سیدجواد نقوی، خبرنگار گروه ایده حکمرانی: فضای مجازی را که رصد کنید تصاویری از حضور پرشور مردم در فرانسه و انگلیس و آمریکا و ترکیه و سایر کشورهای دنیا را مشاهده میکنید. مردم بسیاری از کشورها به تصاویر دهشتناکی که از فلسطین در حال پخش است واکنش منفی نشان دادهاند و شاید کمتر نقطهای است که ابراز تاسف نمیکند، مگر فقط دولتمردان غربی که همیشه حامی تجاوز و ظلم در کل دنیا بودهاند. در داخل کشور هم اکثر گروهها و رجل سیاسی از طیفهای مختلف علیه رژیمصهیونیستی موضع گرفتهاند اما در این بین دو گروه هستند که بهشدت رفتار عجیبی دارند که در حد تصور نیست، گویی این دو گروه در این جهان زیست نمیکنند و در حال زندگی در اتمسفری هستند که رابطهای با هستی ندارد. به این منظور به این دو گروه خواهیم پرداخت.
1.انجمن حجتیه
انجمن حجتیه در داخل کشور ما ظاهرا از دل تاریخ و وقایع سال ۶۱ دیگر جلوتر نیامدهاند و حتی جنگ روز عاشورا را در دل نوعی روانشناسی فردی فهمیدهاند و اصلا پیام عاشورا را بیرون از ساحتهایی مثل عزاداری به سبک خاصی متوجه نشدهاند و تصور میکنند امامحسین(ع) و دیگر اهلبیت، امامت در حد محدود عصر خود داشتهاند و انسان معاصر هم صرفا با عزاداری بر این حضرات به افقی مطلوب میرسد. حال آنکه عزاداری هرچند مطلوبیت دارد و در دل تاریخ بسیار با اهمیت بوده اما فروکاست عزاداری به نوعی گذشتهگرایی، خطایی راهبردی است که انجمن حجتیه همیشه به آن دچار شده است. تصویر کودکان و زنان فلسطینی این روزها نشانگر توحش غربیها و اسرائیلیها است و سکوت در برابر آنها صرفا نشانگر نوعی گرفتاری در نوعی گذشتهگرایی غیرواقعی است و هیچ مسلمانی نمیتواند بگوید این جنایات با باورهای او همخوانی دارد یا سکوت درباره این جنایات مورد تایید دیدگاه دینی اوست.
2.لیبرالهای فاشیسمپژوه
گروهی از مترجمان و آکادمیسینها که در دهه ۹۰ تلاش کردند نشان دهند انسانی که به دست فاشیستها و هیتلر سلاخی شده چه میزان مورد ظلم واقع شده بود و جهان فعلی محصول شناخت آن دوره دهشتناک است و این ایدئولوژیزدگی بود که بشر را به آن انحطاط دچار کرده بود و خون میلیونها نفر را باید از فاشیسم و گروهها و اهل فکری که آن مقطع از فاشیستها حمایت کردهاند طلب کرد و این به معنی آن است که سکوت و همراهی در آن مقطع به هیچ عنوان مورد پذیرش نبوده و به طریقی آینده و افق انسان معاصر هم در گرو شناخت آن دوره دهشتناک است؛ چراکه اگر انسانیت متوجه شود فاشیسم و نازیسم در آن عصر چه فجایعی را رقم زدهاند قطعا در نقطه مقابل آن قرار خواهد گرفت و رابطه معکوسی بین انسانیت و فاشیم وجود دارد و ایدئولوژی فاشیستی نوعی انسانزدایی را در رأس کار خود قرار داده بوده است. این دسته افراد در تمام وقایع اخیر ایران از سالهای ابتدایی دهه 90 مدام از دل این تاریخگرایی سعی کردهاند دوگانههایی را صورت دهند که طرف عقلانی بهطور مثال گروههای نزدیک به خودشان هستند و طرف روبهرو را امتداد همان گفتار فاشیست قلمداد کردهاند. اما در حال حاضر با وجود آنکه اسرائیل دست به نسلکشی فجیعی زده است و تا به امروز هزاران کودک و زن را کشته است و معادل حمله اتمی آمریکا به ژاپن از بمبهای مختلفی از جمله بمب فسفری استفاده کرده، هیچ نقد جدی از این گروه به این وضعیت مشاهده نمیشود و اصلا خبری از آن دوگانهسازی مشهور فاشیستها و عقلانیتگراها نیست و ظاهرا هیچ واقعه مهمی در این لحظه در حال شکلگیری نیست. اما این دو گروه به جهت فکری شباهتهای زیادی دارند و با انفعال آنها وضعیت روشنتر میشود.
