سیدمهدی طالبی، خبرنگار گروه جهانشهر: جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا 29 سپتامبر (7 مهر 1402) مدعی شده بود که «منطقه خاورمیانه امروز ساکتتر از دو دهه گذشته است.» او گفته بود که «چالشها باقی ماندهاند، اما مدت زمانی که باید برای بحران و درگیری در خاورمیانه امروز صرف کنم، در مقایسه با هر یک از پیشینیانم که به 11 سپتامبر بازمیگردند، به میزان قابل توجهی کاهش یافته است.» تنها هشت روز بعد، با عملیات طوفان الاقصی مقاومت و هلاکت بیش از 1200 صهیونیست، جایگاه واقعی آمریکا در منطقه غرب آسیا را به خوبی ترسیم کرد. شاید بتوان این اتفاق را یک غافلگیری دانست اما مساله عمیقتر اینکه حتی پس از عملیات، آمریکا هیچ نقش تعیینکنندگی در این منازعه نداشت و وزیر خارجهاش با یک دستور کار وارد منطقه شده بود و تلاش داشت مردم غزه را به صحرای سینا منتقل کند. اما این دستور کار در مصر قاطعانه رد شد و هیچ طرف دیگری نیز به آن تمایلی نشان نداد تا برای اولین بار در تاریخ درگیری اعراب و اسرائیل، دولت ایالاتمتحده هیچ ایدهای برای اینکه ممکن است روز بعد چه اتفاقی بیفتد، نداشته باشد. طوفان الاقصی اگرچه ضربه سختی به رژیمصهیونیستی زد اما در لایه بعدی واقعیت آمریکا در منطقه غرب آسیا را نیز به نمایش گذاشت. از همین رو نیز روز گذشته رهبر انقلاب در دیدار با هزاران نفر از بسیجیان به این موضوع اشاره کردند و طوفان الاقصی را «آمریکازدایی» از منطقه و بر هم زدن «جدول سیاستهای آمریکا» دانستند تا درنهایت جدول را «محو» کند. ایشان در این دیدار با توجه به اهمیت مسائل منطقهای، طرح 2دولتی را «خائنانه» دانستند و با اشاره به شکست ایده خاورمیانه بزرگ آمریکا، موضع درست درباره قضیه فلسطین را برگزاری رفراندوم خواندند و در نهایت از تبلیغات دشمن برای ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی هم سخن گفتند. شاید دال مرکزی سخنان رهبر انقلاب، تشریح دقیق جایگاه آمریکا در منطقه بود.
جایگاه آمریکا در تحولات کجاست؟
ناکامی متحدان آمریکا و طرحهای این کشور در غرب آسیا نتایج خوبی برای این کشور نداشته است. هرچند این طرحها به ویرانی تعدادی از کشورهای منطقه منجر شده است اما عایدی چندانی نصیب واشنگتن نکرده بلکه از دل این ویرانیها گروههای مقاومتی جدیدی برخاستهاند که گریبانگیر آمریکا شدهاند.
آمریکا برای تضمین سلطهگری خود بر جهان، به نفوذ عادی در منطقه نیاز نداشت بلکه برای تحققش نیازمند تسلط همهجانبه بر غرب آسیا بود. بدون حاکم آمریکایی در بغداد و یا حضور دولتی وابسته در این شهر، با شکست توطئه علیه سوریه و یمن مانورها و عکاسیهای دیپلماتیک و یا حتی حضور پایگاههای واشنگتن کمک چندانی برای «تحقق قرن آمریکایی» نخواهند بود.
وضعیت آمریکا در منطقه به جایی رسیده است که امارات به عنوان یکی از گوشبهفرمانترین متحدان آمریکا تحرکاتی انجام داده که نافرمانیهای بزرگی از دستورات واشنگتن به حساب میآیند. گام برداشتن امارات برای تقویت ارتباط با سوریه و چین در این چهارچوب قابل تحلیل است.
