آراز مطلبزاده، منتقد سینما: فیلم «آهو» به کارگردانی هوشنگ گلمکانی درحالی روی پرده رفته که سینمای ایران احوال چندان مساعدی ندارد. از سویی دایره سینمای ایران بابت تصمیمات سیاستگذاران فرهنگی تنگتر و تنگتر میشود و از سوی دیگر سینماگران بابت محدودیتها و الزامات اعمالی مدعی هستند سینما با این وضعیت مطلقا قادر نیست حداقلهایی از واقعیت جاری در خیابانهای این سرزمین را بازتاب دهد. در دل این التهابات و کشکمشهای فرساینده آهو که راوی انزواگزینی عاشقی سرگشته است، پس از گذشت سه سال از تولیدش تازه اکران شده است. آهو لحنی تغزلی دارد، وامدار ادبیات است و برخلاف سایر آثار سینمای ایران مطلقا ادعا و هیاهویی در حوزه اجتماع، سیاست و... ندارد. با هوشنگ گلمکانی که در آستانه هفتادسالگی تازه از پشت میزنقدنویسی برخاسته و پشت دوربین ایستاده، درباره آهو صحبت کردهایم. از مسیری که او طی کرد و درنهایت به آهو رسید. از ایده اولیهای که برآمده از کتاب «پروانهها در برف میرقصند» نوشته نازنین جودت است سخن گفتهایم و به تاثیر نثر پرویز دوایی رسیدهایم. درباره چگونگی بازنمایی یک زیست جهان زنانه از منظر یک مرد بحث کردهایم و الزامات نقد فیلم و الزامات فیلمسازی را به وادی قیاس کشیدهایم.
* من موضوع «طلب مهر و جستوجوی عشق» را که مضمون اصلی فیلم است، «زنانه-مردانه» نمیبینم. زن و مرد آدمند. قصدم طرح یک موضوع انسانی بود که البته در آثاری با محور زنان، این موضوع رایجتر است. از جمله نگاه کنید به «وانهاده» سیمون دوبووار، «عاشق» مارگریت دوراس، و از جدیدترهایش «تصرف عدوانی» لنا آندرشون. یا در دنیای سینما، «آبی» و «زندگی دوگانه ورونیک» کیشلوفسکی، فیلمهای آنتونیونی، بعضی از فیلمهای فلینی و خیلی نمونههای دیگر. نوع بیشتر مردانهاش هم «پاریس، تگزاس» ویم وندرس است. اصلا هم به این معتقد نیستم که فیلمساز مرد بهتر است درباره مردان فیلم بسازد و فیلمساز زن درباره زنان. نمونه ایرانیاش در کشور خودمان زندهیاد مقتول، داریوش مهرجویی بود که چند فیلم عمدهاش درباره زنان است. اما درمورد آهو، نقطه عزیمت من کتاب «پروانهها در برف میرقصند» (نازنین جودت) بود، که شخصیت اصلیاش یک زن است. وجه مردانه فیلم که از علایق من به فیلم وارد شده، همین نوشتههای پرویز دوایی است که پروانه بهعنوان کتاب صوتی میخواند و ضبط میکند. میشود این جور تعبیر کرد که پروانه، ترکیبی از شخصیت آن کتاب و خود من است!
*اول در نظر داشتم نقش کیانی را رضا کیانیان بازی کند اما او گفت این نقش نکته تازهای برایش ندارد و نقش چوپان را ترجیح داد. در سینما، اینکه چه در ذهن داری و درنهایت چه خواهد شد، اغلب مسیری طولانی و گاهی تقدیری است. وقتی که سرانجام علی مصفا برای نقش کیانی آمد، با ایدههایش تاثیر زیادی روی این نقش گذاشت و آن را دگرگون و پخته کرد. من چیزی شبیه پرسونای آشنایش در نظر داشتم اما او پیشنهادهایی داد که وقتی دیدم دارد از آن پرسونای آشنا دور و جذابتر میشود، ایدههایش را گرفتم و پذیرفتم. بیشتر کسانی که فیلم را دیدهاند، از شیرینی و جذابیت و متفاوت بودن مصفا میگویند که از این امر خوشحال و از او متشکرم.
*من میگویم نه. معیارهای سینمایی من تغییری نکرده، فقط یک تجربه دلپذیر و آموزنده تولید و پشت صحنه را از سر گذراندهام. پیش از این هم تاثیر عوامل مختلف در نتیجه یک فیلم را میدانستم، اما منتقد با چیزی سر و کار دارد که روی پرده میآید. شرح تاثیر پشت صحنه بر نتیجه، کار منتقد نیست. اسمش نقد فیلم نیست. میتواند به کار تحلیل مناسبات موجود در روند تولید فیلم بیاید که برای عدهای شاید هم جذاب و خواندنی باشد.
*به هر حال من همچنان یک ژورنالیست و منتقد فیلم هستم، نه فیلمساز.
برای خواندن متن کامل گفتوگو، اینجا را بخوانید.