3. رمانتیکی بودن امر سیاست در هر دو گروه
آرتور روزنبرگ متفکر مارکسیست که در عصر فاشیسم مجبور شده خاک کشور خودش را ترک کند و چون در آن مقطع زیسته خیلی بهتر فاشیسم را مورد مطالعه قرار داده است، معتقد است جنبش فاشیسم در آلمان از دل یک تفکر رمانتیک شروع شده است که آن را باید در آرمانگرایی رمانتیک مردم آن عصر برای یک ملت یا شکلی از تودهها فهمید. آنچه روزنبرگ میگوید به جهت آنکه در کشور ما کمتر به آن توجه شده است و همیشه فاشیسمپژوهها سعی داشتهاند منطق دوگانه خود را برتری دهند، در فهم دیدگاه این دو گروه بسیار بااهمیت است. فاشیسم بیش از آنکه ستیز با خرد یا نوعی نژادپرستی یا حتی خودبرتربینی و ضدعلم باشد، نوعی تخیل آرمانهای رمانتیک است. هم انجمن حجتیه با نوعی آرمانگرایی رمانتیک خود که ضدسیاست است و هیچ تاثیرگذاریای در جهان هستی ندارد به دنبال تحقق وعده ظهور است و هم گروه آکادمیسین و مترجم فاشیسمپژوه که به دنبال تحقق آرمانهای لیبرالی پایان تاریخ مثل فوکویاما یا مشابه آن هستند که جهان را ترسیم میکنند که سرتاسر لیبرالی است و بدون هیچ دیدگاهی از طرف چپ جهانی یا راستگرایان و ملیگرایان در سرتاسر دنیا، آرمانخواهی رمانتیک وجه بارز هر دو گروه در مقابل سکوت در این مقطع است. این دو گروه سیاست را نه در تحقق امور واقعی بلکه در تحقق آرمانهای رمانتیک خود به تصویر میکشند.
4.تودهای دیدن امور درعین آنکه ژست فردگرایی دارند
در عین آنکه فاشیسمپژوهان همیشه خودشان ناقد تودهای شدن در عصر هیتلر بودند ولی هیچگاه از بافت اجتماعی عصر هیتلر و اینکه چه شد که فاشیسم به یکباره خود را جریان غالب کرده است، حرفی نمیزنند. آلبرشت کوشار که در کتابی که به شرح چرایی جذاب شدن کتاب «نبرد من» هیتلر برای آلمان آن مقطع میپردازد، توضیح میدهد مساله فقط سرکوب تودههای سرخود نبوده است که به دنبال پناهگاهی باشند، بلکه انسانهای آن مقطع تصویری از رهایی داشتند که با ظهور هیتلر میتوانستند به آن برسند. تصویر رهایی دقیقا باعث شد که بسیاری از سوژههای فردی تبدیل به نوعی وضعیت تودهای شوند، مشابه کاری که فاشیسمپژوهان فعلی میکنند. آنها راه رهایی را به قدری محدود و سادهانگارانه در داخل ایران به تصویر میکشند که نهتنها ظلمهای وسیع آمریکا و اسرائیلیها دیده نمیشود بلکه تصور میکنند عمق رهایی یعنی مبارزه با حکومت ایران. و این باعث شده است که به جای آنکه تکثر فهمیده شود، نوعی شبهجنبش تودهای شکل بگیرد که برای کمک به ایران مدام به دنبال ناجی باشند. در این مسیر انجمن حجتیه هم دقیقا چنین وضعیتی دارد در عین حال که عزاداری را مطلوب فرد میدانند، تودهای عزاداری کردن و باور به ایدهای که همه دنیا در پس ظهور خوب میشود، باعث شده است تودهای صرفا منتظر و بدون کنش شکل بگیرد.
