اگر در دنیای ما، اگر در خاورمیانه زندگی میکرد، شاید میفهمید همه چیزهایی که آنور به شوخی و با خنده، بخشی از تعطیلات سالانه و تفریحات از قبل برنامه ریزی شده لقب گرفته، اینجا سبک زندگی است! اینجا هالووین بخشی از زیست روزانه ماست. شب ترس.. شب قتل... شب نداشتن امنیت و زندگی کردن در ترس...
هالووین در فرهنگ غرب، مراسم قاشق زنی و لباس ترسناک و مبدل پوشیدن و شوخی و خندههای دسته جمعی و گروهی است. یک سال در شب است... همه وقت دارند از آن لذت ببرند. اینجا، در خاورمیانه، خاصه در خانه تو حنظله، در سرزمین تو، هالووین قاشق زنی و شکلات و لباسهای ترسناک ندارد. کسی آتش بازی نمیکند که مردمانش شب را به صبح برسانند. اینجا بمبهای فسفری سرت میریزند. اگر در خانهات را زدند، شکلات تحویلت نمیدهند یا از تو آب نبات نمیخواهند. آنکه به کوفتن در آمده، به کشتن چراغ هم نیامده. آمده تو و کودک و خانهات را با هم خراب کند. تو به آنها شکلات میدهی و آنها به تو شلیک میکنند حنظله.
هالووین واقعی در غرب، «شب قدیسان» و بزرگداشت آنهاست و در خاورمیانه، در فلسطین، در نوار، در لبنان، در بلندیهای جولان، در مرز اردن، هالووین جز «شب شیاطین» نمیتواند باشد. آنجا مثلا قدیسان به میان میآیند و اینجا شیاطین. آنجا بگو و بخند است و اینجا صدای شلیک گلوله و بعد صدای آمبولانس! تازه اگر در مسیر به آمبولانس موشک نزنند!
میبینی حنظله! من از تو هزاران کیلومتر دورترم اما دردت را میفهمم. زخمت را حس میکنم برادر. هالووین واقعی را تو زندگی کردهای با همین شیاطینی که مثلا قرار بوده قدیس باشند! هر کدام به نوعی، هر کدام با ژستی و هر کدام به رنگی یا حزبی یا کلامی و بدون هیچ تفاوتی! همیشه آنها لبخند زدهاند و همیشه تو شکار شدهای! همیشه آنها ژست فرشتهها را گرفتهاند و رفتار شیاطین را نشانت دادهاند.
میدانی حنظله! از تو دوریم اما از تو جدا نیستیم. شب شیاطین را به هم بزن پسر سرزمین زیتون و انجیر را...