محمدرضا جعفری، پژوهشگر محیطزیست در گفتوگو با «فرهیختگان» به اصول عدالت زیستمحیطی، خاستگاه آن، ارتباط متقابل انسان و محیطزیست و مفهوم فرادست و فرودست در طبقه، ارتباط عدالت زیستمحیطی با حوزه حکمرانی و برنامههای توسعه و شیوه مدیریت و نیز مشکلات فرهنگی اجتماعی ناشی از نادیده گرفتن عدالت زیستمحیطی پرداخته و پیوند آن را با اعتراضهای اجتماعی شرح میدهد و تجویز مصرف منابع طبیعی کشور را توصیه سرمایهداری میداند.
مبانی عدالت زیستمحیطی چیست؟ این مبانی از کجا آمده است و بحث عدالت زیستمحیطی کی و چرا در دنیا مطرح شد؟
خاستگاه بحث عدالت زیستمحیطی به آمریکا و شرایط زیستی طبقات فرودست، طبقه کارگر و نژادهای تحت ستم در آمریکا برمیگردد که متاثر از وضعیتی شدند که صنایع به وجود آورده بودند؛ در بحث تخریب محیطزیست و عوارضی که آن تخریب از بحث آلایندهها، آلودگیها، پسماندهای سمی و صنعتی و... طبقات فرودست با آن مواجه بودند. آن وضعیت باعث شد اواخر دهه 70 و در دهه 80 مباحثی شکل گیرد مبنیبر اینکه ما باید طبقات محیطزیستی را بهویژه در بخش صنعت وارد مسائل اجتماعی و بحث طبقهبندی اجتماع کنیم؛ بحث اینکه نسبت تخریب و آثار این تخریب با طبقه اجتماعی از فرادست به فرودست، چه میتواند باشد. یکسری مطالعات ابتدایی در دهه 70 صورت گرفت که سعی میکرد رابطه بین طبقه و نژاد که این نژاد در آمریکا خیلی مهم است را طرح کند؛ مانند بحث رنگینپوستان، چه بومیان سرخپوست و چه سیاهپوستان آفریقا یا آمریکا که خیلی مهم است. آنها سعی میکنند این بحث را شفاف کنند و با مطالعات آماری این را نشان دهند که چه اتفاقاتی در کجاها میافتد و این مکانها از لحاظ اجتماعی و اقتصادی در چه مرحلهای هستند. جرقههای خیلی معروف آن اوایل دهه 80 است که مقاومت مردمی علیه دفع پسماند سمی و شیمیایی در ایالات کالیفرنیای شمالی آمریکا بود و گروههای رنگینپوست آنجا اعتراضات دامنهداری انجام دادند که در مقابل این تصمیمی که از سوی دولت فدرال گرفته میشود یا ایالتی بوده است، مقاومت میکنند. بازداشت میشوند، راه را میبندند و کشوقوس یکی دو هفته انجام طول کشید و در این مبارزه تا آخر ناموفق بودند و آن اتفاقی که نباید میافتاد رخ داد و دفن پسماند انجام شد. این سبب شد بحث رابطه بین طبقه اجتماعی و محیط زیست و توسعه یا صنعت، بحثی ملی در آمریکا شود و گروههای مختلف دربارهاش صحبت کنند، گروههای مختلف در مقابل دیگر پروژههای صنعتی وارد عمل شوند و حرف بزنند؛ یعنی عدالت زیستمحیطی سبب شد گروههایی که قبلا در حاشیه بودند، صدا نداشتند و تاثیرگذاری در ساختار سیاسی نداشتند مطرح شوند و صدای آنها شنیده شود. همچنین در ادامه این جنبشی که بهصورت عینی و در جامعه شکل گرفت مطالعاتی شروع شد که این رابطه را مستند و ثابت کنند که البته برخی رد میکنند و برخی ثابت میکنند و مطالعات نشان میدهد این رابطه وجود دارد؛ یعنی بیعدالتی محیطزیستی در بحث آثار، تبعات و اثر تخریب محیطزیست بر گروههای حاشیهای و گروههای تحت ستم بیشتر است. این مطالعات نشان میدهد چنین رابطهای مستقیم است و این گروهها به دلیل اینکه صدا ندارند و در مناطقی هستند که حاشیه است، توان اقتصادی حفظ خود را در مقابل آثار مخرب را ندارند و... بهتدریج این شکل میگیرد و بحث عدالت زیستمحیطی یا بحث عدالت محیطزیستی که هر دو درست است، وارد ادبیات محیطزیستی دنیا میشود. نخست، اثر اولیه را بیان کنم و سپس سه اصل اولیه را هم توضیح میدهم. نخست اینکه، به نظر من عدالت زیستمحیطی باعث شد بحث محیطزیست از طبقه متوسط و طبقه بورژوا به سوی طبقات پایین و عمومی شدن برود. زیرا تا پیش از این محیطزیست را مسالهای بسیار فانتزی و نمایشی میدیدند که بحثی در دست مناطق مرفه جامعه بود، حتی بحث آلودگی، پاکسازی و زباله محدود به