روایت مرحوم علیرضا صدرا از پروژه فکری داود فیرحی؛
هر چقدر از زمان درگذشت مرحوم داود فیرحی فاصله می‌گیریم، ضرورت بازخوانی پروژه فکری او بیش از پیش احساس می‌شود.
  • ۱۴۰۲-۰۸-۲۵ - ۰۲:۵۹
  • 00
روایت مرحوم علیرضا صدرا از پروژه فکری داود فیرحی؛
فیرحی از دیدگاه‌هایش درخصوص اقتدارگرایی عدول کرده بود
فیرحی از دیدگاه‌هایش درخصوص اقتدارگرایی عدول کرده بود

سیدجواد نقوی، خبرنگار گروه ایده‌حکمرانی: هر چقدر از زمان درگذشت مرحوم داود فیرحی فاصله می‌گیریم، ضرورت بازخوانی پروژه فکری او بیش از پیش احساس می‌شود. از بیان ضرورت این امر که بدیهی نیز می‌نماید اگر بگذریم، ارزیابی پروژه فکری او در چند سطح قابل‌پیگیری است. یک سطح نگاه او به فقه سیاسی، دیگری فلسفه سیاسی و دست آخر نیز نسبتش با مسائل ایران است. درخصوص نگاه او به مسائل ایران در دو شاخه می‌توان دیدگاه‌های او را پیگیری کرد، یکی بحث نگاهش به ایده ایرانشهری و دیگری نسبتش با ایده ولایت‌فقیه و جمهوری اسلامی است.
در جلسه‌ای که در 18 آذرماه 1399 و یک‌سال بعد از درگذشت مرحوم فیرحی برگزار شد، مرحوم دکتر علیرضا صدرا استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران به ارزیابی و نقد پروژه فکری فیرحی پرداخته بود. صوت منتشر نشده این جلسه نزد میزبانان این جلسه یعنی محسن جبارنژاد و شریف لکزایی قرار داشت که در ایام سالگرد این دو مرحوم، جهت انتشار در اختیار روزنامه «فرهیختگان» قرار گرفت. آنچه می‌خوانید گزیده‌ای از همین جلسه است.

