جهانی که هستی انسان از آن ناپدید شده است؛
ابتذال یک وضعیت نا‌انسانی است نه یک فرم موسیقی برای تحلیل‌های هنری ‌و ادبی.
  • ۱۴۰۲-۰۹-۲۰ - ۰۳:۱۶
  • 00
جهانی که هستی انسان از آن ناپدید شده است؛
ابتذال یک وضعیت نا‌انسانی است
ابتذال یک وضعیت نا‌انسانی است

سیدجواد نقوی، خبرنگار گروه ایده حکمرانی: {پس اجازه بدهید از جهانی حرف بزنیم که هستی انسان از آن ناپدید شده است}
مواجهه با پدیده‌هایی مثل امیر تتلو و ساسی مانکن در کشور ما به‌شدت عجیب است، برخی‌ها به‌سادگی از برچسب پوشش رسانه‌ای برای دیده نشدن مطالب مهم‌تر حرف می‌زنند و برخی دیگر می‌گویند این وضعیت معاصر و دوره ماست و با تقلیل‌گرایی به‌شدت عجیبی چنین موقعیت‌هایی را به‌شدت ساده جلوه می‌دهند، اما آیا سوژه‌هایی مثل این دونفر همین مقدار ساده باید مورد توجه قرار گیرد و خیلی سطحی از کنار آنها گذشت یا ما با شرایط سخت و جدیدی روبه‌رو هستیم که خود ساده‌سازی هم به‌نوعی از همین شرایط سخت بلند شده است تا با سطحی کردن امور، موقعیت‌ها را به‌نفع این سوژه‌های مبتذل‌کننده یا بهتر بگویم سوژه‌هایی که در‌حال بیرون راندن انسانی زیستن در زمین هستند را تغییر دهند و دست بالا را برای گرفتن هستی از انسان در موقعیت فعلی رقم بزنند. این شرایط را نمی‌توان چنین تحلیل کرد و دو خواننده‌ای که در این سال‌ها صرفا در‌حال ترویج نوعی وضعیت ناانسانی هستند را به فرم‌های خاصی فروکاست کرد. آنچه در پس این دوره رقم زده می‌شود به‌شدت حائز اهمیت است. ما دیگر با خوانندگانی که زندگی مردم یک جامعه را با ضد ارزش روبه‌رو کرده‌اند روبه‌رو نیستیم که در دوگانه ارزش و ضد ارزش بتوانیم به آن فکر کنیم. در شرایط متاخر این خوانندگان نماد ابتذالی هستند که انسانی زیستن را مورد حمله قرار می‌دهند؛ انسانی زیستن شاید طبیعی‌ترین حالتی است که بشر به آن احتیاج دارد تا بتواند از طریق تفکر در امور زندگی به بهتر زیستن و با منطق بهتری زیستن برسد، اما هر دو این خوانندگان به‌وضوح و به روشنی از فرم یا محتوایی پیروی می‌کنند که از اساس برای انسان هیچ تفکر یا منزلتی قائل نیست. انسان‌هایی که این دو نفر در کارهای خودشان نشان می‌دهند در سطح یک وضعیت حیوانی و حتی ما قبل آن باید فهمیده شود. سوژ‌ه‌هایی درگیر با روابط جنسی و لذت‌جویی پی‌در‌پی بدون توجه به هیچ درکی از انسان و جامعه که تبدیل شده‌اند به ماشینی برای هموار کردن بیشتر درکی از جهان که اگر با منطق خاصی زندگی کنید در اشتباه هستید و خوشبختی یعنی لذت‌جویی‌های جنسی و افراطی پی‌درپی برای بقای بهتر. این نگاه که در‌حال ساخته شدن است و برخی از جوانان هم در داخل به آن علاقه نشان می‌دهند به‌مراتب از بسیاری از بحث‌های رایج خطرناک‌تر و با اهمیت‌تر است. در چنین اوضاعی است که باید نگاه ویژه‌ای به واکنش‌هایی که دربرابر چنین افرادی شکل می‌گیرد، داشته باشیم. ما در این مواقع صرفا تصور می‌کنیم با بیان بدی‌ها و رذالت‌های شخصی این افراد می‌توانیم موقعیت را به‌نفع خودمان تغییر دهیم، ‌اما از اساس چنین درکی درست نیست و برای بهتر درک کردن آن باید متوجه تغییرات هستی‌شناختی اجتماعی شویم. نقل است بسیاری از دانشجویان و دانش‌آموزانی که در دوره پهلوی دوم به مناطق