محسن فائضی، کارشناس مسائل فلسطین: فلسفه ایجاد تشکیلات خودگردان فلسطین، حفظ امنیت در کرانه باختری است. تشکیلات خودگردان فلسطین، یک بخش امنیتی دارد که ریاست آن برعهده «ماجد فرج» است. شناخت این شخصیت بسیار مهم است. ماجد فرج دو سال پیش با یائیر لاپید، وزیر خارجه رژیمصهیونیستی دیدار کرد. همان زمان این موضوع بسیار در رسانههای این رژیم سروصدا کرد. ماجد علیرغم اینکه شخصیت نسبتا منفوری در کرانه باختری است ولی بهشدت با صهیونیستها همراه است و نقش پررنگی در این وضعیت دارد. علیرغم اینکه محمود عباس در سالهای اخیر در بعضی وقتها همکاریهایش با اسرائیل را کم و زیاد کرده، وقتی موضوع به کتائب(گروههای نظامی) در جنین، نابلس و رامالله میرسد، همکاری امنیتی -که مسئولیتش با ماجد است- به اوج خود میرسد. تشکیلات خودگردان رشد گروههای کتائب در کرانه باختری مخصوصا آنهایی که به جهاد و حماس نزدیکند را تحمل نمیکند زیرا این گروهها را از منظر ماهیتی، روش و طرفدار، رقیب خودش میداند.
در دو سال گذشته تشکیلات خودگردان و رژیمصهیونیستی همکاری وسیعی علیه کتائب داشتهاند. حجم عجیب دستگیری یا ترور نیروهای کتائب در این دوره اتفاق افتاده است. بهعنوان نمونه رهبر «عرین الاسود» را تشکیلات خودگردان شناسایی و دستگیر کرد. بعد از دستگیری او، پیدرپی نفرات همین گروه توسط اسرائیلیها ترور شدند. این نشان میدهد دو طرف چه همکاری جدیای با یکدیگر دارند. در پی عملیات «طوفان الاقصی» در غزه، کنترل کرانه باختری بهشدت مهم شد. محمود عباس و تشکیلات قبلا هم کتائب نظامی را کنترل میکردند ولی این موضوع الان بسیار برای تشکیلات خودگردان جدی شده است. چرا؟ چون علاوهبر اینکه این گروهها را رقیبش میداند، فعال شدن مقاومت به معنای عدم کنترل تشکیلات در کرانه باختری و قدرت گرفتن جریانهای مقابل تشکیلات خودگردانند. از سوی دیگر اسرائیل هم به تشکیلات فشار میآورد. تشکیلات خودگردان یک وابستگی تمامعیار امنیتی، نظامی و اقتصادی به رژیمصهیونیستی دارد. حتی ممکن است در مواقعی که تلآویو احساس کند تشکیلات همکاری لازم را ندارد، خیلی راحت بودجه تشکیلات را تعلیق کند.
علیرغم موضعگیریهای عجیبوغریب و تند محمود عباس اما جریانهای دیگر مثل ماجد فرج کار خود را میکنند. مساله اصلی در کرانه باختری «امنیت» است. کرانه باختری به 3 قسمت A و B و C تقسیم شده است. جمعیت غالب منطقه A فلسطینی است و مسائل امنیتی و اداریاش در اختیار تشکیلات است. منطقه B بخش اداریاش در اختیار تشکیلات خودگردان است ولی بخش امنیتی رسما در اختیار رژیمصهیونیستی است. منطقه C هم بهطور کامل در اختیار صهیونیستهاست. همکاری جدی تشکیلات با اسرائیل مخصوصا در منطقه A شکل میگیرد. بهعنوان مثال در جنین نیروهای تشکیلات ابتدائا کار اطلاعاتی انجام میدهند و بعد این دادهها به سرویسهای امنیتی اسرائیل منتقل و درنهایت عملیات از سوی اسرائیلیها اجرایی میشود.
تشکیلات به واسطه فلسطینی بودن و شناختی که از منطقه دارد، کمک بسیار بزرگی برای رژیمصهیونیستی است. به شکلی تشکیلات بازوی صهیونیستها برای تامین امنیت و مقابله با گروههای مقاومت در کرانه باختری است و هزینههای اطلاعاتی و مالی را از روی دوش اسرائیلیها برمیدارد. این موضوع برای آنها بسیار مهم است. البته در بعضی مواقع همکاری طرفین کاهش پیدا میکند اما وقتی قضیه جدی میشود و گروههای مقاومت وارد فاز نظامی میشوند، تشکیلات ورود خیلی جدیتری میکند و همکاری خیلی جدی میشود.
