بحران مخاطب تلویزیون، حل می‌شود؛
همیشه یک ساختار نسبتا ثابت در مدیریت صدا‌و‌سیما وجود داشته که می‌شد هر نقدی را به کژکاری، کم‌کاری، تناقض درونی، همپوشانی و موازی‌کاری و چیزهای دیگری از این قبیل درون همین ساختار ربط داد و تکلیف منتقدان با کلیت مجموعه مشخص بوده است اما مشکل صدا‌و‌سیما در دوره مدیریتی اخیر این است که این ساختار منسجم را کسی نمی‌بیند. ماجرا چیست؟
  • ۱۴۰۲-۰۸-۲۴ - ۰۱:۲۰
  • 00
بحران مخاطب تلویزیون، حل می‌شود؛
مشکل از گیرنده نیست
مشکل از گیرنده نیست

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ: هرکس که در صدا‌و‌سیما مدیر شد، بخشی از نگاه و ایده‌های فردی‌اش را چه درست و چه غلط، با خودش آورد و به کار بست و منشأ تاثیراتی به سبب همان ایده‌ها شد. اعضای تیم مدیریتی رئیس صدا‌و‌سیما هم هر کدام نگاه و ایده‌ای فردی داشتند که به فراخور امکانات‌ خود، آن را در رفتار اجرایی‌شان نشان دادند و تاثیراتی به جای گذاشتند. به عبارتی همیشه یک ساختار نسبتا ثابت در مدیریت صدا‌و‌سیما وجود داشته که می‌شد هر نقدی را به کژکاری، کم‌کاری، تناقض درونی، همپوشانی و موازی‌کاری و چیزهای دیگری از این قبیل درون همین ساختار ربط داد و تکلیف منتقدان با کلیت مجموعه مشخص بوده است اما مشکل صدا‌و‌سیما در دوره مدیریتی اخیر این است که این ساختار منسجم را کسی نمی‌بیند. ماجرا چیست؟
نگاهی به چند اتفاق اخیر که در صدا‌و‌سیما افتاد و اخبار آن مدتی فضای رسانه‌ای کشور را درگیر یا سرگرم کرد بیندازیم تا ببینیم وجه مشترک همه آنها یا آنچه که می‌تواند منشأ اصلی‌شان باشد چیست. قرار می‌شود چند نفر از مجری‌های سابق صدا‌و‌سیما که چهره‌هایی شناخته شده بوده‌اند، به آنتن برگردند. رضا رشیدپور و بهمن هاشمی از آن جمله‌اند. محمدرضا گلزار هم که بازیگری شناخته شده بود و سابقه اجرا در تلویزیون را داشت، قرار است برگردد. یکی از مجری‌های کمتر شناخته‌شده تلویزیون که البته فعال فضای مجازی هم هست به این تصمیم اعتراض شدیدی می‌کند و باعث می‌شود حتی با اینکه دکور بعضی برنامه‌ها آماده هستند، بازگشت چنین چهره‌هایی ملغی شود. جالب است که برخلاف رشیدپور، محمدرضا گلزار هیچ نوع حاشیه سیاسی نداشت و البته بازگشت رشیدپور را هم می‌شد نوعی عقبگرد تحریم‌کنندگان نهادهای فرهنگی حاکمیت و ابزاری برای کنترل اظهارنظرها و رفتارهایشان دانست.
اینجاست که باید پرسید پس رئیس صدا‌و‌سیما دقیقا چه‌کاره است؟ اگر او تصمیم گرفته که کسی را برگرداند، چرا با یک ویدئوی اعتراضی که مجری تازه‌واردی در فضای مجازی منتشر می‌کند، از تصمیمی تا این حد اساسی و مهم برمی‌گردد؟ یک نمونه دیگر خبری است که درباره بازگشت محسن تنابنده به تلویزیون با سری هفتم سریال «پایتخت» منتشر شد. این هم یک تصمیم کلان و اساسی است که در شرایطی نرمال و ساختارمند، به نظر نمی‌رسد با چند هیاهوی ساده کسی نگران ملغی شدنش باشد؛ اما کمپینی در «فارس من» به راه افتاد که مشارکت‌کنندگانش خواستار عدم حضور تنابنده در تلویزیون شده‌اند. هنوز تاثیر این کمپین که معلوم نیست چه حجمی از آن حقیقی و چه حجمی ساختگی است مشخص نشده اما همین که خیلی‌ها بابت موثر واقع شدن آن نگران شده‌اند، یعنی به‌طور عمومی و کلی، قاطعیت مدیر صدا‌و‌سیما در اصلی‌ترین و کلان‌ترین تصمیمات او هم برای کسی جدی گرفته نشده است.
