محمد زعیمزاده، جانشین سردبیر: قاسم روانبخش عضو شاخه ارتدوکس جبهه پایداری چهار ماه قبل از انتخابات مجلس دوازدهم از شورای نگهبان خواسته است نمایندگانی که مخالف صیانت بودهاند را ردصلاحیت کند. این اظهارنظر از چندجنبه قابلتأمل است. روانبخش در میان اعضای پایداری از جهتی کارکرد نمادین دارد. او معمولا مواضعی که سایر همگروهیها یا همفکرانش در خلوت میگویند یا سعی میکنند در جلوت کمی زرورقپیچ شده بگویند، لخت و عریان به زبان میآورد، لذا از جهت صداقت قابل تحسین و البته خالص بودن مواضع قابل تحلیل است.
اول: نکته اول درمورد این گزاره این است که بد نیست بدانیم وسط جنگ تعیینکننده غزه و مسائل مهم منطقهای، دغدغه جمعی از نمایندگان و یک گروه سیاسی، فشار سیاسی به شورای نگهبان است. این خود برای تحلیل عملکرد جریانی که مدعی عدالت و استکبار ستیزی و... است قابل تأمل است.
دوم: اینکه یک فعال سیاسی چهار ماه مانده به انتخابات دغدغه انتخاباتی داشته باشد اتفاق عجیبی نیست اما راستای این دغدغه هم مهم است. بسیاری از دلسوزان کشور بعد از حوادث تلخ پاییز 1401 مهمترین موضوع سیاسی کشور را بازگرداندن فرآیندهای سیاسی از کف خیابان به صندوق رای و موضوع مشارکت میدانند اما دغدغه یک گعده سیاسی حتی اگر در بیانیههای رسمی حرف دیگری بزنند، چیزی است که دقیقا نقطه مقابل این راهبرد است. برخی از مردم وسط این بازی اسم و فامیل جریانهای سیاسی ازجمله اصولگرایان، درمورد اصل حضور در انتخابات سوال دارند اما دغدغه آقایان ردصلاحیت رقبا است. ظاهرا مدل مطلوب آقایان این است که یک مشارکت 5 تا 10 درصدی داشته باشیم تا حضورشان در مجلس تضمین شود، حالا مملکت هر طور هم که شد، شد.
سوم: مطالبه رد صلاحیت رقبا چهار ماه مانده به انتخابات یعنی نه مشارکت مساله این جریان است نه رقابت. این جریان رقابت را دوست ندارد، حوصله رقابت هم ندارد، ترجیحش این است که شورای نگهبان ریشه رقبا را از بیخ بکند. این یعنی سادهسازی و ترویج رانت. تجویز سادهسازی و رانت هم در سیاست فقط از تفکری برمیآید که خودش هم برساخته همین فضا باشد.
چهارم: فرض کنیم یک تفکر سیاسی موافق فیلترینگ و محدودسازیهای فرهنگی و سیاسی است. این نه در دنیا و نه در ایران اتفاق عجیبی نیست اما یک نماینده استاندارد و یک جریان استاندارد سیاسی بهطور طبیعی باید برای پیشبرد چنین ایدهای چه بکنند؟ احتمالا پاسخ این است که مبانی نظری رسیدن به چنین سیاستی را روشن توضیح بدهد، ایدههای جریان رقیبش را بشنود، هر دو را در منظر قضاوت مردم بگذارد و آخر سر منتظر باشد تا مردم بین دیدگاه او و رقیب یکی را انتخاب کنند. بعد از انتخاب مردم هم رای را هرچه که بود بپذیرد. خب حالا به متن فرمایش جناب روانبخش برگردید. احتمالا با استفاده از قاعده «تعرفالاشیاء باضدادها» میتوانید ویژگیهای یک جریان استاندارد را متوجه شوید.
پنجم: همزمان با مطالبه جناب روانبخش یکی از نمایندههای دیگر مجلس که اتفاقا هممشرب و همرای همان جریان هم هست، در اظهارنظری قابلتأمل به پشتصحنه اقتصادی فیلترینگ اشاره کرده و صریحا میگوید همانها که فیلتر میکنند، فیلترشکن هم میفروشند. من نمیخواهم این را بهعنوان یک گزاره قطعی در نظر بگیرم اما بالاخره بهعنوان یک احتمال، جناب روانبخش خوب است بگوید نسبت مطالبهاش با این پشتصحنه اقتصادی چیست؟
ششم: باز هم به همان ماجرای نماینده استاندارد برگردیم. جناب روانبخش بهعنوان حامی فیلترینگ که دستورالعمل صادر کرده است تا همه مخالفان پشت الک استصواب بمانند، در یکسالگی صیانت اعمالی و فیلترینگ اینستاگرام و... خوب است بهعنوان نماینده مجلس از دستگاههای ذیربط بخواهد میزان افول استفاده از سکوهای مسدودشده، میزان افزایش فروش فیلترشکن، میزان افزایش دسترسی نوجوانان و جوانان با فیلترشکن به محصولات غیراخلاقی و... را گزارش دهد و آن را بهعنوان دستاورد عملی حامیان فیلترینگ اطلاعرسانی کند.
هفتم: جناب روانبخش نسخه رتوشنشده تفکری خاص است اما بالاخره گاهی سیاسیکاری هم میکند. مثلا در همان متن خواسته است مخالفان شفافیت هم ردصلاحیت شوند. نگارنده و احتمالا بیشتر روزنامهنگاران همه موافق شفافیت هستیم، اما خوب است جناب نماینده توضیح بدهد مگر میشود از یک طرف موافق فیلترینگ و مسدودکردن دسترسیهای مردم به اطلاعات بود و از طرف دیگر برای شفافیت گریبان چاک داد؟