رضا صدیق، روزنامهنگار: نبرد حق/خیر و باطل/شر نه در ساحت عمومی که در عرصه فردی و در مواجهه با رخدادهاست که تعیین تکلیف میشود. ساحت عمومی این نبرد، بروزات مشخص شدن تکلیف و جهتگیری فرد در خویشتن است و ازین رو است که مسئولیت نسبت به خیر/حق، در امر انسانی و نبرد درونیاش اهمیت بالایی دارد و مایه سعادت اوست. هگل در ارتباط حق و سعادت چنین میاندیشید که این دو نسبت به یکدیگر ترتبی مفهومی دارند. او سعادت را خیر میداند اما زمانی که خیر در راه سعادت زائل نشده باشد. زائل نشدن خیر نیز اشاره به همان جهتگیری درونی انسان نسبت به نبرد ابدی و درونی خیر و شر دارد که در زمانه حالا هر لحظه باید تعیین تکلیف شود. هگل حق ضرورت را چنین مطرح میکند که بدون قید و شرط، سعادت انسانی همیشه تابعی از حق/خیر است و سعادت حاصل نمیشود مگر از خیر. این نکته کلیدی همان امری است که هر فرد را در مواجهه با رخداد در جبهه شر یا در جبهه خیر قرار میدهد؛ توامانی خیر و سعادت و جدانشدن ایندو از هم متر فهمی است که در بزنگاه، بدون هیچ قیدی جبهه خود را تعیین میکند. در این منظرگاه، تعین ساحت ذهنی، نسبت به «حق ضرورت» همان مسئولیت و وظیفه انسانی است نسبت به حق، همان که انسان را سعادتمند میکند.
نکته اما در وضعیت حالای جهان این است که با بسط نسبیگرایی اخلاقی در جامعه لیبرال/نئولیبرال، امر خیر و شر نیز تابعی از حوادث شدهاند و با تبصرههای رسانهای منحرف میشوند. ورود رسانه به ساحت فردی اشخاص سبب جهتگیری نسبت به جبهه خیر و شر میشود. از این رو مهم است که همگان بدانند که در عصر امروز، کارکرد رسانه در مونولوگ انسانی خود با خویشتن، تغییر دادن فرکانس و رادار حق ضرورت به سوی شر و قلب محتوای صدای حقگوست.
فهم این دو نکته یعنی نبرد درونی خیر و شر در هر انسان که بعد بیرونی پیدا میکند و نقش رسانه میناستریم در تغییر جهت دیالوگ درونی انسان به سود شر، همان نقطهای است که سخنان سیدحسن نصرالله را در جمعه سوم نوامبر قابلفهمتر میکند.
سیدحسن در سخنرانی حساسش در میانه بحران و جنگ علیه رژیمصهیونیستی، نهفقط در چهره دبیرکل حزبالله یا خطیب و صدای محورمقاومت که در قامت نظریهپرداز اخلاق ظاهر شد تا صدای رسای لوامهای باشد در مواجهه با صداسازی اماره درون و بیرون.
از این روست که آن دم که سیدحسن از «مسئولیتپذیری» تمام افراد روی زمین و انسان سخن گفت، وظیفهای فراموششده را به یاد بشر آورد. او وجدان به وهم دچارشده بشر را احضار کرد و در مقابل چهار میلیارد نفر، انذار به خطر شر داد و رهنمون کرد به نبردی که در خلوت تک تک انسانها آغاز شده است. گویی بر فراز کوهی ایستاده بود و خطاب به ناظران عصا بر زمین میکوبید و از دل معرکه، مسئولیتپذیری نزدیک به هشت میلیارد انسان را نسبت به حق و خیر برای روز موعود طلب میکرد.
سیدحسن دست روی نقطه آغازین نبرد گذاشت، یعنی روی نبرد درونی خلوت انسانها. و به همین سبب نیز چنین گفت که درباره حق قدس و جنایت رژیمصهیونیستی سخن بگویید که سکوت خطاست. چون او میداند که در جهان امروز، رسانه به خلوت راه یافته و سوم شخص است در دیالوگ من با من، و جهت میدهد به تقابل درونی انسانهای امروز که یکسر به حق میسایند و یکسو دستشان به زلف شر است.
ممکن است کسی در خلوتش به سوی حق سوق پیدا کند اما این سوق متزلزل است در امروز جهان، زیرا با هر باد رسانه و هیجاناتش، گمان از دست رفتنش بیراه نیست. به همین سبب است که آنگاه که به حق میرسی از آن باید سخن بگویی تا تکلیفت را با خودت روشن کنی. کلمات در ذهن بیشکلند و به محض بیان فرم و شکل میگیرند و بیان از این رو مهم است. حتی اگر دورت چند نفر به تعداد یک انگشت نشسته باشند هم، بیان حق و ابراز موضع علیه باطل مهم است. اولین مخاطب بیان، خود شخص است پس حق را در مخاطب قرار دادن خویش بیان باید کرد و اگر غیر خود کسی دیگر نیز شنید، شنید.
آن نقطه مهم در سخنرانی سوم نوامبر سیدحسن نصرالله که بدون تاریخ است و مستتر و پیوسته در تاریخ انسان، اشاره به همین بخش بود؛ «مسئولیتپذیر بودن نسبت به حق در نبرد». او در سخنرانیاش انسان امروز را به ایستادن در جبهه خیر و سخن گفتن از حق رهنمون داد، حتی اگر زیر هیاهوی رسانهها و اعوان و انصار جبهه شر شنیده نشود؛ زیرا وحدت قلوب در جبهه خیر است که مهم است و همین گذرگاه باریک و سوسوی نور، راه به پیروزی در روز موعود خواهد برد.
سیدحسن جنگ امروز محورمقاومت با رژیمصهیونیستی را نه در این لحظه که بهانهای برای سخن از نبردی ابدی با شر قرار داد. او توشه راه انسان امروز را همین جبههگیری علیه شر و مسئولیتپذیری نسبت به آن معنا کرد و در دل تمام آنها که هنوز گوشی برای شنیدن دارند دانهای کاشت و مسئولیتی نهاد که روزی جوانه خواهد زد.