به طور خلاصه آمریکازدایی در منطقه به معنای عدم پیروی از ابعاد نامتعارف آمریکا مانند زورگویی، اشغالگری و نفوذ است. با اینحال مراودات سیاسی ادامه دارد. در هفتههای اخیر بسیاری از تحلیلگران منطقهای و غربی نیز در مقالههای خود به شکست و ناکامی سیاستهای آمریکا در غرب آسیا اشاره کردهاند. جورجیو کافایرو در مقالهای با عنوان «شکست سیاست خارجی بایدن در خاورمیانه» در newarab نوشت: «انکار شکستهای عمده سیاست خارجی واشنگتن در خاورمیانه به طور فزایندهای دشوار است. دولت بایدن همچنین انرژی دیپلماتیک زیادی را برای کشاندن عربستانسعودی به توافق ابراهیم سرمایهگذاری کرده است، چیزی که هیچ کارشناسی نمیتواند با توجه به تحولات جاری در اسرائیل و فلسطین، به زودی آن را تصور کند.»
سلمان رفیع شیخ نیز در مقالهای با عنوان «جنگ غزه خاورمیانه را از آمریکا دور میکند» برای «آسیا سنتینل» نوشت که تهاجم 7 اکتبر به اسرائیل و متعاقب آن حمله نیروهای اسرائیل به غزه، چیزی را تشدید میکند که قبلا به نظر میرسید دور شدن واشنگتن از خاورمیانه بود. طی ماههای اخیر، کشورهای خاورمیانه دست به تحرکات اساسی زدهاند که نشاندهنده تغییر محتمل در روابط منطقه است؛ روابط با واشنگتن را کاهش داده و آن را با رقبای اصلیاش یعنی چین و روسیه گسترش دادهاند. کشورهای رقیب ایالاتمتحده و همچنین خود کشورهای عربی میدانند که با درگیریها توافقنامه ابراهیم، (توافقنامههای دوجانبه درباره عادیسازی اعراب و اسرائیل) و همچنین هر گونه عادیسازی سیستماتیک با اسرائیل لغو شده است. در یک لحظه ظاهرا پیشرفتی که قدرتهای غربی داشتند معکوس شد. از نظر سیاست خارجی، واشنگتن در سالهای آینده باید با پیامدهای این درگیری مقابله کند. این شکاف فزاینده متناسب با زمانی که ایالاتمتحده برای متقاعد کردن اسرائیل برای توقف آتش صرف میکند، به افزایش خود ادامه خواهد داد.
برخلاف ناکامی ایالاتمتحده در پیشرفت، عربستانسعودی و ایران، اکنون به نظر میرسد که اشتراکات بیشتری در برابر اسرائیل و فلسطین داشته باشند تا با واشنگتن. آنها هر دو ارتش اسرائیل را «نیروی اشغالگر» غزه نامیدهاند. سایر کشورهای بزرگ خاورمیانه، از جمله امارات متحده عربی، از پذیرش توضیحات جو بایدن، رئیس جمهور وقت آمریکا در مورد حمله به بیمارستان الاهلی العربی غزه که صدها فلسطینی در آن کشته شدند، خودداری میکنند.
اگرچه امارات متحده عربی یکی از امضاکنندگان توافقنامه ابراهیم است، اما مقامات این کشور میدانند که موضوع فلسطین تنها به قیمت شعلهور کردن احتمالی «بهار عربی» در داخل کشور قابل چشمپوشی است. در واقع، اکثر کشورهای خاورمیانه با این معضل روبهرو هستند؛ آنها نمیتوانند مساله فلسطین را نادیده بگیرند، بهویژه اکنون که اسرائیل جنگ خود را تشدید کرده است. اگر آن را نادیده بگیرند، واکنشهای داخلی رخ میدهد. همانطور که گزارشهای رسانهها نشان میدهد، اکثر شهروندان اسرائیلی ساکن امارات متحده عربی از ترس واکنش مردم، پس از حملات اسرائیل سر کار حاضر نشدند؛ اگرچه دولت امارات کنترل شدیدی بر مخالفان دارد.