حاشیه‌نشین سر می‌زدند و از حلبی‌آباد‌ها و وضعیت بدی که در آن مقطع وجود داشت، دیدن می‌کردند به‌سرعت با گفتن جمله محمد‌رضا‌شاه که اینجا دروازه تمدن بزرگ است آن را به طنز سیاسی تبدیل می‌کردند. امروز هم یکی از همین موقعیت‌های طنز‌آمیز وجود دارد، بسیاری از اهل فکر در داخل یا حتی خارج کشور با دیدن محتوا و فرم موسیقی این خوانندگان، از تغییر تفکر در نسل جدید یا تفاوت سلیقه و یا هر نسلی حرف خود را با شکلی از موسیقی می‌زند، بیان می‌کند؛ حتی چندی پیش پاسخ ساسی‌ مانکن به داریوش فرضیایی {عمو پورنگ} را هم برخی از اهل علم در رشته جامعه‌شناسی به‌عنوان نماد شکست طرح حکومتی در مقابل طرح‌های موسیقی زیر‌زمینی قلمداد کرده بودند که همه اینها نشانگر همان بحثی است که ابتدا بیان شد؛ نوعی تقلیل‌گرایی و چنین مقایسه‌ها یا جملاتی درباره افکار هر نسلی، نوعی پوشش ایجاد کردن برای این وضعیت نا‌انسانی و ابتذال‌گونه است که مسیر را برای اینچنین افکار مبتذلی هموار می‌کند. آنچه حائز اهمیت بوده این نکته است که آیا ساسی مانکن و امیر تتلو صرفا در شرایطی پدیدار شده‌اند که عصیان یک نسل را قرار است نمایندگی کنند یا مساله بیش از این فروکاست‌هاست؟
برای پاسخ باید متوجه باشیم جهان فعلی همان‌طور‌ که لیوتار، متفکر پست‌مدرن یا ژاک دریدا، متفکر ساختارشکن می‌گوید ما در دوره پایان کلان ‌روایت‌ها با شرایطی روبه‌رو هستیم که در لحظه‌ای هر روایتی می‌تواند از خود فراواقعیتی بازسازی کرده و به‌عنوان نسخه شفا‌بخش معرفی کند. این مساله همان دگرگونی وسیعی است که در سطح هستی‌شناسی اجتماعی رخ داده است، یعنی بسیاری از جوامع که در گذشته مساله‌هایی ارزشمند داشتند به سطحی رسیده‌اند که از طریق طرح‌هایی صرفا مبتذل به‌دنبال احیای امور اجتماعی هستند و حتی چرخه نا‌انسانی را وضعیت مطلوبی برای بقا در جهان فعلی معرفی می‌کنند و هستی اجتماع‌ها را نه براساس کرامت‌مندی، بلکه از طرق بدن‌مندی در خدمت لذت‌جویی پوچ به‌عنوان بهترین امکان زیستن معرفی می‌کنند. در اینجا طرح بحثی بین امر اجتماعی و نیهیلیسم متاخر وجود دارد که آیا امر اجتماعی در این وضعیتی که هستی انسان مورد خدشه قرار گرفته و پوچ‌انگاری نوعی زیستن مفید طرح‌ریزی شده است؟ آیا از اساس می‌توان مجدد برای بقای انسانیت اقدام کرد؟ در چنین شرایطی است که ما اگر قبال پدیده‌هایی مثل تتلو و ساسی مانکن بی‌تفاوت یا آنها را به سطح نازلی حواله دهیم، قطعا باید بدانیم تغییرات در هستی اجتماعی ما هم در بلند‌مدت به‌ضرر ما خواهد بود و این منطق که چنین افرادی اهمیت ندارند اصلا قابل قبول نیست، بلکه این خوانندگان خودشان محصول موقعیت و شرایطی هستند و عمل آنها هم آن شرایط را به‌عنوان شرایط مطلوب معرفی می‌کند و معنایی جز حرکت به‌سمت هستی اجتماعی پوچ ندارد که از بسیار وقایعی که در‌حال شکل‌گیری است مهم‌تر و ایضا خطرناک‌تر است و باید آگاهانه بدانیم دامن زدن به ابتذال صرف یک شوخی و لذت‌جویی کوتاه نیست، بلکه از افقی وسیع‌تر درواقع ورود به عرصه یعنی دخل و تصرف اجتماعی برخوردار است و آنچه در مقطع کنونی با اهمیت بوده فهم این شرایط به دستگاه‌های فرهنگی و جامعه است.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