حتی قبل از آن که قاب دیگری بین مسی و دوست قدیمیاش «توپ طلا» ساخته شود، همه میدانستند که لئو برنده این جایزه خواهد شد. کاری که او در جام جهانی، اعجابآور به نظر میرسید. یک معجزه کامل که برای همیشه در تاریخ فوتبال جاودانه شد. اگر از مسی بپرسیم، او بدون شک بردن جام جهانی را به همه جوایز فردی که در همه این سالها به دست آورده ترجیح میدهد اما جایزه امشب، پاداش صبر طولانی او برای رسیدن به روشنترین روزها در لباس تیم ملی بود.
این سالها، چند بار به نظر میرسید که لئو به خط پایان رسیده است. وقتی بعد از خراب کردن پنالتی سرنوشتساز کوپا، از تیم ملی خداحافظی کرده بود، خیلیها تصور میکردند دیگر داستان شگفتانگیزی در کار نباشد. وقتی در روز ترک اجباری بارسلونا بیوقفه اشک میریخت، به نظر میرسید بهترین روزهای او سپری شدهاند اما همه آن اشکها انگار، سوختِ حرکات بعدی مسی بودند. جدایی از بارسا انگار، فشار را از روی شانههای او برداشت. حالا دیگر نتیجه گرفتن در لباس تیم ملی، به آخرین آرزوی باقیمانده او در فوتبال تبدیل شده بود. لئو دو توپ طلای آخرش را با دو موفقیت تاریخی در پیراهن آلبی سلسته به دست آورد. توپی که حالا دیگر باید اسمش را مسی گذاشت. چرا که لئو، آن را با اختلاف بیشتر از فوتبالیست دیگری لمس کرده است.
هشت. هشت توپ طلا. فقط باید یک «افسانه» باشی که چنین آمار معرکهای خلق کنی. شاید هم، فقط باید مسی باشی که در هشت سال مختلف، مهمترین جایزه فردی دنیای فوتبال، توی دستهایات بدرخشد. او لیونل مسی است. یک فرازمینی با شماره ده. پسری که یک روز از روساریو به بارسلونا رفت و با همان چمدان کوچکاش، تاریخ فوتبال را برای همیشه عوض کرد. وقتی او اولین توپ طلا را به دست میآورد، ارلینگ هالند پسر کوچکی در مدرسه بود و حالا که هالند فوتبالیست قابلی شده، لئو هنوز به مبهوتکردن دیگران ادامه میدهد. آیا این آخرین توپ طلای این ستاره بزرگ خواهد بود؟ درباره او، هیچ چیزی را پیشبینی نکنید. او مسی است. بزرگتر از همه ترازوها. سنجشها و سوالها. او مسی است. مردی که یک عمر، معادلههای دنیا را به هم زد و قانون خوش را ساخت. کسی که بهترین بود و هنوز هم هست. حتی در سی و چند سالگی. کسی که در طول زندگیاش بارها جامها، قلبها و البته توپهای طلا را برد.