سهیلا عباسپور، خبرنگار گروه ایده حکمرانی: نشست انسانزدایی با ارائه فاطمه رایگانی پژوهشگر فلسفه و با حضور عطاءالله بیگدلی دکتری حقوق و پژوهشگر حوزه تمدن، محمدمهدی میرزاییپور پژوهشگر فلسفه و حمید دهقانیان دکتری جامعهشناسی و پژوهشگر از سوی پژوهشکده شهید صدر برگزار شد و حاضران در این جلسه درباره سیر تلقی از انسان در غرب و نزد فلاسفه، تلقی غربیان از انسان شرقی و نقد آن، هویت در شرق با نگاه به فلسطین و مبارزه در غزه و رویکرد انسانزدایی اسرائیل به گفتوگو پرداختند.
عطاءالله بیگدلی: حدود 44 روز است با پدیدهای در عالم اسلام و سیاست مواجه هستیم که هرکسی را بهنحوی درگیر کرده است. بهنظرم تجربهای از درگیری وجودی با مسالهای بوده که خیلیگرم، انسان را درگیر میکند. شاید با سایر قضایایی که میشنویم و میخواهیم صورتبندی نظری کنیم سنخیت ندارد. وقتی فاصله میگیریم، امکان فراروی از خود نشان نمیدهد. این مسالهای است که با جان آدم درگیر میشود و تأملات آدمی را بهروز میکند. به ما نشان میدهد در چه جهانی زندگی میکنیم، با چه انسانی مواجه هستیم، وضعیت ما در این جهان چگونه است و آینده این جهان به چه سرانجام میرسد. دوستان در گروه مطالعات انسانشناسی، نشستی را ترتیب دادند. مخصوصا از امسال و انشاءالله سالهای آینده قرار است بحثها مقداری انضمامیتر پیش برود. بحث انسانی است که امروز بهنوعی با آن مواجه هستیم و تلقی این انسان از ما و ما از او مطرح است.
فاطمه رایگانی: نمیتوان نام «اتفاق» بر وقایع غزه گذاشت. درواقع جریان جاری به نقطهای رسید که بهنظر میرسد میتوان بار دیگر این بحث را مطرح کرد. همیشه در وقایع اینچنینی، در طیفی از افراد اثرگذار، ایدههایی را میبینیم مبنیبر اینکه طرحی حقوقی بریزیم و در مجامع بینالمللی پیگیری کنیم. آنها میگویند چرا سازمان ملل سکوت میکند؟ این چه کاری بود؟ حالتی دارند که همچنان در آن زمین بهدنبال یک راه فرار از وضعیت میگردند و میخواهند از نظام بینالمللی برای پیدا کردن راهی، صلحی و مذاکرهای کمک بگیرند. ایدههایی مثل «2دولتی» را مطرح میکنند. بهنظر میرسد کسانی که از موضع صلح کل به ماجرا نگاه میکنند، همیشه اینگونه مواقع میگویند باید حق حیات طرفین را بهرسمیت شناخت. این اتفاق و نوع نگاه برای نفهمیدن ریشه ماجراست، یعنی نقطه آغازی که این نزاع را ممکن میکند، همان است که همه این حرفها را بیمعنی میکند. آن هم نقطه تعریف دو جریان از «انسان» و نگاهی است که به انسان دارند. درنهایت با همان نگاه، یک بار همه ما را تعریف میکنند؛ نهفقط انسانهایی که در غزه هستند. گالانت، وزیر دفاع اسرائیل روزهای اول حمله گفت: «ما به آنها آب، غذا و برق نخواهیم داد. ما با انسانها نمیجنگیم.» این جمله روشنترین پاسخ به حرفهای اولیه است که چرا مجامع بینالمللی کاری نمیکنند، چون انسانی در آنجا وجود ندارد که بخواهند بهعنوان نهادهای متولی انسان، طرحی بریزند. شما متولی انسان هستید، ولی آنها متعلق به شما نیستند. چنانچه شنیدهاید این فرآیند را در ادبیات علوم انسانی «انسانیتزدایی» (Dehumanization) مینامند. این فرآیند سطوحی نیز دارد. اتفاقی نیست که آدمها ناگهان تصمیم بگیرند انجام دهند. تکلیف را از همان نقطه آغاز تعیین کردهاند و چنین اتفاقی رخ داده؛ تمام نسلکشیهایی که سابقه دارند و بیشتر هم نسبت به مسلمانان و بعد مذاهب مختلف انجامشده طی فرآیند انسانیتزدایی صورت گرفته است. بهطور مثال میبینید یکی از بزرگترین جنایات رخداده نسلکشی روانداست؛ رواندا منطقهای مردابگونه است. وقتی مصاحبهها را میخوانید، میبینید در ذهنشان مردم این کشور مثل سوسمارهای مرداب هستند و باید آنها را از بین ببرند. درخصوص بمباران