یک روح و دو بدن
سیدحسین نصرالله، درباره عماد مغنیه از عبارت شریک روح من است، استفاده میکند. او در ابتدای سخنرانیای که به مناسبت شهادت عماد مغنیه در یک روز بارانی انجام داد، گفت: «صهیونیستها شهادت حاجعماد را یک دستاورد بزرگ میدانند، درحالیکه ما این شهادت را بشارت عظیمی برای پیروزی آینده، قطعی و انشاءالله نهایی میدانیم. بگذارید یادی از گذشته کنیم؛ امروز برادر فرمانده، حاجعماد مغنیه را کشتند و خیال میکنند با کشتن وی مقاومت فرو خواهد پاشید. برادران و خواهران، وی را در سیاق جنگ ۳۳روزه کشتند که همچنان ادامه دارد و تا این لحظه هیچگونه آتشبسی نداشته و بهلحاظ سیاسی، رسانهای، مادی و امنیتی از سوی همان کشورهای حامی آن جنگ، تداوم دارد. وی در سیاق آن جنگ کشته شد اما اینها کاملا درحال اشتباه هستند.»
سیدحسین نصرالله، درباره ویژگیهای این شهید بزرگ اینگونه گفت: «حاجعماد مغنیه از فرماندهان بزرگی بود که جهاد، بیخوابی، زحمات و زندگیشان، همگی «صدقه نهانی» با خداوند متعال بود. اینها سربازان الله هستند که در زمین ناشناخته و در آسمان شهیرند. از خود دفاع نمیکنند، بلکه از امت، میهن و قضایای حق دفاع میکنند و منتظر ستایش کسی نمیمانند چون کسی نمیشناسدشان، به تهمت هیچ ظالم، دروغگو یا مدعیای پاسخ نمیدهند، چون پنهانند و از خود دفاع نمیکنند، چون خارج از نبرد جهاد، دهش و جانفشانی برای خود وجودی قائل نیستند. اما پس از شهادتشان وظیفه همه ماست که حقشان را ادا کنیم و در مقابل جهان، پرده از چهرههای نورانی، واقعیت زلال و دهشهای عظیمشان برداریم.»
تا به امروز سیدحسن در مصاحبه و سخنرانیهای دیگری که داشته است، چندینبار به موضوع انتقام خون حاجعماد اشاره کرده است: «درباره موضوع ترور حاجعماد باید بگویم. همچنان این خون در پی آنان است و هنوز این نگرانی و ترس بر آنان داخل و خارج از دژ سایه افکنده، خصوصا در مواقع نزدیک به سالگرد. بنده در جزئیات این موضوع وارد نمیشوم ولی میخواهم تاکید کنم ما هنوز بر آن تصمیم پا بر جا هستیم و این تصمیم بهزودی انشاءالله اجرا خواهد شد. در وقت مناسب و روی هدف مناسب. به سران و ژنرالهای صهیونیست میگویم: به هر کجای جهان که رفتید، در هر لحظه باید مراقب سرهایتان باشید؛ چراکه خون عماد مغنیه هدر نخواهد شد.»
فرمانده در سایه
«حاجعماد همه این ماموریتها را با مخفیکاری کامل پیش میبرد. تا جایی که حتی شخصا از سیدحسن نصرالله درخواست کرد که وجود شخصی به اسم عماد مغنیه در ساختار حزبالله را تکذیب کند. و واقعا یکبار در یکی از مصاحبههای قدیمی، از سیدحسن درباره مغنیه سوال کردند. اتفاقا خود حاجعماد داشت مصاحبه را میدید. لبخندی زد و [به کسانی که کنارش بودند] گفت: «انشاءالله سید توی جواب گیر نکند.» سید هم [طبق همان توصیه امنیتی حاجعماد] جواب داد: «ما کسی به این نام نداریم.» یک روز پسرش مصطفی از او پرسید: «اگر حزبالله بعد از شهادتت برایت اعلامیه شهادت صادر نکند و تو را بهعنوان عضو رسمیاش معرفی نکند چه؟» جواب داد: «من از کسی چنین انتظاری ندارم. اگر مصلحتی ببینند که این کار را نکنند، هیچ مشکلی نیست.»
کتاب فرمانده در سایه با گردآوری وحید خضاب توسط انتشارات شهید کاظمی در پنج فصل با بخشهای متعدد منتشر شده است که در فصل اول به بیان شرح زندگی این شهید والامقام مقاومت میپردازد تا خواننده وقتی در فصلهای بعد با جزئیات برخی مقاطع روبهرو میشود یک تصویر کلی از زندگانی او در ذهن داشته باشد. در فصل دوم به بحث ارتباط جهادی حاجعماد با مساله فلسطین و نقش مهم او میپردازد. در فصل سوم به موقعیت ارتباطی او با ایران و مسئولان ایرانی و در فصل چهارم تصویر عماد مغنیه در رسانههای دشمن و در فصل آخر به صحنه زندگی سراسر عزت و پایداری و شهادت او مربوط میشود.
