حسین حقپناه، جامعهشناس: وقتی که با نوجوانها طرف میشویم، میبینیم گاهی اوقات کلماتی را به کار میبرند که شاید برای ما عجیب باشد. آنها را نمیفهمیم و همین باعث میشود حس کنیم درگیر یک شکاف نسلی هستیم و نوجوانهایی داریم که گویی نهفقط زبان آنها را نمیفهمیم، بلکه دنیای آنها هم برای ما غیرقابل درک میشود. مشکل اینجاست که وقتی این کلمات در مکالمات روزمره نوجوانها چه با خودشان چه با بزرگترهایشان استفاده میشود یا وقتی در اتاق مشغول بازی رایانهای هستند یا در مکالمه با دوستانشان، جملات و اصطلاحاتی را میشنویم که فهم نمیشوند، حس میکنیم دیگر نمیتوانیم با آنها گفتوگو کنیم. انگار یکجور انقطاع در گفتوگو رخ میدهد، درحالیکه واقعیت اصلا این چنین نیست. عمده کلمههایی که از این نسل میشنویم، مثل نوب، کراش، قفلی، فانتزی، آیدل، سلبریتی یا سوبر و چیزهایی شبیه به این کلمات، فقط و فقط به دلیل زیست مجازی و زیست رسانهای نسل جدید است که خلق میشود، منتشر میشود و به کار گرفته میشود. اگر امروز میبینیم که حتی سخنگوی دولت هم از «واقعی یا کیک بودن» یک موضوع صحبت میکند، پرواضح است که این اصطلاحات، فقط مختص نسل جدید نیستند، بلکه فرهنگ لغات فضای مجازی و شبکههای اجتماعی هستند که لاتین بودن آنها نشان میدهد خیلی از این اصطلاحات فقط مختص ما نیست بلکه در همه جهان به یک معنا این الفاظ تولید میشود. اتفاقا در فضای لاتین بیش از اینهاست. اینکه نوجوانها این کلمات را بیشتر به کار میبرند، به این علت است که آنها بیشتر وقت دارند در فضای مجازی چرخ بزنند، وقت بگذارند و همچنین استفاده کردن این اصطلاحات توسط نوجوانها حس بهروز بودن، در جریان بودن و خاص و متفاوت بودن را برای آنها تداعی میکند. همین که بتوانند از اصطلاحاتی استفاده کنند که بزرگترها آن را فهم نمیکنند یا به گوششان نخورده است، به آنها حس خاص و متفاوت بودن میدهد که این حس در دوره نوجوانی کاملا طبیعی است و این تمایز گذاشتن هم جدید نیست. وقتی به نوجوانی خودمان و نسلهای قبلی نگاه میکنیم، ما هم سعی میکردیم پاتوقها، گعدهها و گروههای نوجوانانهای داشته باشیم که ادبیات رمزی خواست خودمان را داشته باشیم و اینطوری به خودمان حس خاص بودن و متفاوت بودن از بزرگترهایمان را میدادیم. حالا شبکههای اجتماعی این کار را برای نوجوانها سادهتر کردند. بخش دیگری از این کلمات و اصطلاحات از دل سرگرمیهای نسل جدید بیرون میآید، مثل اتاقهای فرار، بازی مافیا یا بهطور خاص سریالها و انیمیشنهای خاص که باعث میشود کلماتی مثل تارگت زدن و چالش، استفاده شود یا گاهی اوقات با فرهنگ خاص کرهای یا ژاپنی که از دل کیپاپ(موسیقیهای کرهای) یا انیمهها و کیدراما(سریالهای کرهای) خود را بروز و ظهور میدهد، مواجه هستیم. هواداران انیمهها یا سریالها در فندومهای خودشان(گروههای هواداری) کلماتی را تولید میکند که شاید معروفترین آنها هیت کردن یا هیترها باشند. خود کلمه آیدل، شیپ کردن، سیمپ کردن یا کلماتی شبیه مانگا و ژانرهای مختلف انیمه که هرکدام اصطلاحات خاص خودشان را دارند، اینها همه از دل این خردهفرهنگهای دیجیتال بیرون میآید.