در اتفاقی دیگر که به همین روزهای اخیر برمی‌گردد، یک برنامه موفق و رو به جلوی تلویزیون با موضوع جنگ غزه به نام «به افق فلسطین» دچار چالش می‌شود. عده‌ای فشار می‌آورند که چرا فلان چهره‌های جریان سیاسی رقیب‌شان در این برنامه حضور داشته‌اند و حضور چنین میهمان‌هایی قرار است ادامه داشته باشد و فشار آنها باعث شد تیم مدیریتی این برنامه تغییر کند. با روی دادن چنین اتفاقی آنچه در فضای عمومی کشور زبانگردان شد این بود که چون چنین برنامه‌ای موفق از آب درآمد و نابلدی گروه‌های دیگری در صدا‌و‌سیما را آشکار می‌کرد، توسط آنها سرکوب شد.
به‌طور طبیعی منافع مدیر سازمان با منافع گروهی که در ارتباط با مخاطب ناکام بوده‌اند یکی نیست و به نفع پیمان جبلی خواهد بود اگر از مجموعه تحت امرش یک کار موفق بیرون بیاید. جبلی هنگامی که این اتفاقات می‌افتد در ایران نیست و وقتی برمی‌گردد می‌گوید به زودی به موضوع رسیدگی خواهد کرد، البته تا زمان انتشار این خبر، هیچ اتفاقی نیفتاده است و آقای رئیس در خصوص آنچه رخ داده به کسی پاسخ نداده است. سوال مشخصی که برای چندمین بار پیش می‌آید این است که در روند تحولات صدا‌و‌سیما، مدیر صدا‌و‌سیما دقیقا چه کاره است؟
مورد دیگر اظهارنظرهای شاذ سیاسی و تکه‌پرانی‌های گاه و بیگاه مجری‌ها یا مدعوین روی آنتن زنده است که مشخصا عمدی و حتی برنامه‌ریزی‌شده هستند و هیچ‌کس زورش نرسیده از آنها جلوگیری کند. گذشته از شاذگویی یکی از میهمانان تلویزیون که برنامه ‌به افق فلسطین‌ را با لحنی غیرمعقول و حساسیت‌برانگیز کوبید، در روزهای اخیر یکی از مجری‌ها روی آنتن زنده اظهارنظری درباره ثبت‌نام حسن روحانی در انتخابات مجلس خبرگان داشت که شدیدا حاشیه‌ساز شد. او وقتی خبر این نامزدی را اعلام می‌کرد، گفت: «امیدواریم شورای نگهبان به وظیفه‌اش عمل کند...» یعنی وظیفه شورای نگهبان را رد صلاحیت حسن روحانی می‌دانست. با بیان این جملات وضع دوگانه‌ای به وجود می‌آید که از هر سو به ضرر نظام است یا روحانی رد صلاحیت خواهد شد و به نظر خواهد رسید که چنین چیزی تحت تاثیر فشار گروه‌هایی از این دست بوده یا اینکه روحانی تایید می‌شود؛ در حالی که توقعاتی نسبت به رد صلاحیت شدنش در بخشی از بدنه جامعه ایجاد شده و آنها ممکن است فکر کنند شورای نگهبان به وظیفه‌اش عمل نکرده است. در کدام یک از تلویزیون‌های جدی دنیا چنین مواضع سرخود و هزینه‌سازی را می‌شود از مجری‌ها دید. رئیس صدا‌و‌سیما دقیقا چه‌کاره است و چقدر توان تاثیرگذاری روی سازمانی را دارد که در دوره او تبدیل به صحنه زورآزمایی گروه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی شده و البته از آنجا که یک طیف تندرو دوپینگ جانانه‌ای هم دارد معمولا برنده زورآزمایی‌ها می‌شود.
وجه مشترک این چند اتفاق که اخیرا در صدا‌و‌سیما رخ دادند و اخبار آنها مدتی فضای رسانه‌ای کشور را درگیر یا سرگرم کرد این است که منشأ اصلی تمام‌شان انفعال شخص مدیر صدا‌و‌سیماست. هر کس که پیش از پیمان جبلی در صدا‌و‌سیما مدیر شد، بخشی از نگاه و ایده‌های فردی‌اش را چه درست و چه غلط، با خودش آورد و به کار بست و منشأ تاثیراتی به سبب همان ایده‌ها شد. نقدها هم عموما متوجه همان ایده‌ها یا روش پیاده شدن‌شان بود اما مشکلی که حتی هنگام نقد صدا‌و‌سیما در دوره مدیریتی جدید پیش می‌آید این است که به‌طور واضحی با یک ایده طرف نیستیم تا خود آن ایده یا روش پیاده شدنش را نقد کنیم.
اینکه صدا‌و‌سیما صحنه زورآزمایی گروه‌های مختلف شود و حتی این زورآزمایی هم عادلانه نباشد و یک گروه به‌خصوص -احتمالا همه می‌دانند کدوم گروه است- با بهره‌مندی از دوپینگ قوی، همیشه بقیه را کنار بزند، جای هیچ نقد مصلحانه و پیشنهاد راهبردی را باقی نمی‌گذارد؛ چون راهکار نیست که کار را جلو می‌برد، زور و توان حنجره‌ها در قیل و قال و هیاهو است که کار را راه می‌اندازد.

برای خواندن متن کامل گزارش، اینجا را بخوانید.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