواقع از نوعی رئال‌پلتیک بحث می‌کند. این اولین درس به جناب نوبخت است که عقبگرد نکند. درس بعدی که مهم‌ترین درس است، عدم فروکاست طرحی برای آینده است که جک سالیوان برای ابرقدرتی آمریکا و ماندن در حلقه اصلی قدرت و تصمیم‌گیر نهایی، نه‌تنها مهم‌ترین استراتژی آمریکا یعنی نظم بازار را زیر سوال می‌برد، بلکه سعی دارد بگوید جهان آینده جهانی براساس یک‌سری از پیش‌فرض‌های ثابت در حکمرانی نیست. امیدوارم جناب نوبخت در آینده دست از گفتاری که هیچ خروجی برای ایران و جامعه نداشته، بردارد و به جای دعوا در سطح زبانی به عمق مشکلات حکمرانی فکر کند.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