محمدصالح سلطانی، خبرنگار: سربازها تنها میمانند و تنها جان میدهند. حکایت سربازی، حکایت غربت است. حکایت آدمهایی که انتخاب میکنند همهچیزشان را فدای یک حقیقت بزرگ کنند. تمام تاریخ ایران را جستوجو کنید. امتداد قصه سربازان تنها در تمام سطرهای تاریخ ایران پیداست؛ از آریوبرزن تا جلالالدین خوارزمشاه. از عباسمیرزا تا دکتر حسین فاطمی. از غلامعلی بایندر تا سپهبد قرنی. از حسین علمالهدی تا مهدی باکری. از محمد بروجردی تا منصور ستاری. تاریخ رشادتهای قهرمانان این کشور، تاریخ تنهایی است. انگار گوهر تنهایی است که از این مردان، سربازانی باشکوه میسازد و قهرمانانی فدایی آرمانهای بزرگ. قصه بسیاری از این دلاوران را میدانیم و قصه بسیاری دیگر را نه. کلنل محمدتقیخان پسیان یکی از آن سربازان غریب ایران است؛ یکی از آن مردانی که تنهایی را انتخاب کردند تا به گوهر آن برسند و در راه وطن، جاودانه شوند.
محمدتقی پسیان متولد ۱۲۷۰ است و سفرکرده ۱۳۰۰. 30 سال بیشتر عمر نکرده اما کمتر سیسالهای به کیفیت او زندگی کرده. پسیان نخستین خلبان ایرانی بوده که در آلمان تجربه طیارهسواری پیدا کرده، در کوران جنگ جهانی اول از مدافعان وطن بوده، تجربه همنشینی با اهالی فرهنگ مثل محمدتقی بهار و عارف قزوینی را داشته، به چند زبان مسلط بوده، موسیقی میدانسته، مدتی فرماندار ایالت خراسان بزرگ بوده، به رتبه نظامی کلنل (معادل سرهنگ) رسیده و در راه آرمانهایش جان داده. همه و همه فقط در سیسال. داستان این زندگی عمیق و کوتاه را اما کمترکسی در ایران شنیده و این شبها کنسرتنمایشی در تالار وحدت تهران روی صحنه است که میکوشد راوی زندگی و زمانه کلنل پسیان باشد. «کلنل» نمایش خوب و دلپذیری است. از حضور بازیگرانی مسلط و مشهور بهره میبرد. ایده تلفیق کنسرت و نمایش باعث شده علیرغم زمان ۱۱۰ دقیقهای چندان خستهکننده نباشد. متن درگیرکنندهای دارد و درنهایت اثر هنری ارزندهای است. قصه «کلنل» از مجروحیت او در جریان یک نبرد نظامی آغاز میشود و گریزی به مراحل درمان او در آلمان میزند اما اوج قصه در سالهای پایانی زندگی کلنل است؛ جایی او که فرماندار نظامی و بعد والی ایالت خراسان بزرگ میشود و سرزمینی بیسامان را تحویل میگیرد. جان قصه «کلنل» روایت تقلای او برای نجات خراسان است. تقلایی که در نبردی دائمی با متحجران و غربزدگان شکل میگیرد. کلنل در این روایت، هم باید با جریان تحجر نبرد کند و هم با جریانی خودباخته. هم با جماعت خشکمغزی که تحصیل دختران را تحمل نمیکنند و هم با کسانی که هویت ملی و تمامیت ارضی را نفی میکنند. تحجر و غربزدگی، این دو نیروی همیشه معارض با توسعه ایران، در این کنسرتنمایش بهخوبی تصویر شدهاند و ستیز کلنل با آنها دیدنی از کار درآمده. در جهان «کلنل»، محمدتقی پسیان نمادی از میانهروی است؛ یک نماد گرفتار در میان دو لبه قیچی دشمنی با پیشرفت ایران که میکوشد برای کشورش کاری کند و درنهایت در همین مسیر جان میدهد.
کنسرتنمایش کلنل در اجرا البته خالی از ضعف نیست. نمایش در یکسوم پایانی از ریتم میافتد و اجراهای معتمدی هم کمکی به جانگرفتنش نمیکند. اجرای قطعه «از خون جوانان وطن» در ابتدای نمایش هم دلنشین نیست و میتوانست در موقعیت بهتری اتفاق بیفتد. بازی بازیگران هم یکدست نیست و تفاوت سطح نقشآفرینی آنها به چشم میآید. ورای همه جنبههای هنری اما کنسرتنمایش کلنل مهم است چون در این دوره و زمانه، ارزِ بزرگ میهندوستی را برای تماشاگر خود روایت میکند. ایران، مثل همیشهاش، چشمبهراه سربازانی پاکباخته، عاشق و متعهد است که بار سنگین آرمانهای سترگ این سرزمین را بر دوش کشند و مرد میدان باشند. ما برای پیمودن مسیر تاریخیمان، به شناخت کلنل و کلنلها نیاز داریم چون تاریخ به دست چنین کسانی خلق میشود؛ بهدست سربازانی تنها و محزون که پرچم ایران عزیز را به قله میرسانند.