برخی آرامش سینما و فرهنگ ایران را نمی‌خواهند؛
پس از شش ماه که خانه سینما مدیری نداشت، مرضیه برومند قبول کرد که در چنین جایگاهی قرار بگیرد و از ابتدای آمدنش مشغول نظم بخشیدن به تمام حساب‌وکتاب‌های درهم و برهم این مجموعه شد.
  • ۱۴۰۲-۰۸-۱۸ - ۰۳:۴۸
  • 10
برخی آرامش سینما و فرهنگ ایران را نمی‌خواهند؛
رادیکال‌ها مشغول کارند
رادیکال‌ها مشغول کارند

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ: آنچه این روزها در بسیاری از رویدادهای اجتماعی می‌بینیم و هر آنچه به سینما مربوط است، بیشتر از هر چیز دیگری به آن آغشته شده، یک جو انتقادی و مطالبه‌گر نیست؛ یک نفرت‌پراکنی کور و بی‌هدف است. به‌طور قطع جماعتی بزرگ که حتی ممکن است لااقل در یک صنف یا طیف به‌خصوص در تعداد اکثریت هم قرار بگیرند می‌توانند منتقد کلی اوضاع باشند اما چنین جماعتی چرا همگی و به‌طور یکدست باید غوطه‌ور در نفرت هم باشند؟ حتی اگر وجود نفرت جمعی را بپذیریم و طبیعی بدانیم و آن را عنصری روانی که یک بخش عمده‌اش از تحریک بیرونی نشأت گرفته هم ندانیم، این را نمی‌شود پذیرفت که همه بی‌هدف شده باشند، همه چیزی برای از دست دادن نداشته باشند و بخواهند دیگی که برایشان نمی‌جوشد، کلا نجوشد.
واقعیت قضیه این است که عده‌ای از افراد بازنده و تمام‌شده از عصبانیت عمومی استفاده می‌کنند و جوی به وجود می‌آورند که باقی جماعت هم سوار بر موج ایجاد شده حس می‌کنند باید تا ته ماجرا رفت. جوی درست کرده‌اند که در آن هر کس بخواهد ذره‌ای معقول فکر کند از سرزنش بقیه بترسد؛ حال آنکه اکثریت هنوز چیزهای زیادی برای از دست ندادن دارند و لزومی ندارد که تا ته خط بروند.
یک نمونه از چیزهایی که اگرچه از سال ۱۳۹۲ به بعد صدمه‌ای جدی خورده، هنوز کاملا از دست نرفته، سرمایه اجتماعی اهالی سینماست. هر روز که از شروع جنگ غزه می‌گذرد، تب افکار عمومی در تمام دنیا بیشتر علیه اسرائیل داغ‌تر می‌شود و جو سنگینی که هنرمندان ایرانی را در دفاع از کودکان غزه به تردید و تاخیر انداخت، داشت به سرمایه اجتماعی چهره‌های مشهوری که اصلی‌ترین سرمایه‌شان همین بود صدمه‌ای جدی می‌زد. این درحالی بود که هوچی‌گری‌های یک اقلیت رادیکال، کسانی که چون خودشان چیزی برای از دست دادن نداشتند نمی‌خواستند بقیه هم در بازی بمانند به منافع اکثریت جامعه سینمایی در حال صدمه زدن بود. در چنین هنگامه‌ای، اینکه پس از حمایت ضمنی مرضیه برومند نسبت به مردم فلسطین با او کاری کردند کارستان و باعث شدند چند روز بعد از مدیرعاملی خانه سینما استعفا بدهد هم زورگویانه بودن این جو خشن را پیش چشم همه مشاهده‌گران صحنه گذاشت و هم تصویر بدی از کلیت سینمای ایران نمایش داد و وضع را به نفع مفسران بدبین پیش برد. تا‌به‌حال هرچه رخ داده بود را می‌شد به حساب عصبانیت دسته‌جمعی گذاشت ولی از جایی به بعد هر آدم عاقلی ممکن است با خودش فکر کند که دیگر بس است. ما نمی‌خواهیم و نباید بخواهیم مطابق میل عده‌ای بازنده و تمام‌شده که خودشان به ته خط رسیده‌اند، تا ته خط برویم. ما برخلاف آنها چیزهای زیادی برای از دست ندادن داریم. حالا وقت پرسیدن سوال‌های بنیادین و اساسی رسیده و دیگر همه چیز را نمی‌شود همچنان در همان پارادایم احساسی و هیجانی ۱۴ ماه گذشته ارزیابی کرد. از اینجا به بعد پای هستی سینمای ایران و ادامه حیاتش در میان است. آیا همه ما با کسانی که به ته خط رسیده‌اند و دل‌شان فقط با به هم خوردن کل بازی و نابود شدن سینمای ایران خنک می‌شود، منافع مشترکی داریم؟ سوال اساسی‌تر این است که منافع ما آیا با گروه فشار براندازان یکی است؟ باید به دنبال پاسخی برای این سوال‌های بنیادین گشت.

برای خواندن متن کامل گزارش، اینجا را بخوانید.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