هیروشیما و ماجراهایی که در آن برهه نسبت به مردم ژاپن اتفاق افتاد، شاهد همین نگاه هستیم. کتابی تحتعنوان «انسانیتزدایی و چگونگی مقاومت دربرابر آن» وجود دارد که بخشهایی از آن به فارسی برگردانده شده ولی هنوز بهصورت کامل ترجمه نشده است. در این کتاب تمام مصاحبهها آورده شده؛ جالب است که کتاب «انسانیتزدایی و چگونگی مقاومت دربرابر آن» در خدمت یهودیان نوشته شده است. وقتی کتاب را میخوانید در آخر به این نکته میرسید که اوج نسلکشی در هولوکاست رخ داده؛ اتفاقا صورتبندی انجامشده از هولوکاست معنای تمام انسانیتزدایی است. نمیخواسته به ما کمک کند تا خودمان را بفهمیم، به همین دلیل مثالهای آن چندان بهسمت مسلمانان نرفته است. مصاحبههایی در کتاب ذکرشده و اکثر افرادی که مرتکب جنایت شدهاند، میگویند ما آنها را به چشم انسان نگاه نمیکردیم. ما تصور میکنیم انسانیتزدایی پاسخی به رسانههاست. درواقع میخواهیم به رسانهها بگوییم چرا آنها را میکشیم؟ در جریان باشید آدم نیستند. اتفاقا قبلتر در توجیه افرادی است که چنین کاری میکنند. واقعا افرادی هستند که این جنایت را رقم میزنند. بهلحاظ روانی نمیتوان اینقدر راحت از انسانها چنین درخواستی داشت؛ مگر اینکه آنها احساس کنند کار مهمی انجام میدهند و دیگر نگاهشان این نباشد که یک آدم را میکشند. سربازان مدام در مصاحبهها و افرادی که به دادگاه کشیده شدند در اعترافات خود گفتهاند آنها فقط صورت انسان داشتند و انسان نبودند. همین اتفاق در نسلکشی بوسنی به طریق و در سطح دیگری افتاد. تقریبا هیچ یک از نسلکشیها در دنیا اتفاق نیفتاد، مگر اینکه گفتهشده آنها انسان نیستند. ولی از این نقطه شروع نمیشود. سوال مهمتر اینکه اصلا چرا بخشی از افکار عمومی چنین نگاهی را میپذیرد؟ حالا آنها گفتند این افراد آدم نیستند، بقیه چرا قبول میکنند؟ این باور کجاست؟ تعاریف از انسانیتزدایی مختلف است. دعوایی سر تعریف وجود دارد، ولی قدر مشترک بین همه تعاریف این است که در انسانیتزدایی پذیرفتهاید بخشی از انسانها فقط صورت انسان دارند و انسان نیستند. اینکه چقدر انسان نیستند، سطحبندی دارد. به نسبت اینکه آنها چقدر آدم نیستند رفتار شما متفاوت میشود. سطح اولیه در یونانباستان و صورتبندی ارسطو از انسان مشخص است. ارسطو انسان را تعریف میکند و میگوید: «انسان، حیوان ناطق است» به خودش اجازه میدهد تا بگوید: «طبقهای از انسانها وجود دارد که صورت انسانی دارند و قوه نطق ندارند؛ آنها بردهها هستند.» بردگان قوه نطق ندارند و فرقشان با حیوان اندک است. جمله ارسطو در کتاب «سیاست» این است: «تفاوت بردگان با حیوانات این است که آنها اینقدر نطق دارند که بفهمند نطق ندارند و باید تحت فرمان کس دیگری باشند.» او ادامه میدهد و میگوید: «بهلحاظ عمل و کارکرد، خیلی تفاوتی با احشام ندارند.» یک قدم جلوتر در همان کتاب سیاست میگوید: «زنها نیز قدرت دریافت کلیات را ندارند و قوه نطق ناقصی دارند، پس اینها هم نمیتوانند شهروند جامعه باشند.» دوباره بهنحو دیگری زنها را جزء مایملک همسران یا پدرانشان هستند. سطح اولیه انسانیتزدایی، افراد را غیرانسان بهمعنایی نمیداند که باید کشته شوند، بلکه به این معناست که باید از آنها استفاده کرد. انسانها ابزار هستند و اتفاقا عین عدالت است. شما نمیتوانید عدالت را نفی کنید، بلکه باید طوری آن را صورتبندی کنید تا عدالت همانی باشد که شما میگویید. ارسطو در کتاب «سیاست» باز هم توضیح میدهد: «عدالت این است که هرکسی بهاندازه بهرهای که از نطق دارد در جامعه جایگذاری شود»، نزدیک تعریف ما از عدالت است؛ هر چیزی را در جای خودش قرار بدهد؛ او که نطق ندارد معلوم است جایش کجاست.
ادامه مطلب را اینجا بخوانید.