راز رضوان
«من و «حاجفائز» پدر شهید، هر دو از خانوادههای مذهبی بودیم و تفکرات دینگرایانه داشتیم. در دوران کودکی و جوانیمان باورهای دینی در مردم لبنان خیلی شکل نگرفته بود و تدین چندان مساله قابل اعتنایی در جامعه نبود. مردم آگاهی زیادی درباره احکام و مسائل دینی نداشتند درنتیجه تقید لازم و کافی را هم نداشتند. اما در خانواده من، نگرش دینی وجود داشت. من با همین تفکر بزرگ شده و بعد از ازدواجم سعی کردم این عقاید و تفکراتی که از والدین و خانواده گرفتهام را به فرزندانم منتقل کنم. علاقه به امور دینی در خانواده من تا آنجا بود که والدینم با وجود سختی سفر به «مشهد» در آن زمان، بسیار مشتاق زیارت امام رضا(ع) بودند. فائز هم به همین شکل خانواده متدینی داشت. بنابراین بعد از آشنایی ما با یکدیگر، با توجه به وجود همین شباهتهای خانوادگی و اعتقادی، خانوادههایمان با هم آشنا شدند و خیلی زود با هم ازدواج کردیم. حاصل این ازدواج سه پسر به نامهای «عماد»، «فؤاد» و «جهاد» و دو دختر به نامهای «ناهده» و «زینب» بود.» عماد «اولین فرزندم بود که در پنجم بهمنماه سال ۱۳۴۰ (۲۵ ژانویه ۱۹۶۲ میلادی) در منطقه «شیاح»، در حاشیه جنوبی «بیروت» بهدنیا آمد.» کتاب راز رضوان زندگینامه و خاطرات سردار مقاومت اسلامی عماد مغنیه (حاج رضوان) است و انتشارات شهید ابراهیم هادی آن را منتشر کرده است.
خورشید در سایه
رویدادهای چند سال اخیر در منطقه لزوم اتحاد و رهبری را بیشتر گواهی میدهند. در این بین شخصیتهای تاثیرگذاری مانند عماد مغنیه بسیار پر اهمیت هستند. کتاب خورشید در سایه با بررسی تمام مصاحبهها و سخنرانیهای فارسی و عربی، مستندها و گفتوگوهای رسانهای و تحلیلی ایرانی و لبنانی قابل اتکا، ابعاد شخصیتی او و شکلگیری یک جهانبینی دینی و سیاسی مورد واکاوی قرار گرفته؛ هر چند بهدلایل بسیار امنیتی هنوز ناگفتههایی وجود دارد که همچنان عماد مغنیه خورشید در سایه است. این کتاب که با ذکر خاطراتی از زمان تولد تا شهادت به بررسی زندگینامه شهید عماد مغنیه، فرمانده نظامی حزبالله لبنان میپردازد، در ۳۶۶ صفحه و سه بخش زندگینامه، ضمائم و تصاویر به قلم الهه آخرتی از سوی انتشارات باغ موزه دفاع مقدس منتشر شده است. همرزمان لبنانی و ایرانی، چهرههای مقاومت، روزنامهنگاران و تحلیلگران، مادر، همسر، فرزندان و خواهران شهید ازجمله کسانی هستند که هر یک سعی میکنند تا دریچه جدیدی به شناخت عماد مقاومت باز کنند. در بخش ضمائم کتاب هم سخنرانیها و مصاحبههایی کمتر دیده و شنیده شده حول شخصیت و فعالیتهای این شهید گرانقدر گنجانده شده است.
شبح بیروت
پیش از این در سال ۱۹۹۸ فیلم لبنانی ساخته شده بود به نام «اشباح بیروت» که ماجرای بازگشت یک لبنانی به سرزمینش و مطلع شدن او از وضعیت جنگی حاکم بر آنجا را روایت میکرد. اتفاقا عماد مغنیه کسی بود که میخواست این وضعیت را بههم بزند. در دهه ۹۰ گاهی وقتی میخواستند به پلیس آمریکا راجعبه ناامنی خیابانها نقد کنند، به کنایه میگفتند خیابانهایمان شبیه بیروت شده است. یعنی بیروت مثالی از یک ناامنی مزمن و ناتمام در یکی از پایتختهای زیبای جهان بود. برای بر هم زدن این وضعیت، عماد مغنیه همان شعاری را داشت که بعدها سیدحسن نصرالله در یکی از سخنرانیهای مربوط به جنگ ۳۳روزه به زبان آورد. «دورانی که فقط فرزندان ما میمردند، تمام شده است.» این قاعده طبیعی دنیاست که اگر هر اقدامی بیپاسخ باشد، طبیعتا عاملش را جسورتر میکند و عماد مغنیه از اولین کسانی بود که با امکانات نامتقارن درجهت ایجاد توازن با متجاوزان حرکت کرد. دستگاههای امنیتی آمریکا و اسرائیل کشتن عماد مغنیه را از بزرگترین افتخاراتشان میدانند؛ چیزی که بهراحتی حاصل نشد. نکته اما اینجاست که آنها وقتی تصمیم گرفتند سریالی در این باره بسازند، حدس نمیزدند هر طور که عماد یا همان حاجرضوان را نمایش بدهند، بههرحال او جذابتر از قاتلانش جلوه خواهد کرد. سال گذشته میلادی اعلام شد که قرار است سریالی اسرائیلی- آمریکایی بر اساس کتاب «برخیز و اول تو بکش» ساخته شود که ماجرای ترور مغنیه را روایت میکرد، اما آن پروژه به سرانجام نرسید و از سریال چهار قسمتی «شبح بیروت» رونمایی شد. تبلیغات زیادی روی آن کار صورت گرفت و آوی ایساچاروف که از روزنامهنگاران اسرائیلی متمرکز روی مسائل فلسطین است، جزء نویسندگانش بود. با این حال این مجموعه نتوانست در ترسیم چهرهای هیولاوار از عماد مغنیه برای مخاطبانش موفق باشد. گرگ بارکر آمریکایی کارگردان این مینیسریال بود و غیر از آوی ایساچاروف، لیو راز، بازیگر و فیلمنامهنویس اسرائیلی هم در نگارش سناریوی این مجموعه همکاری کرد.