نشست «چرا برگشتم؟»؛
آمارها نشان می‌دهد ایران در صدر کشورهایی است که دانشجویانش به کشورهای جهان اول مهاجرت می‌کنند. افرادی که تجربه مهاجرت به خارج از کشور را داشتند معتقدند ایران از نظر سطح علمی و امکانات تفاوت چندانی با دیگر کشورها ندارد اما بسیاری از کارشناسان منشأ اصلی فرار مغزها و تمایل جوانان به مهاجرت را عدم وجود بسترهای شغلی می‌دانند.
  • ۱۴۰۲-۰۹-۱۲ - ۰۰:۳۱
  • 00
نشست «چرا برگشتم؟»؛
مهاجرت مسیر قطعی خوشبختی نیست
مهاجرت مسیر قطعی خوشبختی نیست

مطهره سادات‌قاسمی، خبرنگار گروه دانشگاه: سال‌هاست فرار مغزها به‌عنوان یکی از چالش‌های جدی کشور شناخته‌ می‌شود و آمارها نشان می‌دهد ایران در صدر کشورهایی است که دانشجویانش به کشورهای جهان اول مهاجرت می‌کنند. افرادی که تجربه مهاجرت به خارج از کشور را داشتند معتقدند ایران از نظر سطح علمی و امکانات تفاوت چندانی با دیگر کشورها ندارد اما بسیاری از کارشناسان منشأ اصلی فرار مغزها و تمایل جوانان به مهاجرت را عدم وجود بسترهای شغلی می‌دانند. به همین دلیل است که شاید شنیدن سخنان افرادی که تجربه مهاجرت و زندگی در کشورهای صنعتی را داشته‌اند، می‌تواند در تصمیم‌گیری دانشجویان ایرانی بسیار تاثیرگذار باشد تا بتوانند با توجه به واقعیت‌های نحوه زندگی در کشورهای خارجی تصمیم عاقلانه‌تری برای مهاجرت یا عدم‌مهاجرت بگیرند. در ادامه گزارش «فرهیختگان» از نشستی با عنوان «چرا برگشتم؟» را می‌خوانید که چندی پیش با حضور سعید بهزادی‌پور، هانیه صفری و حسین خواجه‌پور سه تن از اساتید دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد. در این صفحه روایت اساتیدی را مطالعه می‌کنید که به یکی از کشورهای خارجی مهاجرت کرده‌ بودند و بعد از گذشت مدتی دوباره تصمیم گرفتند به ایران بازگردند.

چه اتفاقی افتاد که شما تصمیم گرفتید برای دوره‌ای به خارج از کشور مهاجرت کنید؟
سعید بهزادی‌پور، استاد دانشکده مکانیک دانشگاه صنعتی شریف: تصمیم من برای مهاجرت به سال 79 شمسی برمی‌گردد. مقطع کارشناسی‌ارشد را در دانشگاه صنعتی شریف به پایان رساندم و درحالی‌که تا یک ماه قبلش تصمیم داشتم برای تحصیل در مقطع دکتری اقدام کنم اما با مشورتی که با برخی دانشجویان دکتری و اعضای هیات‌علمی داشتم، متوجه شدم دانشگاه‌های ایران خیلی گزینه مناسبی برای ادامه تحصیل نیستند. دلیل این بود که در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 دانشکده‌ها آمادگی مناسب برای پذیرش دانشجو در مقطع دکتری نداشتند و دانشجویان نیز از نظر مستندات علمی و دسترسی به مقالات در مضیقه شدیدی بودند، همین مساله دلیل اصلی‌ام برای خروج از کشور به جهت ادامه تحصیل بود. از چند دانشگاه کانادا پذیرش گرفتم و درنهایت به دانشگاه واترلو رفتم که چهارسال دوره دکتری طول کشید. از ابتدا تصمیمم برای آینده فعالیت آکادمیک بود، پس از دکتری تصمیم گرفتم برای کسب تجربه در کانادا بمانم. به مدت پنج‌سال در یکی از دانشگاه‌های این کشور هیات‌علمی بودم و پس از کسب دانشیاری تصمیم گرفتم که به ایران بازگردم و در همین راستا با دانشگاه مکاتبه کردم.
هانیه صفری، استادیار دانشکده مهندسی شیمی و نفت دانشگاه صنعتی شریف: من ورودی 89 مقطع کارشناسی دانشگاه صنعتی شریف بودم و قصد تحصیل در مقاطع تکمیلی را داشتم اما امکانات ریسرچ در حوزه کاری بایوتکنولوژی بسیار محدود بود و کیفیت آموزش و پژوهشی که در خارج کشور وجود داشت در مقایسه با ایران کاملا متفاوت بود، همین مساله یکی از مهم‌ترین دلایل مهاجرت من بود. همچنین تجربه زندگی در یک محیط خارج از ایران و استقلال فردی نیز برای من اهمیت داشت. به همین دلیل سال 1393 بعد از فارغ‌التحصیلی مانند بسیاری از افراد که آمریکا مقصد اصلی آنهاست به آمریکا مهاجرت کردم. پنج سال دانشجوی دکتری در دانشگاه میشیگان و یک سال پست داک در دانشگاه دلاور بودم و درنهایت به ایران بازگشتم.
حسین خواجه‌پور، استادیار دانشکده مهندسی انرژی دانشگاه صنعتی شریف: در پایان مقطع کارشناسی مشغول آزمون‌های زبان انگلیسی شدم، مقطع کارشناسی و دکتری را نیز در دانشگاه صنعتی شریف ادامه دادم اما در امتداد دکتری با راهنمایی استاد راهنما گرنتی در دانشگاه برلین دریافت کرده و با هدف ریسرچ و پژوهش به این کشور مهاجرت کردم.