جبارنژاد:آقای کدیور چند روز پیش گفت‌وگویی با دوستان در باب اندیشه‌های مرحوم فیرحی داشتند و ایشان به‌صراحت معتقد بودند که آقای فیرحی در این اواخر به بحث ولایت انتسابی فقیه رسیدند. چقدر این را تایید می‌کنید؟
صدرا: این را من در بحث‌های اخیر ایشان اطلاع ندارم ولی یک مطلب را می‌دانم که بین آقای کدیور و فیرحی مشترک بود و مقداری به این بحث تمایل داشت. باز ما با دکتر فیرحی بحث می‌کردیم که ایشان معتقد بود که ولایت‌فقیه امام از ولایت‌فقیه شیخ انصاری عدول کرده است، کما اینکه جمهوری اسلامی امام عدول از مشروطیت سلطنتی آقای نایینی است. درحالی‌که عرض من این بود که امام عدول نکرده‌اند. امام دقیقا مکتب فقهی‌اش‌انصاری است، انصاری هم همان‌طور که اشاره کردم، مکتب فقه متعالی است یعنی عقلانیت و حکمت متعالیه را به شکل کامل وارد فقه کرده است اما نکته‌اش این است که شیخ انصاری این را مطرح می‌کرد که ولی‌فقیه متولی خانواده‌های بی‌سرپرست و بدسرپرست است، امام می‌گوید خانواده بی‌سرپرست و بدسرپرست داریم ولی جامعه و کشور بی‌سرپرست و بدسرپرست نداریم؟ وقتی که جامعه‌ای شاه فاسد و فاسق و وابسته به بیگانه داشته باشد معلوم است که اسمش بدسرپرستی است. از یتیمی هم بدتر است. روی همین حساب ولایت‌فقیه باید این شاه را خلع ید کند و ولایتش را برعهده بگیرد. امام دارد موسع نگاه می‌کند، نه اینکه شیخ انصاری در آن نیست. شیخ انصاری اگر به زمان امام می‌آمد، چه بسا همین را می‌گفت. امام اینها را مطرح می‌کند و نگاهش موسع است. بعدا آقای کدیور هم که به آمریکا رفتند به این رسیدند. امام در مکتب فلسفی‌اش متعالی است و فلسفه فکری امام نیز صدرایی است. شما به آثار امام هم که نگاه کنید متوجه می‌شوید که دقیقا با رسائل و مکاسب شیخ انصاری متناظر است. امام دارد شیخ انصاری را به‌روز می‌کند.
جبارنژاد: شما فرمودید که پروژه امام، صورت بسط‌یافته و تفصیل‌یافته نایینی است.
صدرا: نه. برای شیخ انصاری اینچنین است. پله قدر مقدور علامه نایینی این است، قدر متیقن نایینی هم ولایت‌فقیه است ولی می‌گوید قدر مقدور الان این پله اول است. امام پله دوم را گذاشته است. اینها پله هستند. نایینی پله اول است.
جبارنژاد: اگر به کارهای کسانی که در فضای مشروطه کار می‌کنند نگاه کنیم متوجه می‌شویم اکثرا معتقدند که امام آمد و یک سد بتنی را جلوی پروژه‌ای که نایینی دنبال می‌کرد گذاشت. این هم هست که می‌گویند آقای فیرحی از معدود افرادی بوده که این دیدگاه را نداشته، بلکه عکس این نگاه را داشته است و معتقد بوده است و پروژه امام در ادامه پروژه نایینی بوده است.
صدرا: من حقیقتا خودم این اعتقاد را دارم که امام پله بعدی را گذاشته است. اگر پایه اول را نایینی نمی‌گذاشت، امام نمی‌توانست پله بعدی را بگذارد. حتی پله وسط و آقای کاشانی اگر نمی‌بود یا آقای بروجردی مثلا اگر مرجعیت را اجتماعی نمی‌کردند و بیمارستان‌سازی و مدرسه‌سازی نمی‌کردند، امام نمی‌توانست وارد دولت‌سازی شود. اصلا امکان نداشت. نیاز بود که آماده شود. بنابراین اینها، پله‌هایی هستند. بین پله علامه نایینی و امام، خرده‌پله‌هایی هستند که اشاره کردم. ما کاشانی را در این میان کمتر دیدیم. فرض کنید اگر مرجعیت توسط آیت‌الله بروجردی اجتماعی نمی‌شد، اصلا جلو نمی‌رفت. امام روی این پله‌ها بود که توانست روی پله‌های بعد پا بگذارد. در رابطه با آقای فیرحی خیلی من این را وقوف نداشتم و ندارم ولی به نظر می‌رسد و ظاهر قضیه این بود ولی اینکه آقای نایینی ولایت‌فقیه را اعتقاد داشته یا نداشته، ایشان معتقد بود ولایت‌فقیه را قبول نداشته است. یعنی ایشان مشروطیت را قبول داشته و آقای نایینی در مشروطیت می‌ماند. ما الان متون خود آقای نایینی را می‌خوانیم تا ببینیم ایشان چه گفته است. علامه نایینی در فصل دوم یعنی صفحه 46 کتاب اصلی‌اش، جمله و عبارتی دارد که در آنقدر متیقن و قدر مقدور را مطرح می‌کند. ببینید، علامه نایینی اصلی را آورد که از اصول فقه گرفته شده است. اصل قدر متیقن و قدر مقدور. قدر متیقن یعنی از نظر فکری و نظری و قدر مقدور یعنی از نظر عملی و اجرایی. می‌گوید که قدر متیقن ما باید نیابت فقها باشد. بعد از آنقدر مقدور را مطرح می‌کند. منظورش از این حرف این است که اگر مقدورشان باشد باید ولایت‌فقیه را برقرار کنیم ولی می‌گوید که الان در زمان ما مقدورمان نیست نه اینکه متیقن ما نباشد. به تعبیری از باب نظری حتما باید ولایت‌فقیه باشد، یعنی هم قانون اسلامی باشد هم حاکم اسلامی. می‌گوید که معصوم هم حاکم تام اسلامی است و هم قانون تام اسلامی. می‌گوید حالا که ما نمی‌توانیم جمهوری برقرار کنیم چه می‌کنیم؟ حداقل مشروطه اسلامی سلطنت را دنبال می‌کنیم. متاسفانه برخی از دوستان گفته‌اند که مشروطه اسلامی سلطنت یعنی سلطنت اسلامی. درحالی‌که ما در اسلام سلطنت نداریم. نه، مشروطیت اسلامی سلطنت. با قانون اسلام، مشروط و محدودش می‌کنیم و الا این کلمه غلط است که باز برخی از دوستان به کار برده‌اند. سلطنت یعنی حاکم منشا قانون و فرای قانون. مگر پیامبر خودش منشا قانون بوده است؟ خودش که بیشتر تابع قانون بوده است. بنابراین این نیز غلط است. آقای نایینی حرفش این است که مشروطیت اسلامی سلطنت و نه مشروطیت سلطنت اسلامی. این غلط است. ما اصلا سلطنت اسلامی نداریم. بنابراین اینجا دو اصل شکل می‌گیرد؛ یکی اینکه قدر متیقن، ولایت‌فقیه است. قدر مقدور چیست؟ الان (زمانه علامه نایینی) مشروطیت اسلامی سلطنت است. یعنی الان قانون اسلامی می‌گذاریم ولی می‌گوییم که سه مانع داریم. اول اینکه مردم با حقوق خودشان آشنا نیستند. مردم فکر می‌کنند که مملوک و اجاره‌نشین مملکت هستند. دولت‌ها فکر می‌کنند که خادم و مالک و صاحبخانه هستند. در حالی که مردم صاحبخانه هستند. «خلق لکم ما فی الارض جمیعا» این مردم هستند که مالک هستند. این تعیین مالکیت هم خیلی مهم است. می‌گوید که چون مالیات می‌دهند، این نقش را دارند. دومین مانع را این می‌داند که ظلم خیلی ریشه دوانده است و ما یک شبه نمی‌توانیم آن را قطع کنیم. پله پله باید این اتفاق بیفتد. می‌گوید که الان قدر مقدورمان این است، هر‌چند قدر متیقن‌مان همان ولایت‌فقیه است. این را صریحا می‌گوید.

برای خواندن متن کامل گزارش، اینجا را بخوانید.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