سیدجواد نقوی، خبرنگار گروه ایده حکمرانی؛ «مردم تنها زمانی توانایی پیشبینی آینده را دارند که با آرزوهای خودشان منطبق باشد و فاکتهای به غایت آشکار را اگر با میلشان منطبق نباشد رد میکنند.» جورج اورول
میشل فوکو درباره وضعیت جهان میگوید اولین پرسشی که باید مطرح شود پرسش از ماهیت اکنون است؛ چراکه ماهیت اکنون نشان میدهد ما در چه دورهای زیست میکنیم و وظیفه روشنفکر و فیلسوف در مقابل جامعه و تحولات آن چیست؟ این پرسش بهگونهای نشانگر فرم تفکر در هستی است که در برگیرنده پیشهای دیگری است اما تا حدود زیادی نشانگر شرایط اجتماعی هر عصری میتواند باشد، چناچه خود فوکو در هنگام این پرسش معتقد بود حقیقت دیگر معنی گذشته خود را از دست داده است و حقیقت در مقام به معرفت تعبیر نمیشود، بلکه این معرفت است که در خدمت قدرت است. بنابراین ماهیت اکنون نفوذ هم جانبه قدرت در امر شخصی انسانهاست و همه آنها را به انقیاد خود درآورده است.
حال پرسش از اکنون ما معنا پیدا میکند؟ اکنون ما در چه وضعیتی است که فردی مثل پرویز ثابتی خود را بهعنوان ناجی ایران و عنصری عقلانی معرفی میکند؟ آیا ما در عصر هک شدن تاریخ هستیم و برساخت تاریخ برگرفته از آنچه رسانههای خاصی طلب میکنند قرار دارد؟
شما بهعنوان مخاطب کافی است مصاحبه اوریانا فالاچی خبرنگار معروف دهه ۷۰ میلادی را با محمدرضاشاه یک بار گوش دهید یا متن آن را مطالعه کنید. فالاچی در مصاحبه با زیرکی از وضعیت دهشتناکی که ساواک در آن مقطع رقم زده است، پرسش میکند و حتی به طنز میگوید این پرسشها باعث نمیشود او شکنجه شود؟ پرسش فالاچی یک پرسش ساده نیست، وضعیت بحرانیای که ساواک و شاه با افکار پرویز ثابتی شکل داده بودند، در سیطره ایران فقط معنا پیدا نمیکرد. حجم سرکوب و شکنجه ساواک بهقدری وسیع بود که جامعه جهانی هم بهخوبی از این رفتارها آگاه بودند. هیچکس در دل تاریخ نمیتواند اعمال ساواک را تایید کند و اصلا هیچ منطقی به رفتارهای ساواک مهر تایید نمیزند. در همان دهه۷۰ میلادی در غرب که حامی رژیم پهلوی بود این رفتارها را نوعی بازگشت به قرون وسطی معنی میکردند و بسیاری از روشنگران غربی بیانیههایی علیه این سرکوبها امضا کرده بودند، اما مساله صرفا مورد تایید اهل فکر غربی نبود؛ هر ایرانی در آن مقطع با اتمسفری که ساواک رقم زده بود آشنا بوده و خوب میدانسته ساواک مصادف با نوعی سرکوب شدید است. نکته جالب توجه در باب خشونت وسیع ساواک را باید در همان گفتوگوی فالاچی با محمدرضاشاه فهمید که محمدرضا خیلی هم اعمال خشونتآمیز ساواک را رد نمیکند و بهنوعی از آن عبور میکند یا در قسمت دوم مستند پرویز ثابتی. ثابتی خیلی ساده ادعا میکند آنها در عراق قصد کودتا داشتند و خیلی راحت دست به ترور میزدند یعنی اعمال خشونتبار ساواک خیلی قابل چشمپوشی نیست. اما باید به پرسش اصلی بازگشت که ماهیت اکنون ما چیست؟ که شبکه منوتو با وقاحت تمام از فردی که حتی سالها در غرب مخفیانه زیست میکرده است، قصد دارد فرشته نجات خلق کند؟ وضعیت اکنون دو اتفاق جدید را بهخوبی نمایان کرده که بهنوعی باعث شده است رسانههای فارسیزبان روی این دو اتفاق حساب کنند.
