محمد قربانی، منتقد: هر بار تنها چیزی که میتواند من را به دیدن قسمت بعدی «زخمکاری» وادار کند، سوالی است که از خودم میپرسم: «از این بدتر، فاجعهتر، خندهدارتر و ابلهانهتر هم میشود؟»
مهدویان که روزی ادعای داکیودراما داشت و سعی میکرد از دراماتیزه کردن موقعیتها بپرهیزد و به کاراکترهایش نزدیک نشود، حالا به گلدرشتترین تمهیدات ممکن برای تحت تاثیر قرار دادن تماشاگر متوسل میشود. مهدویان بهجای نزدیک کردن تماشاگر به قصه و شخصیتهایش، سعی میکند او را مرعوب و شوکه کند. آن هم با دمدستیترین تمهیدات ممکن؛ اسلوموشنهای غرقآبی، کلوزآپهای بیدروپیکر، زدوخوردهای خندهدار و کشتن شخصیتها. البته مهدویان از اول هم بلد نبود ارتباطی حسی بین تماشاگر و آثارش برقرار کند، اما در دو فصلی که از زخم کاری دیدهایم، اوضاع وخیمتر شده است. فیلمنامه از این هم بدتر است. نه قصهای، نه شخصیتی و نه موقعیتی که از دل روابط و اعمال شخصیتها بیرون آمده باشد. آش آنقدر شور است که مهدویان بهجای نشستن کنار تماشاگر، او را در مقابل خود میبیند و سعی میکند مرتبا غافلگیرش کند. سیاستی که تماشاگر را کاملا از مدار مشارکت در داستان بیرون میاندازد و او را به موجودی منفعل تبدیل میکند. به این ترتیب و با وجود محتواهای بیشماری که از گافهای مهدویان در فضای مجازی موجود است، نقد جدی سریال مهدویان، کار بیهودهای است. در ادامه یادداشتم صرفا میخواهم با توجه به سریال «زخمکاری»، به روش لقمان حکیم، توصیههایی به فیلمسازان جوان داشته باشم. توصیه کلی این است که برای ساخت فیلم و سریال، برعکس هر چه مهدویان در زخمکاری انجام داده را انجام دهید. در ادامه به چند توصیه جزئی هم اشاره میکنم:
1. هرچقدر کمتر از نماهای حاد و عجیب و غریب، اسلوموشن و ژانگولرهای دیگر در اجرا استفاده کنید، تاثیر این تکنیکها در جای خودشان بیشتر میشود. در غیر این صورت، این تمهیدات برای تماشاگر عادی میشود و هیچ کاری با او نمیکند. نکته خاص درباره اسلوموشن این است که این تکنیک برای کاراکتری است که تماشاگر با او آشناست. کاراکتری که در موقعیتی خاص، زمان برایش کند میگذرد و این گذر کند زمان بهواسطه آشنایی تماشاگر با آن کاراکتر خاص، برای او نیز معنادار میشود. معرفی کاراکترهای جدید در اسلوموشن مانند آنچه در فیلم مهدویان میبینیم، صرفا دست خالی شما را رو میکند و آب بستنتان به داستان را لو میدهد.
2. وقتی یک فصل از سریالتان را ساختید، در ساختن فصل دوم عجله نکنید؛ وگرنه مجبور میشوید مثل زخمکاری۲، اول فصل جدیدتان نفری یک تلفن بهدست کاراکترهایتان بدهید تا یکییکی حرفها و اعمال فصل قبلشان را پس بگیرند و راه را برای ساختن فصل دوم هموار کنند. اگر مثل مهدویان قصد بساز- بفروشی دارید، بدانید که بدون قصه و کارگردانی در سینما، نمیتوانید تا ابد بفروشید و یکجا (حوالی قهقرا) تمام میشوید.
3. کاراکترهایتان باید برای هر عملی که انجام میدهند، انگیزه و هدف داشته باشند. برای این مورد، فیلمنامه زخمکاری را (درصورت وجود) بخوانید و در آن به همه اعمال کاراکترها از قسمت اول فصل اول تا آخرین اعمال قسمت آخر، دقت کنید. در قدم بعد سعی کنید جای خالی انگیزه را در فیلمنامه با کلمات مناسب پر کنید. اینکه مرتب از کاراکترها کلوزآپ بگیرید و اشکشان را دربیاورید، خلأ انگیزه آنها را پر نمیکند. تنها اتفاقی که میافتد، هدر رفتن بازیگر است. بهویژه اگر آن بازیگر مثل جواد عزتی از مستعدترین بازیگران دو دهه اخیر سینمای ایران باشد.
4. برای «اقتباس» از آثار داخلی شروع کنید. دقت کنید که نسخه درستی را از این آثار در دست داشته باشید. مثلا سراغ آن نسخه از شاهنامه که مهدویان خوانده نروید. همان نسخهای که داستان آرش کمانگیر ضمیمهاش شده و فردوسیاش فاشیست است. اگر هم به سراغ ادبیات خارجی میروید، در شروع کار به سراغ آثار سبکتر بروید. مثل مهدویان، «شازده کوچولو» نخوانده سراغ «مکبث» نروید. همچنین توجه داشته باشید که یک اثر اقتباسی همانند هر اثر غیراقتباسی باید متکی به خود باشد. اگر تماشاگر نفهمد نیازها و جهانبینی شخصیتهای داستانتان چیست، مشکل با حواله دادن به شخصیتهای آثار دیگر حل نمیشود. خلاصه اینکه از بلندیهای کوتاهتر برای شروع استفاده کنید و عجلهای برای فتح دیگر بلندیها نداشته باشید. اینطوری ممکن است در فصل اول یکی از کاراکترهایتان مکبث باشد و در فصل بعدی مجبور شوید ناگهان مکبثتان را به پدر هملت تبدیل کنید.
5. اگر بلد نیستید دیالوگ بنویسید، لازم نیست نویسنده اثرتان باشید. آن را به یکی دیگر بسپارید.در غیر این صورت مجبور میشوید دست به کارهای عجیبی بزنید. مثلا ممکن است یک دیالوگ را بردارید و در جاهای خالی فیلمنامه، با دستور (ctrl+v) کار را دربیاورید.
6. سالهاست که در تاریخ سینما، یکنفر بهعنوان کارگردان در پروژهها حضور دارد. حین کار گهگاهی به مونیتور نگاه کنید و درحالت اتوپایلوت کارگردانی نکنید. حتی اگر مثل زخمکاری تکلیف معلوم بوده و قرار باشد در هر قسمت چندین اسلوموشن، دهها گریه در کلوزآپ و چند فقره قتل به خورد تماشاگر بدهید. توجه کنید که آشنا کردن تماشاگر با ادوات و عوامل فیلمسازی، وظیفه شما نیست. عوامل، رهگذران، تجهیزاتی مثل بوم صدا و... لازم نیست در قاب دیده شوند.
سرتان را درد نیاورم. عبرتهای وضعیت فعلی فیلمسازی مهدویان کم نیستند. اگر شما هم به همان دلیلی که اول یادداشت نوشتم میخواهید به سراغ قسمت بعدی زخمکاری بروید، خیالتان را راحت کنم. پاسخ سوال ابتدای یادداشتم همواره تکراری است: «میشود». از حق نگذریم مهدویان در این زمینه توانمندی شگرفی دارد.