با توجه به این موضوع، شورای همکاری خلیج فارس بیانیهای صادر و «نیروهای اشغالگر اسرائیل» را به بمبگذاری در بیمارستان متهم کرد. اکنون به نظر میرسد که خاورمیانه در حال مخالفت با ایالاتمتحده است. به عنوان مثال، در 25 اکتبر، شورای امنیت سازمان ملل متحد (UNSC) دو قطعنامه در مورد غزه را مورد بحث قرار داد. ایالاتمتحده و روسیه این قطعنامهها را ارائه داشتند که هر دو رویکردهای متفاوتی را برای مناقشه ارائه کردند. قطعنامه آمریکا اگر پذیرفته میشد، شورای امنیت را به رد حملات حماس و تایید مجدد حق اسرائیل برای دفاع سوق میداد. قطعنامه روسیه اگر پذیرفته میشد، منجربه «آتشبس بشردوستانه فوری، بادوام و کاملا محترمانه» میشد. مهمتر از آن، امارات متحده عربی با قطعنامه آمریکا مخالفت کرد و به قطعنامه روسیه رای داد. به غیر از امارات و روسیه، چین نیز از نسخه روسیه پشتیبانی کرد. با این حال، حمایت امارات از روسیه یک رویداد منفرد نیست. در هفته دوم اکتبر، یک هیات اتحادیه عرب با مقامات چینی برای فرونشاندن بحران دیدار کرد. چین بر حمایت خود از «راهحل دوکشوری» تاکید کرد و متعهد شد به ارسال کمک به غزه نیز ادامه دهد
تلاش برای حمایت چین و روسیه مستقیما با انتقاد مداوم از موضع ایالاتمتحده و اسرائیل تقویت میشود. در بیانیه مشترک اخیر بحرین، مصر، اردن، کویت، مراکش، امارات متحده عربی، عمان، قطر و عربستانسعودی از شورای امنیت سازمان ملل خواسته شده است که نهتنها برای آتشبس فشار بیاورد، بلکه حمله مستقیم به موضع آمریکا را نیز انجام دهد. «حق دفاع از خود که توسط منشور سازمان ملل تضمین شده است، نقض قوانین بینالمللی را توجیه نمیکند و عدم توصیف آنچه اتفاق میافتد بهعنوان نقض آشکار حقوق بشردوستانه به منزله روشن کردن این رویه برای ادامه آن است.»
این دولتها همچنین استدلال کردند که «حق دفاع از خود» برای گسترش مجازات دستهجمعی برای غزهایها استفاده میشود، که به نظر میرسد یکی از دلایل اصلی گسترش درگیری به سایر کشورهای منطقه است؛ به عنوان مثال، یمن در 31 اکتبر به اسرائیل اعلام جنگ کرد. این کشورها قاطعانه آمریکا را مقصر وضعیتی میدانند که ممکن است به منافع آنها نیز لطمه بزند، به همین دلیل است که علیرغم برخی تلاشهای مقامات آمریکایی، هیچ پیشروی مشترک معنیداری از سوی آمریکا و کشورهای عربی ممکن نشده است. به عنوان مثال، در آخرین مکالمهای که بایدن با محمد بن سلمان، رئیسجمهور عربستانسعودی داشت، هر دو رهبر چیزی جز لفاظیهای پوچ از گفتوگو پیدا نکردند، زیرا آنها برای یافتن یک «صلح پایدار» توافق کردند. درحالیکه تعریف صلح به خودی خود موضوع موردمناقشه باقی مانده است.
واشنگتن نتوانسته کشورهای عربی را متقاعد کند و به نظر نمیرسد تلاش خاصی برای این هدف انجام داده باشد. با علم به اینکه تسلط چین بر منطقه در چند سال گذشته به طور پیوسته در حال افزایش بوده است، ناتوانی واشنگتن در تأثیرگذاری بر خاورمیانه به نفع اسرائیل به فرصت دیگری برای چین و روسیه تبدیل خواهد شد تا روابط خود را گسترش دهند و روابط ایالاتمتحده را تحت فشار قرار دهند.
ادامه مطلب را اینجا بخوانید.