اگر بخواهیم ریشهیابی کنیم، باید دقت کنیم که فضای مجازی یک قابلیت جدید به نسل جدید اضافه کرده و آنهم، تشکیل خردهفرهنگها و خردهگروههای مجازی است که باعث شده افرادی که هوادار گونه خاصی از موسیقی، سریال، انیمیشن یا حتی یک فرد هستند برای خودشان نهفقط یک گعده مجازی درست کنند بلکه دست به کنشهای مشترک هم بزنند. کنشهای مشترک نوشتن رمانها و تولید پوسترهای اختصاصی توسط هواداران است. گاهی اوقات هم تولید همین اصطلاحات و کلمات و زبان مخفی مختص به این گروه هواداری است. حتی همین واقعی و کیک یا چیزهایی شبیه به این اصطلاحات را از وایرال شدنها میتوانیم ریشهیابی کنیم. ویدئوها و تکهتصاویر و خردهمحتواهای وایرال در فضای مجازی است که منشأ برخی از اینها یوتیوب است و برخی اینستاگرام و تیکتاک است، به این خاطر که محتوایی که در این پلتفرمها منتشر میشود، روزبهروز، سریعتر مختصرتر و کوتاهتر است. تولیدکنندگان محتوا باید بتوانند زیر هشت ثانیه یقه مخاطب را بگیرند و او را به ادامه دیدن محتوا ترغیب کنند. معمولا خیلی از این تکهکلامها و اصطلاحاتی که وایرال میشود از دل همین ویدئوهای هشت تا 15 ثانیهای بیرون میآید که یا یک اصطلاحا سوتی کلامی است یا گاهی اوقات یک اصطلاح کلامی است و گاهی هم یک بدزبانی و فحاشی است که فقط به این دلیل که جالب و خندهدار جلوه میکند، دست به دست میشود و تبدیل به بخشی از خردهفرهنگ کلامی نسل جدید میشود. توصیه ما به والدین، معلمان و مربیان این است که بیش از حد نسبت به این کلمات حساسیت نشان ندهند. چون این حساسیت بیش از حد موجب میشود که نوجوان تصورش این باشد که با یکچیز خیلی خاص و منحصربهفرد طرف است که میتواند با آن نهتنها تمایز را تحقق ببخشد، بلکه حرص بزرگترش را دربیاورد و آنها را از خودش دورتر کند. برعکس اگر کلمهای را نمیدانیم، اولین گام این است که معنی آن را از خود نوجوانها بپرسیم و بعد میتوانیم نگاه کنیم که آیا این کلمات مشابهی در فرهنگ ما دارند؟ مثلا اگر از کراش حرف میزنیم، کراش شبیه به همان دلباخته یا خاطرخواه است. وقتی از نوب یا سوور حرف میزنیم، این کلمات میتواند معادلی شبیه به تازهکار یا بچهمثبت داشته باشد که خود این معادلسازی و گفتوگو درباره شباهت و تفاوت آن با نوجوان، اتفاقا میتواند این فضا، شکاف و تعادل نسل را تعدیل کند. نکته بعدی این است که فقط جایی میتوانیم موضع بگیریم که این الفاظ، اصطلاحات و کلمات، معنای بیادبانهای دارد و حیا و عفت را میان افراد خانواده یا فضای عمومی جریحهدار میکند. تنها آنجاست که لازم است در برابرش موضع بگیریم. همچنین توجه کنیم که پویایی و معادلسازی زبان فارسی را دوچندان کنیم. مخصوصا برای نسل جدیدی که بهطور مداوم در شبکههای اجتماعی درحال زیست است و متاسفانه الفاظ و کلمات و اصطلاحات غالب در این فضای جدید، کلمات بیگانه هستند. اینکه ما بتوانیم خیلی سریع، چه برای بازیها و چه اصطلاحات تخصصی فضای مجازی، کلماتی را جایگزین کنیم که هم ساده باشد و هم جذاب برای نسل جدید، اهمیت دوچندانی دارد.