صهیونیستها اهرمهای فشار زیادی در دست دارند تا زمانی که تشکیلات به وظایف امنیتی خود بهدرستی عمل نمیکند، از آنها استفاده کنند. یکی از آنها اقتصاد است. بودجه تشکیلات باید در کنست (پارلمان) رژیمصهیوینستی به تصویب برسد. حتی کمکهای بینالمللی در ابتدا باید به دست اسرائیل برسد و از آنجا به تشکیلات خودگردان تحویل داده شود. لذا اسرائیلیها به سادگی میتوانند خیلی از این کمکها را تعلیق یا بودجه را چند ماه تعلیق کنند. این کار را قبلا هم کردهاند و دو ماه بودجه به تشکیلات ندادند. این نشاندهنده وابستگی کامل تشکیلات به رژیمصهیونیستی است. در صادرات هم این وابستگی وجود دارد و صادرات با کنترل صهیونیستها انجام میشود. لذا از نظر اهرم فشار، رژیمصهیونیستی یک کنترل تمامعیار دارد.
در یک ماه گذشته، هم رژیمصهیونیستی و هم تشکیلات خودگردان بسیاری از مردم در کرانه باختری را دستگیر کردهاند و همکاری اطلاعاتی افزایش پیدا کرده است. این را خود صهیونیستها میگویند. نقطه اوجش هم تشکر آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا از محمود عباس بود. همکاری تشکیلات خودگردان با اسرائیل در سالهای گذشته باعث کاهش بسیار زیاد محبوبیت تشکیلات شده است. در کرانه باختری، یکسری نظرسنجیها توسط صهیونیستها انجام میشود و یک نظرسنجی هم توسط فلسطینیها. مرکز پژوهشهای سیاسی رامالله یک نظرسنجی انجام داد و پس از آنالیز اعلام کرد که روند اعتماد به تشکیلات و محمود عباس سال به سال کاهش پیدا کرده است. تشکیلات تضعیفشده یک زنگ خطر برای کنترل امنیتی در کرانه باختری است. برای اسرائیل این یک بازی دوطرفه است. از یک طرف تضعیفش را برنمیتابد و از سوی دیگر تقویتش را. مخصوصا در دولت نتانیاهو خیلی نگاه بدی به تشکیلات دارند و معتقدند چرا باید پول به فلسطینیها بدهیم و تقویتشان کنیم؟ در مقابل نگاه امنیتی و نظامیهاست که بهجد مخالف رفتار دولتند. دسته دوم میگویند فشار روی تشکیلات کار را سخت میکند. ما باید به تشکیلات باج بدهیم تا با ما همراه شود. معتقدند فشارها و اقدامات به ضرر خودمان میشود. یعنی تضعیف تشکیلات، رقیب مقابلش را جایگزین خواهد کرد.
یکی از نگرانیهای رژیمصهیونیستی، جانشین محمود عباس است. گزینههایی برای جانشینی مطرح است که یکی از آنها ماجد فرج است. این گزینهها پرستیژ، توان اجرایی و جایگاه محمود عباس را ندارند و این یک دغدغه برای اسرائیل است. اگر شخصی بهتر از او وجود میداشت، به بهانه پیری و بیماریاش حتما جایگزین او را انتخاب میکردند که به روز مبادا هم نرسد و بتواند فضا را کنترل کند. آینده تشکیلات مایه نگرانی رژیمصهیونیستی است. معلوم نیست این تشکیلات مفروض، چه تشکیلاتی است؟ چقدر قوی باشد و چه اختیاری داشته باشد ولی اینکه رهبر چه کسی باشد از موضوعات جدی اسرائیل است. برخی میگویند پس از جنگ غزه، مدیریت نوار غزه را به تشکیلات میسپرند. تشکیلات ضعیفتر از آن است که این سناریو بتواند اجرا شود. واگذاری غزه به تشکیلات به معنای از دست دادن نوار غزه است. نتانیاهو در پاسخ به سوال خبرنگار که گفت اگر حماس را نابود کردید بعدش چه میکنید؟ گفت که شاید برای مدت نامعلومی کنترل غزه را به دست بگیریم. او حرفی از تشکیلات و دولتهای عربی نزد. جنگ به هر مدلی تمام شود، دستاوردی برای تشکیلات نخواهد داشت که بخواهیم بگوییم نوار غزه را به دست میگیرد. جنگ اگر امروز تمام شود، حماس یک پیروزی قابل توجه به دست آورده است و این بهجد در کاهش محبوبیت تشکیلات و تضعیف روش 2دولتی تاثیرگذار خواهد بود.