روایت یکی از تماشاگران بازی فوتبال فلسطین-استرالیا؛
دقیقا شش هفته از هفتم اکتبر و هفت دقیقه از شروع این دیدار گذشته و حالا پرچم‌ها بالا می‌روند. سی‌ام آبان‌ماه ۱۴۰۲‌ کشور کویت میزبان یکی از مسابقات مقدماتی‌ جام جهانی است. اینجا در ورزشگاه بین‌المللی جابر الاحمد، فلسطین مقابل استرالیا بازی می‌کند.
  • ۱۴۰۲-۰۹-۰۲ - ۰۱:۵۳
  • 00
روایت یکی از تماشاگران بازی فوتبال فلسطین-استرالیا؛
اینجا دروازه اسرائیل به توپ بسته شد
اینجا دروازه اسرائیل  به توپ بسته شد

هانیه کمری، خبرنگار: دقیقا شش هفته از هفتم اکتبر و هفت دقیقه از شروع این دیدار گذشته و حالا پرچم‌ها بالا می‌روند. سی‌ام آبان‌ماه ۱۴۰۲‌ کشور کویت میزبان یکی از مسابقات مقدماتی‌ جام جهانی است. اینجا در ورزشگاه بین‌المللی جابر الاحمد، فلسطین مقابل استرالیا بازی می‌کند.
مردم برای تماشای این بازی قرارهایی گذاشته‌اند. قرارهایی که حاصل خلاقیت و خوش‌فکری یک دختر جوان کویتی‌ست‌. اول از همه اینکه با چفیه و پرچم فلسطین بازی را تماشا کنند. در تمام اطلاعیه‌های بازی یک شعار دیده می‌شود: «جهّز کوفیتک و تعال شجّع!»؛ «چفیه‌ات را بردار و بیا و تشویق کن».
ورزشگاه حالا پر است از پرچم، چفیه و مردم. حتی مهاجران هم برای تماشای بازی آمده‌اند. دانشگاه کویت دانشجوهای خارجی را برای تماشا به اینجا آورده. مردم می‌توانند بدون بلیت وارد استادیوم شوند.
تماشاگران قراری دارند. در دقیقه‌ ۷ بازی به یاد ۷ اکتبر که روز آغاز عملیات طوفان‌ الاقصی بود تمامی پرچم‌ها به اهتزاز درمی‌آیند.
دقیقه‌ ۱۳ همه از جایشان بلند می‌شوند، جمعیت به یاد شهدای فلسطین و قتل عام‌بیش از ۱۳هزار نفر در غزه، پشت به زمین بازی می‌ایستد و فریاد می‌زند: «بالروح، بالدم، نفدیک یا فلسطین، بالروح، بالدم، نفدیک یا اقصی!»؛  «با جان، با خون فدای فلسطین و اقصی می‌شویم».
بازی اوج می‌گیرد، استرالیا دروازه‌ فلسطین را باز می‌کند، حواس همه اما به غزه است. چند دختر جوان عرب شعر می‌خوانند و شعار می‌دهند. یکی از آنها از بلند شعار دادن خجالت می‌کشد و دیگری به او می‌گوید: «برگ‌های تاریخ دارد ورق می‌خورد! نمی‌خواهی اسمت را در یکی از صفحه‌ها بنویسی؟»
جمعیت اینجا در سمت حق تاریخ ایستاده‌اند. جمعیتی که در دقیقه‌ ۷۵ بازی در اعتراض به ۷۵ سال اشغال فلسطین برمی‌خیزند و مشت‌هایشان را گره می‌کنند. یک بانوی مسن اروپایی با چند کلمه‌ای که عربی می‌داند به چند دختر شرق‌ آسیا شعارها را یاد می‌دهد، صدای شعار و تشویق و نور موبایل‌ها و رقص چفیه و پرچم فرو نمی‌نشیند.
سوت پایان به صدا درمی‌آید. چند نفرشان در این لحظه به پایان اسرائیل فکر می‌کنند؟ بازیکن‌ها به رختکن می‌روند اما صدای مردم بازیکنان فلسطین را در زمین نگه می‌دارد. مردم پرچم و چفیه‌هایشان را به آنها نشان می‌دهند و بازیکنان هم پیراهن‌هایشان را برای آنان پرتاب می‌کنند. مردم چفیه‌هایشان را به بازیکنان می‌دهند. تیم فلسطین روی پرچم بزرگی خم می‌شود و چند ثانیه بعد نوشته‌ «کلنا غزه» در قلب سفیدی پرچم به چشم همه می‌خورد.
شور مردم در خارج از ورزشگاه هم ادامه دارد. زن جوانی با چند کودک می‌خواند: «palestin will be free from the river to the sea»؛ «فلسطین از رودخانه تا دریا آزاد خواهد شد».
کنارم یک دختر افغانستانی با فلسطینی‌ها همدردی می‌کند. او از انفجار دانشگاه کابل می‌گوید، از اینکه وقتی از کلاس خارج شده چند دقیقه بعد ۱۶ دوستش را از دست داده و سمت دیگرم دختری ارمنستانی که سال‌ها در سوریه زندگی کرده از جنگ می‌گوید. 
انگار سرگذشت این گوشه‌ غریب و مظلوم زمین با جنگ گره خورده‌. روی هر وجب از خاک خاورمیانه خون عزیزی ریخته. در هر قدم این خاک می‌شود با افتخار ایستاد و گریه کرد. اینجا زمین ریشه کردن و جوانه زدن است. اینجا باید محکم ایستاد؛ گاه به یاد نخل‌های سوخته‌ خوزستان و گاه برای درخت‌های زیتون غزه.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