مناطق مرفه بود. بحث عدالت زیستمحیطی مساله محیطزیست را عمومی کرد و رابطه آن با اقتصاد را علنی کرد. عدالت زیستمحیطی باعث شد این رابطه شکل گیرد و جوامع حاشیهای که بحث زیستمحیطی هیچ وقت برای آنها از درون و بیرون مطرح نبود، مطرح شود و درباره آن صحبت شود و محیطزیست را از یک امر فانتزی به یک مساله حیاتی زیستی تبدیل کند که این مساله بعدها اثر خود را در اقتصاد و سیاست نشان داد. عدالت زیستمحیطی از دید من سه اصل اولیه دارد. اول، بحث مشارکت جوامع بومی، محلی، اقوام و طبقات پایین را بدون استثناء اعم از نژاد و رنگ و طبقه کنار میگذارد و مشارکت را در فرآیندهای تصمیمگیری و سیاستگذاری و اجرای پروژههای صنعتی خواستار میشود، یعنی میگوید ما اگر قرار است یک پروژه در فلان منطقه داشته باشیم باید نظر کسانی که آنجا ساکن هستند و بهصورت مستقیم با این پروژه درگیر میشوند را جویا شویم و نظر آنها را اعمال کنیم، یعنی ضمانت اجرایی داشته باشد و فقط بحث جذب و بیان آرا نیست، بلکه بحث اجرای آرا نیز هست و این باعث میشود که یک مرحله در دموکراسی اگر قرار است دموکراسی را در عدالت زیستمحیطی مهم بدانیم به پیش برود، یعنی یک دموکراسی مرکزی که احزاب و صندوق رای هستند که سیاستها را تعیین میکنند و جامعهای که به شیوه سرمایهداری اداره شود. نقش شرکتها و بنگاههای بزرگ سرمایه داری، نقش صندوقهای سرمایهگذاری، نقش... . و شرکتهای چندملیتی در این داستان خیلی زیاد بوده، یعنی نقش آنها غالب بر آرای مردم است. عدالت زیستمحیطی باعث میشود یا حداقل این را مطرح میکند که مردم باید در فرآیند تصمیمگیری از ابتدا تا اجرا مشارکت داشته باشند. دومین اصل این است که تمام مردم مخصوصا آن منطقهای که تغییراتی در آن ایجاد میشود بهرهمند از مواهب برآمده از آن پروژه در آن منطقه شوند؛ معمولا وقتی مواهب طبیعی میگوییم، یعنی اینکه اگر استخراجی صورت میگیرد نفع استخراج و سود آن کالای تولیدی و ارزش افزوده ایجادشده آن عادلانه به مردم برسد و تقسیم شود و مردم سود آن را دیده و از آن انتفاع داشته باشند. سومین اصل این است که همان مردم باید از آثار و تبعات مخرب آن پروژه برکنار باشند و پروژهای نباید اجرا شود که آثار آن جامعه را درگیر کند، خواه کوتاهمدت یا بلندمدت باشد؛ در بحث تخریب جنگلها، تخریب مراتع، معدنکاوی، آلودگیهایی که در هوا منتشر میشود، آلودگی آب، پسماند صنعتی و همه این موارد مدنظر است. درواقع ما مشارکت را داریم، بهرهمندی از مزایا را داریم، برکناری از مضرات و آسیبها را داریم. این سه اصل، اول برای محیطزیست و بعد برای جنبش عدالت زیستمحیطی مهم بوده است. این بحث سپس گسترش مییابد. بحث مفهومی یا بحث دستورالعملی که گروههای مختلف اعمال میکنند یا برای بحث عدالت زیستمحیطی برمیشمارند موارد دیگر را هم مطرح میکند، مانند اینکه باید اکوسیستم را بهصورت یکپارچه ببینیم و هر تغییری در اکوسیستم بر یک جزء از اکوسیستمی در جای دیگر تاثیر میگذارد و ما این یکپارچگی را باید ببینیم؛ باید شرکتهایی که مسئول تخریب بودند را مسئولیتپذیر کنیم، حتی دولتهای محلی، ایالتی، فدرال در کشورهای مختلف به شکلهای مختلف باید پاسخگو شوند و در مقابل کارهایی و اقداماتی که انجام میدهند و تصمیماتی که میگیرند پاسخگو باشند، مسئولیت کار خود را بپذیرند. در ادامه گفتهشده یکسری اتفاقات افتاده و شرکتها و دولتها یکسری عوارض در اثر طرحهای صنعتی خود ایجاد کردهاند که به یک جامعه آسیب زده است؛ مواردی مانند بیماری، سرطان، بیماریهای تنفسی یا دعوایی که بر سر مالکیت زمین رخ داده و زمینها را به قیمت ارزان خریدند و جمعیت بومی را از آنجا رانده و فعالیتی را انجام دادند. میگویند اینچنین عوارضی باید جبران و غرامت باید پرداخت شود.
ادامه مطلب را اینجا بخوانید.