5. شبه تاریخگرایی افراطی
اینکه تاکید بر لحظه و رخداد خاصی از تاریخ همیشه ملاک نوعی فهمیدن قرار داده شود، مصداق بارز شبهتاریخگرایی افراطی است. به این معنا که ما در علم تاریخ تفسیرهای گوناگون و مکاتب مختلفی را دارا هستیم که باعث بازتعریف و بازتفسیری از وقایع خاص میشوند و تلاش میکنند تا نشان دهند تاریخگرایی نه به مثابه فرمی ثابت بلکه به نوعی فهمیدن مسائل حیاتی برای بشر است، نه ماندن در واقعه و آن رخداد که به قضاوت بشر فعلی این قضاوت بیشتر نوعی ایستایی است و سکون در جایی که خود بهعنوانی در حال حرکت است. هر دو گروه در این دام شبهتاریخگرایی گرفتار شدهاند و تصور میکنند مبدا تاریخ را باید در سکونت آن رخداد فهم کنند، حال آنکه آن رخداد خود در دل تاریخ علت و معلولهای گستردهای داشته است و نمیتوان به سادگی آنها را برای زیست روزمره یا برای زیستن در جهان فعلی به کاربرد. اما این دو گروه به سادگی با مرکزگرایی که از دل آن واقعه تاریخی دارند، قضاوت میکنند کنشگران صحنه را و درکی بیشتر از قضاوت ندارند. مثلا در حادثه فلسطین ما شاهد آن هستیم که هر دو گروه به جای آنکه حجم خشونت را مورد پرسش قرار دهند، مساله را به جملاتی مثل ناصبی بودن، فروش زمینها و جدل بر سر شکل دینداری، تقلیل میدهند. این تقلیلگرایی مصداق همان ماندن در دل شبهتاریخگرایی است که هر دو طیف را مورد تسخیر قرار داده است.
6. خردهبورژوازی جذاب یا همدست ظلم
هم فاشیسمپژوهان و هم طیف انجمن حجتیه، به هیچ عنوان با اشکال مختلف سرمایهداری، درگیری ندارند اما در بین اشکال مختلف به شکلی مروج نوعی خردهبورژوازی هستند. جالب است بدانید آرتور روزنبرگ در مقالهای که بهشدت آماری است و در آن از آمار بهره برده است، نشان میدهد فاشیسم نهتنها از دل طبقه کارگر نیست بلکه در پیوند طبقه متوسط شهری در آلمان با هیتلر و حتی خردبورژوا شکل گرفته است. این نکته در طرح فاشیسمپژوهان بهشدت مغفول است و جالبتر آنکه در تفسیر واقعه عاشورا هم شکلی از نابرابری و ظهور گروههای ثروتمند در پیوند با تفکر امویان در طول چند دهه حکومت معاویه بهشدت آشکار است؛ واقعهای که به هیچ عنوان مورد پرسش قرار نمیگیرد چراکه هر دو گروه پایگاه فکری خود را از نوعی معرفت خردهبورژوازی میگیرند. از منظر این گروههای خردهبورژوازی، نماد عقلانیت است و شکلی از انباشت ثروت که در چرخه نابرابری هم دخل و تصرف دارد و ربطی به وضعیت ندارد و حاصل تلاش فردی است. این تفکر است که همه ساحتها را در راستای جهانیسازی و مالیسازی، اقتصادی درک کرده است و امروز هم در مقام سکوت درباره مردم فلسطین است یا ناقد رفتارهایی است که باعث میشود صلح منطقه دیگر نباشد؛ چراکه تصوری که از فلسطین دارد به نوعی همان تصوری است که از خردهبورژاوزی موفق برای آن ساخته شده است که با عقلانیت یا با عزاداری در ساحت فردی به سعادت یا موفقیت میرسد. حال آنکه چنین تصوری نهتنها واقعی نیست بلکه حداقل در این سالها بارها نقض شده است، مثل عدم رسیدن ماسک و دارو در اوج کرونا به کشورهایی که فقیرتر بودند یا جنگ در منطقه خاورمیانه که نشان میدهد صلح پساخردهبورژوای آنها بیشتر نوعی توهم است تا واقعیت.
نتیجهگیری
به نظر میرسد این دو گروهی که به آنها اشاره شد، بیش از آنکه به عقلانیت و ضدفاشیستی شدن فضای فعلی کمک کنند، خودشان به نوعی جادهصافکن ظهور فاشیسم یا به تعبیر بهتر نئوفاشیسم جدید هستند و با مواضع بهشدت غیردقیق خود درباره فلسطین مساله را برای ظهور افکار فاشیستی و به عرصه رسیدن فاشیسم جدید فراهم میکنند.