عصر پسا حقیقت
ما در عصری هستیم که حقیقت دچار جدل با بیمعنایی است، این جدل به جهت آنکه در دورهای هستیم که شتاب فزاینده وجود دارد، بهسرعت به برتری بیمعنایی ختم میشود. در کتاب دانشنامه کمبریج، تعاریف مختلفی برای پسا حقیقت وجود دارد، اما یکی از تعاریف با اهمیت این است که در عصر پسا حقیقت باورها و احساسات شخصی از فاکت عینی بیشتر تاثیرپذیر است؛ این تعریف بهخوبی نشان میدهد اگر رسانهها بتوانند از طریق احساسات مخاطب و شکلی از نوستالژیسازی اقدام کنند، میتوانند واقعیتها را بهنوعی وارونه نشان دهند و این نکته در بروز سفیدشویی فردی مثل پرویز ثابتی بیتاثیر نیست.
عصر فرا واقعیت یا وضعیت حاد
در وضعیت فراواقعیت یا وضعیت هایپررئالیتی مساله واقعیت دیگر معنایی ندارد. آنچه بهعنوان واقعیت ساخته میشود یا باید بازنمایی شود به شکلی خود واقعیت معرفی میشود. در اینجا مساله وضعیت حاد پدید میآید که در پس فراواقعیت شکل میگیرد. وضعیت حاد واقعیت به تعبیر بودریار، فضایی است که همه اعمال دچار افراط میشوند و این افراط در اتمسفر باعث میشود منطق درونی رسانهها بهجای روشنگری بهنوعی پروپاگاندا برای جذاب نشان دادن اعمال خشن یا حتی وحشتناک سوق پیدا میکنند، بهنوعی که هرچند مخاطب باید از اعمال و رفتارهای فردی مثل پرویز ثابتی و دستگاه سرکوبی مثل ساواک ابراز انزجار کند اما در لحظهای همنوا با این شرایط، اعمال فردی مثل ثابتی را عملی جذاب صورتبندی میکند، بهگونهای میتوان بیان کرد که کارکرد وضعیت حاد سفیدشویی ساده یک فرد نیست، بلکه جذاب نشان دادن تمامی اعمالی است که تا پیش از این بهشدت مغضوب افکار عمومی بوده است.
حال که تا حدودی مشخص شد وضعیت اکنون ما چیست، شاید بهتر بتوان متوجه شد ظهور فردی مثل پرویز ثابتی که یک نمونه امنیتی خاص در سطح رده بالایی مثل ریاست ساواک بوده است در این مقطع چه معنایی دارد. پرویز ثابتی و تیم رسانهای منوتو خوب میدانند فقط در موقعیت اکنون است که میتوانند با فرمی که به خودشان میدهند از دوره فعلی نهایت استفاده را کنند و مسیری را شکل دهند که مخاطب تصور کند آنها در حال بازخوانی حقیقی تاریخ هستند. حال آنکه آنچه ثابتی میگوید بیشتر نوعی خاطرهسازی نوستالژیک بر اساس طرحی است که از قبلتر در شبکه منوتو به نام مستند «تونل زمان» رقم خورده است. آنچه در مستند تونل زمان معروف بود، تهیکردن امر تاریخی یا تاریخ به مثابه امر علمی بود. آن مستند بهصورت گزینشی سعی میکرد حافظه جمعی را ایجاد کند که بسیار نزدیک به زندگی روزمره انسانهای خوشبخت باشد که در مقطعی از زمان زیست میکردند و گویی همه چیز وجود داشته، رفاه و آسایش فراهم بوده است و این عناصر تندرویی بودند که باعث شدند جامعه یک زندگی نرمال را از دست دهد. این برساختها دقیقا براساس همان دو فاکتوری که در بالاتر گفته شد، شکل گرفته است. حال مستند «پرویز ثابتی» را هم باید در راستای ردپای ظهور فاشیسم رسانهای فهم کنیم، شاید پرسش شود که این مستند با توجه با ماهیت فعلی چه ارتباطی به فاشیسم دارد؟ فاشیسم درحقیقت دو عمل مهم دارد؛ عمل ابتدایی آن تخیل کردن بهجای سوژههاست یعنی تخیل کردن را از سوژهها میگیرد و این عامل باعث بروز دومین عامل میشود و شاید مهمترین عامل است که در باب مستند ثابتی و تونل زمان صدق میکند. این عامل درواقع از بین بردن حافظه تاریخی است یا بهتر گفته شود مانع از شکلگیری خاطره خاص میشود و مغزشویی ویژهای را شکل میدهد که در این مغزشویی تاریخ تبدیل به تعدادی خاطره واحد میشود که در گذشته وجود داشته و حال از بین رفته است. این نوع عمل باعث میشود مخاطبها دیگر توان سوژگی و تخیل کردن برای خود را نداشته باشند، بلکه باید بهصورت دستوری تن به آن تخیل مشترکی دهند که در پس آن خاطرهسازی نوستالژیکی صورت میگیرد که اهداف سیاسی خاصی دارد و نمونه بارز آن را میتوان در پروژه تونل زمان و امتداد آن در مستند پرویز ثابتی مشاهده کرد که از طریق شبکه منوتو دنبال میشود؛ هر چند این مستند و مستندهای تونل زمان را باید همانطور که گفته شد در راستای شکلی از فاشیسم رسانهای که از این شبکه دنبال میشود، مورد دقت قرار داد. اما باید توجه کرد که این ماهیت وضعیت ما است که باعث شده این عناصر با تفکرات فاشیسمگونه خود بتوانند خود را بروز دهند و مهمترین راه مقاومت و مقاله در برابر چنین وضعیتی ورود به عرصه حقیقی بازخوانی تاریخ معاصر بهصورت انتقادی است. در غیر این صورت در آینده نزدیک باید شاهد گسترش موجی از افکار باشیم که نهتنها تاریخ با تخیل فاشیسمگونه بیان میکند، بلکه با توجه به ماهیت اکنون ما، خود را موفقترین افراد یا نحلههای تاریخی معرفی خواهند کرد.
نتیجهگیری
ساخت مستند تونل زمان و ایضا پرویز ثابتی به ما نشان میدهد در چه اتمسفر بدی قرار داریم؛ اتمسفری که اکنون ما را علیه حقیقت کرده است. حال همانطور که میشل فوکو از پرسش از وضع ماهیت دوره خود بهدنبال احیای نوعی مقاومت در برابر بیحقیقتی بود و راه آن را بازگشت به معنویت و سیاست میدانست که تحت تاثیر انقلاب اسلامی شکل گرفته بود، برای ما هم اهمیت دارد که مجدد تلاش کرده در مقابل وضعیت سخت فعلی مقاومت کنیم و رسانههای خود را نه صرف در موقعیت واکنشی قرار دهیم، بلکه بیشتر حالت کنشی را به حرکت درآوریم؛ چراکه در جهان فعلی حلقههای فاشیسمگونه و پوپولیستی بهعلت آنکه از طریق دزدیدن تخیل جوامع، توانسته آنها را بهسمت غیرحقیقی فکر کردن وادار کنند لحظهبهلحظه کار مشکلتر خواهد شد و لزوم واقعی آن توجه به تاریخ، رسانه و سیاست در کنار یکدیگر است تا مجدد افق عقلانی در سطح سپهر عمومی عمق بگیرد و از این طریق مانع آن شویم که شبکههای فارسیزبان تخیل سوژههای جامعه ما را بهسمتی هدایت کنند که خروجی آن احیای مجدد فاشیسم است.