میلاد جلیلزاده، خبرنگار گروه فرهنگ: چه هدفی از ساخت برنامههای سرگرمکننده تلویزیون وجود دارد؟ پاسخ ساده به این سوال در خود صورتمساله دیده میشود؛ برای اینکه مردم سرگرم شوند. خوب چرا اینقدر باید برای سرگرم کردن مردم هزینه شود؟ برای اینکه سراغ ماهواره یا سرگرمیهای مخرب دیگر نروند؟ این هم دلیل کافی برای چنین کار پردامنه و پرهزینهای نیست. طرح چنین سوالاتی ممکن است بعضیها را بترساند و تصور کنند که با ادامه پیدا کردنشان، اصل وجود سرگرمی در حال زیر سوال رفتن است. مساله اما اینجاست که دیگران به چنین سوالهایی فکر کردهاند و بر اساس آن است که روی طراحی سرگرمیها کار میکنند. اگر صاحبان تمام ایدهها وقتی به سرگرمی میرسیدند راحت و بیتفاوت از کنارش میگذشتند، این امکان وجود داشت که ما هم چنین برخورد کنیم اما آنها چنین نمیکنند و در نمونههای موفق، میشود هنر طراحان و اجراکنندگان را مخفی نگه داشتن ایده اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی پشت کار دانست؛ مثلا تلنتشوها یا مسابقات استعدادیابی که در شاخههای مختلف، در سراسر دنیا تولید و پخش میشوند از یک ایده مرکزی در نظام سرمایهداری تغذیه میکنند. از دانشگاه تا وادی هنر و ورزش، سیستم طبقاتی تلاش دارد بگوید که میدان فعالیت رقابتی است و طبقاتی نیست. برای همین آنها همیشه روی نمایش استثنائات سرمایهگذاری میکنند. مثلا سالانه چند نفر را برای تحصیل در هاروارد بورسیه میکنند تا این قاعده در ذهن مخاطبان شکسته شود که «هر کس در هاروارد تحصیل میکند، از طبقهای است که پدرش میتواند سالانه دهها هزار دلار شهریه بپردازد و پیش از آن هم چنین هزینههایی را در دبستان و دبیرستان پرداخته بود.» آن چند دانشجو که به عنوان استثنا بورسیه شدهاند و به هاروارد آمدهاند قرار است چنین استدلال واضحی را زیر سوال ببرند.
در تلنتشوها هم قرار است میدان مدیا و هنر، رقابتی و غیرطبقاتی به نظر برسد. صاحبان چنین ایدهای در شوهای سرگرمیمحورشان کلاس درس اقتصاد لیبرال برگزار نمیکنند اما ایده خودشان را به طور نامرئی و برای تاثیرگذاری ناخودآگاه گسترش میدهند. در سایر انواع سرگرمیهای تلویزیونی هم میشود کم و بیش این را دید. در دهههای اول انقلاب که ایده آگاهسازی تودهها پررنگ بود و حتی سوادآموزی هم تبدیل به نهضت شده بود، مسابقات سرگرمکننده تلویزیون با درونمایه پرسشهایی از اطلاعات عمومی افراد تولید میشد.
به این شکل همه چیزدانی مردم عادی و سردرآوردنشان از ریز و درشت مسائل به عنوان یک فضیلت معرفی میشد و جا میافتاد. بعد که تحصیلکردگان پایههای ابتدایی و دبیرستان تعدادشان بالا رفت و تب کنکور رفتن به دانشگاه بالا گرفت، سوالات اینطور مسابقهها هم کمکم چندگزینهای شد. البته آنچه که تحت عنوان اطلاعات عمومی در این برنامهها ترویج داده میشد یک سری اطلاعات سرپایی بود که دانستنشان بیشتر به درد تفاخر در جمعهای دوستانه یا فامیلی میخورد اما به هر حال تفاخر به دانش، هرچند میتوانست سطحی و غیرعمیق باشد، از تفاخر و پوشش و سایر تجملات بهتر به نظر میرسید. امروز که جهان وارد عصر ارتباطات شده و برای کسب اطلاعات عمومی راجع به هر چیزی میشود با گوشیهای موبایل در مرورگرهای اینترنت جستوجو کرد، دیگر نسبت به قبل تفاخر به خرده معلومات کارکرد ندارد. حالا سواد رسانهای و قدرت تمیز دادن درست و غلط اخبار و اطلاعات و تحلیلها مهارت مهمتری به نظر میرسد که در میان مدیران رسانه ملی هم این را خیلیها قبول دارند؛ هرچند هیچ کدامشان هنوز نتوانستهاند چنین ایدهای، یعنی افزایش سواد رسانهای شهروندان را تبدیل به فرم سرگرمی کنند.
در چند سال اخیر برنامههای سرگرمیمحور تلویزیون بهشدت شمایلی تقلیدی از برنامههای خارجی پیدا کرده بودند. تاکشوها یا مسابقاتی که کپی یک برنامه پرمخاطب در خارج از کشور بودند، همان فرم و به تبع همان محتوا را در داخل کشور باز تولید میکردند؛ بیاینکه اهداف غایی آن فرمها از تاثیرگذاری روی ناخودآگاه مخاطبان، با منافع مدیران تلویزیون یا به تعبیری مدیران نظام و البته اکثریت جامعه همساز باشد. برنامههای گفتوگومحور به رشد حباب اجتماعی سلبریتیهایی دامن زد که گفتمانی متضاد با جنبههای ملی رسانه داشتند و مسابقات سرگرمکننده حتی مخاطبانی که در عمرشان ماهواره ندیده بودند را آماده پذیرش گفتمانی کرد که در تلنتشوها تنظیم میشد. رفتهرفته تلویزیون با همان سلبریتیها به مشکل خورد و سعی کرد یک عده سلبریتی جدید بسازد که خودی باشند. گو اینکه خودی بودن مجریها و تهیهکنندهها میتواند تاثیر فرمی که برای ایدهای دیگر طراحی شده را تغییر بدهد. مشخص است که مدیران و سیاستگذاران رسانه ملی، هنوز ایده منسجمی برای فعالیتشان پیدا نکردهاند و آنچه انجام میدهند واکنشی سطحی به بلایی است که بر سر فرهنگ عمومی کشور نازل شده است.
ادامه مطلب را اینجا بخوانید.