مساله‌ای که در بین هر سه استاد مشترک است، داشتن یک تجربه بین‌المللی در حوزه مورد نظرشان بود که با توجه به صحبت‌ها امکانات محدود در ایران منشأ اصلی مهاجرت آنها بوده که در مدت‌های مختلفی در کشور خارجی مشغول فعالیت بودند. مدتی که باعث می‌شود فرد به فضا و چهارچوب‌های جدید عادت کند. اما این سوال پیش می‌آید چه اتفاقی رخ داد که به کشور بازگشتید؟
هانیه صفری: دلیل برگشتن من بسیار شخصی است. همواره به دانشجوهای خودم نیز تاکید می‌کنم که مهاجرت دو کفه ترازو است که با آن چیزهایی را از دست می‌دهید و امکانات دیگری را به دست می‌آورید. یک کفه ترازو این است که با مهاجرت می‌توانید امکانات مالی، پژوهشی را به‌دست آوردید و زندگی در کشور صنعتی دیگری را تجربه کنید. یک کفه دیگر این است که با مهاجرت، بودن درکنار افراد مهم زندگی خود را از دست می‌دهید. برای هرکسی سنگینی این کفه در بازه‌های زمانی مختلف متفاوت است. زمانی که مدت طولانی از کشور دور می‌مانید به جایی خواهید رسید که تعداد زمان‌هایی که می‌توانید پدر و مادرتان را ببینید، شمارش می‌کنید و ممکن است این عدد تک‌رقمی باشد. من این سوال را از خودم پرسیدم که قرار است چه چیزهایی را از دست بدهم و چه چیزهایی را به‌دست بیاورم که درنهایت به این نتیجه رسیدم به ایران برگردم و برای حضور در این جمع تلاش کنم تا اگر چند سال دیگر نظرم عوض شد و دوباره مهاجرت کردم در 50 سالگی حسرت چیزهایی را که از دست داده‌ام نخورم. اما اگر الان مجبور به مهاجرت دوباره شوم حداقل با خودم می‌گویم تمام تلاشم را کردم اما نشد که در ایران و درکنار خانواده‌ام بمانم. به همین دلیل تصمیم گرفتم که به ایران برگردم و زندگی و بودن کنار کسانی را که برایم مهم هستند، تجربه کنم. تلنگر نهایی که باعث بازگشت من شد همه‌گیری ویروس کرونا بود، زیرا تعداد زیادی از آدم‌های اطرافم عزیزان خود را در دوران کرونا از دست دادند و از آنجا که در دوران دانشجویی رفت‌وآمد به وطن ممنوع است، این افراد برای مثال آخرین بار پنج سال پیش عزیزان از‌دست‌رفته خود را دیده بودند و فشار روانی زیادی متحمل شدند. من نیز بازگشتم زیرا راه مهاجرت همیشه باز است و امکانات پژوهشی و مالی نیز با مرور زمان به دست خواهد آمد، اما یک‌سری مسائل مانند حضور در کنار پدر و مادر با گذشت زمان به‌دست نمی‌آید.

ادامه مطلب را اینجا بخوانید.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