محمد زعیمزاده، جانشین سردبیر: هابرماس نظریهپرداز آلمانی، حوزه عمومی را جایی حدفاصل میان حکمرانی و جامعه میداند که مطبوعات و دانشگاهها ازجمله مصادیق آن هستند. از نظر او، نظریه حوزه عمومی زمانی مورد توجه قرار میگیرد که سیستم حکمرانی با خلق و بسط نظریه کنش ارتباطی گفتوگوی عقلانی را مورد توجه قرار میدهد. او میگوید در حوزه عمومی باید گفتوگوی آزاد که شرط ضروری هرگونه کلام و کنش عقلانی است، شکل گیرد تا رسیدن به عقیده مشترک حاصل شود. هابرماس گفتوگوی آزاد که هر شخصی بهصورت بالقوه حق و قدرت شرکت در آن را داشته و هیچ فردی صاحب امتیاز ویژه در آن نیست را لازمه این فرآیند میداند. اینها نکات اصلی نظریه هابرماس است که سالهاست در دانشگاههای ایران در گروههای ارتباطات و جامعهشناسی تدریس میشود.
همین جناب هابرماس چند روز قبل در بیانیهای ضمن محکوم کردن عملیات حماس در 7 اکتبر، نوشته است کسی حق ندارد اقدام اسرائیل در دفاع مشروع از خود را نسلکشی قلمداد کند. نقد ادعای هابرماس از دو جنبه ممکن است؛ یکی با مطالعه همین ادعا و دیگری در تطابق این گزاره با مدعیات پیشین و حوزه نظریهپردازیاش. آقای هابرماس نود و چند سال سن دارد و اهل کشوری است که بهانه اصلی مظلومنمایی صهیونیستها حاصل اقدامات همانهاست. او هم به فراخور مطالعاتش و هم به فراخور تجربه زیستهاش خیلی خوب میداند که تاریخ مجادلات فلسطین و اسرائیل از 7 اکتبر 2023 شروع نشده است. هابرماس در سال 1948 بیستوچندساله بوده، اما چه میشود که چنین چشم بر حقیقت میبندد؟
به جملات گزاره اول برگردیم، هابرماس در توجیه منطق تئوریاش معتقد است باید در حوزه عمومی گفتوگوی آزاد که شرط ضروری هرگونه کنش است، شکل بگیرد. بعید است جناب هابرماس این پرسش به ذهنش نرسیده باشد که آیا چنین شروطی در تاریخ هفت دههای مناقشه فلسطین وجود داشته است یا نه؟ فاجعه صبرا و شتیلا از جنس گفتوگوی آزاد بوده است؟ یا تراژدی قانا بخشی از کنش عقلانی صهیونیستها بوده است؟ آوارهسازی چند میلیون فلسطینی و ترک اجباری موطنشان چطور؟ عدمتعهد به همه تعهدات بینالمللی چطور؟ عمل نکردن به توافق اسلو و... جزئی از مانیفست حوزه عمومی است؟ منطق هیچ فردی در عرصه عمومی صاحب امتیاز ویژهای نیست، در قیاس امکانات زیستی شهرکنشینان و اهالی زندان روباز غزه هم کار میکند یا نه؟
اینها بخشی از پرسشهایی است که میتوان از جناب هابرماس در پایان عمر فلسفیاش پرسید، خصوصا در دانشگاههای ایران که در حوزه ارتباطات آن مکتب فرانکفورت و گفتمان انتقادی سالهاست تدریس میشود. در دانشگاههای ایران که رسالهای بهنفع تجزیهطلبی در آن نوشته و دفاع میشود نباید پرسش از هابرماس کار سختی باشد، در چنین دانشگاهی عجیب است که هیچ جریان نیرومندی از اساتید یا فارغالتحصیلان یا دانشجویان علیه این تضاد بزرگ راه نمیافتد و هیچ استاد روزنامهنگاریای به جناب هابرماس نامه نمینویسد که جناب فیلسوف در همین ماجرای غزه 2023 تا این لحظه حداقل 65 خبرنگار کشته شدهاند، حتی اگر جان 14000 فلسطینی برایتان مهم نیست کاش حداقل بهحرمت عرصه عمومی و آن همه شعاری که درباره رسانه و حکومتها دادهاید یک استثنا قائل میشدید و در این یک فقره تشری به صهیونیستها هم میزدید. کاش یکنفر محترمانه برای ثبت در تاریخ مینوشت که چطور با این بیانیه افتضاح قید اخلاقی زیستن و همه آن فلسفه بافتنها را دود کردهاید و به هوا فرستادهاید.
شاید هابرماس در جامعهای زیست میکند که اخلاقیزیستن برای دانشمندان درجهیکش هم ناممکن است، اما در جامعه ما چطور؟ در دانشگاه ایرانی چطور؟ روشنفکر ایرانی که تاریخش تاریخ جوانمردی و مروت و فتوت است، چطور؟ اگر دانشمندان و اندیشمندان علوم انسانی، صحنهای به این واضحی را میبینند و چیزی نمیگویند که واویلا به این عافیتطلبی. اگر هم از بغض آن زماننشناسانی که همزمان با کشته شدن فلسطینیها در تونلهای غزه، مسالهشان چند تار مو در تونلهای مترو است و زبان بهکام گرفتهاند، باز هم واویلا به این اولویتنشناسی و فهم نقطهای.