مشرف، پژوهشگر مسائل بینالملل: مجموعه تحولات افغانستان و روش حکومتداری طالبان در افغانستان در دو سال اخیر در سمتوسویی قرار داشته که موجی از نگرانی را در میان فارسیزبانان افغانستان و همچنین شعرا، ادبا و نویسندگان این کشور به وجود آورده است. در اثبات رویه طالبان در برابر زبان فارسی و موج نگرانی در مورد آینده فرهنگ و تمدن فارسی گواه زیادی وجود دارد که از آن جمله میتوان به تخریب نگاره مولانا در مزار شریف، عدم بهکارگیری زبان فارسی در مکاتبات رسمی، ممنوعیت بهکارگیری برخی واژههای فارسی در دانشگاهها یا هشدار صاحبنظران برجسته حوزه فرهنگ و ادب فارسی نسبت به احتمال مشابهت سرنوشت زبان فارسی در افغانستان با وضعیت فعلی آن در هند اشاره کرد. در این شرایط سوال مهم این است که جمهوری اسلامی ایران بهعنوان مرکز ثقل و بزرگترین حامی زبان فارسی چه اقدامی برای رفع این نگرانیها انجام داده یا میتواند انجام دهد؟ در این مورد به سه نکته مهم میتوان اشاره کرد که البته عمده آنها از دیدگاههای صاحبنظران و دلواپسان زبان فارسی استخراج شده است.
1. ایجاد نهاد یا مرکزی برای پاسداشت و درواقع پشتیبانی از زبان فارسی بهطور قطع میتواند یکی از مهمترین و موثرترین گامها در این راستا باشد. ظاهر قضیه این است که بسیاری از مشتاقان زبان فارسی در افغانستان و حتی ایران این گلایه را داشته و دارند که از زمان شروع هجمهها به زبان فارسی، مقامات سیاسی و فرهنگی جمهوری اسلامی هیچگونه تحرکی از خود نشان نداده و رویکرد بیتفاوتی را درپیش گرفتهاند. با این حال و برخلاف این تصورات به نظر میرسد که تحرکاتی در عالیترین سطوح نظام جمهوری اسلامی رخ داده که متاسفانه اطلاعرسانیهای لازم در مورد آنها انجام نشده است. این ضعف اطلاعرسانی بنابر هر دلیلی که رخ داده باشد، میتواند به آینده اشتراکات فرهنگی و تمدنی دو کشور و همچنین آینده و سرنوشت زبان فارسی در افغانستان لطمه جدی وارد کند. بنابراین سپردن این موضوع به یک متولی مشخص و معین که وقت و انرژی خود را صرفا بر این موضوع متمرکز کند، راهکاری موثر برای رفع دغدغهها خواهد بود.
2. برگزاری سمینارها و نشستهایی در پاسداشت زبان فارسی در حوزه فرهنگی و تمدنی فارسی، ضرورتی است که مدتها مورد غفلت قرار گرفته است. تقریبا اغلب بیاد نداریم که آخرین سمیناری که شعرا، ادبا و پژوهشگران این حوزه تمدنی بزرگ (که مجموعه وسیعی از کشورها مانند ایران، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، پاکستان، هند و...) را در کنار یکدیگر جمع کرده است، به چه زمانی باز میگردد. برگزاری چنین نشستهایی حتی با دعوت از غیرفارسیزبانان آشنا به زبان فارسی، میتواند کمک بزرگی در اعتلای جایگاه زبان فارسی در منطقه و بهویژه در افغانستان بکند. در بعدی دیگر این رویکرد حتی قابلیت آن را دارد که بحث رقابت و تقابلهای قومی و زبانی را به یافتن نقاط اشتراک و همکاری تبدیل کند. در رابطه با افغانستان بهطور نمونه، چه اشکالی دارد که در چنین سمینارهایی به ادبیات غنی «زبان پشتو» هم توجه شده و با دعوت از ادبا و نویسندگان پشتوزبان، به ریشهها یا نقاط مشترک زبانی و گویشی آن با دیگر زبانها همچون فارسی پرداخته شود.
3. تسهیل شرایط و حمایت از شعرا و ادبای فارسی مهاجر در ایران، درخواستی است که بارها از سوی این قشر مطرح شده است. استاد کاظم کاظمی یکی از شعرا و نویسندگان بزرگ افغانستانی در جریان مصاحبهای در حاشیه مراسم «هفته کتاب» تهران به گوشهای از مشکلات این قشر فرهنگی که با سقوط نظام جمهوریت هجرت به ایران را برگزیدهاند، اشاره میکند. ابوطالب مظفری یکی دیگر از نویسندگان افغانستان در همین زمینه تاکید میکند که اگر نسل جدید شعرا و نویسندگان مهاجر مورد حمایت قرار نگرفته و آنها مسیر مهاجرت به خارج از حوزه تمدن فارسی را درپیش بگیرند، آن وقت دور از ذهن نخواهد بود که نسل کنونی آخرین نسل شعرا و نویسندگان فارسیزبان افغانستان در داخل و خارج از این کشور باشند.