برای پوشش خبری بحران، لزوما خبرنگار نباید در منطقه حضور داشته باشد و دو شکل مرسوم برای آن قابل تصور است؛ یکی حضور خبرنگار در منطقه و دیگری قرار گرفتنش دور از منطقه بحران. همه‌چیز به نوع نگاه خبرنگار به بحران بستگی دارد و ممکن است خبرنگاری در بیرون از موقعیت قرار بگیرد و اتفاقا اشراف بیشتری نسبت به آن موقعیت پیدا کند.
  • ۱۴۰۲-۰۷-۳۰ - ۰۶:۱۸
  • 10
خبرنگاری جنگ یا توریست بحران
خبرنگاری جنگ یا توریست بحران

رضا صدیق، تحلیلگر فرهنگ و رسانه: برای پوشش خبری بحران، لزوما خبرنگار نباید در منطقه حضور داشته باشد و دو شکل مرسوم برای آن قابل تصور است؛ یکی حضور خبرنگار در منطقه و دیگری قرار گرفتنش دور از منطقه بحران. همه‌چیز به نوع نگاه خبرنگار به بحران بستگی دارد و ممکن است خبرنگاری در بیرون از موقعیت قرار بگیرد و اتفاقا اشراف بیشتری نسبت به آن موقعیت پیدا کند. متاسفانه یک اپیدمی بین خبرنگاران شکل گرفته که فکر می‌کنند اگر در موقعیت قرار بگیرند، ارزش افزوده و وجاهتی برای گزارش خود به دست خواهند آورد و بدتر اینکه فکر می‌کنند همین حضور در موقعیت بحران، برای گزارش کفایت می‌کند. اتفاقا مساله این است که در موقعیت قرار گرفتن یک‌سری نکات دارد که ممکن است جلوی شهود و اشراف به موقعیت را بگیرد و کمتر متوجه اتفاقات پیرامونی شد. فرض کنید خبرنگاری بخواهد برای پوشش اتفاقات سوریه و نبرد با داعش به این کشور برود. سوال اینکه، آیا صرف حضور این خبرنگار در سوریه می‌تواند به او کمک کند که وقایع آنجا را به صورت کامل روایت کند. پاسخ من خیر است. چند وجه مهم در این روایت وجود دارد. اول اینکه باید موقعیت سوق‌الجیشی آنجا را بشناسد، جغرافیا و زادبوم منطقه را بشناسد، مناسبات آن منطقه با کشورهای اطرافش را بشناسد و دیگر اینکه فرهنگ و مناسبات فرهنگی آن محیط را بشناسد. فرض کنید در همین مورد مناسبات فرهنگی ممکن است یک اتفاق یا یک کنش اجتماعی در نگاه خبرنگار ایرانی، موضوعی عادی جلوه کند اما همان کنش و رفتار اجتماعی در کشوری مثل عراق، شکل و معنای دیگری داشته باشد و اینجاست که به چشم خبرنگار هم نمی‌آید و به تبع آن واکنشی هم در قبالش نخواهد داشت. نکته بعدی این است که وقتی یک فرد در شرایط جنگی قرار می‌گیرد، اولین چیزی که می‌بیند، خرابی است. همیشه من به دوستان خبرنگارم گفتم که هر جایی برای پوشش خبری رفتید، دو هفته یا 10 روز دوربین را زمین بگذارید و فقط نگاه کنید تا چشم‌هایتان به خرابی عادت کند. وقتی چشم‌هایتان به خرابی عادت کرد، تازه می‌توانید ببینید و بفهمید که چه اتفاق‌هایی رخ می‌دهد. خبرنگاری که همیشه ساختمان‌های شیک یک شهر آباد را دیده است، در مواجهه با اولین خرابی‌ها یا اولین زخمی، به‌عنوان یک سوژه‌ عکاسی نگاه می‌کند و برخورد احساسی دارد، درصورتی‌که یک خبرنگار جنگی یا خبرنگار بحران اولین چیزی که باید بفهمد این است که او در دل بحرانی به اسم جنگ حضور دارد و این موقعیت با هرگونه برخورد احساسی مغایرت دارد. خبرنگار جنگی و بحران باید به احساساتش مسلط باشد. من یک مثال مع‌الفارق بزنم. خبرنگار جنگی محور مقاومتی وارد یک منطقه‌ای می‌شود و می‌بیند تعدادی داعشی نابود شدند و توی جنگ لت و پاره شدند. آن لحظه احساسات چه می‌گوید؟ با جنازه روبه‌رو شدن احساسات را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد اما اگر کنترل احساس داشته باشد، می‌تواند واقعه را درست‌تر روایت کند و بگوید آنجا چه اتفاقی افتاده است. نکته بعد را می‌خواهم این‌طور باز کنم که صرف حضور اشراف خبری نمی‌دهد، مثلا فرض کنید خبرنگار به شهر حلب رفته‌است، خبر می‌آید که اسرائیل با موشک جای دیگری را بمباران کرده است، خبرنگاری که در آن نقطه نیست و فاصله دارد، چیزهایی را روایت می‌کند که در پیرامون خودش است. این همان چیزی است که جزء خطرهای خبرنگار در موقعیت است. برای مثال اطراف خبرنگار در حلب فقط شیعیان سوریه‌ هستند. روایت شیعیان سوریه درمورد آن اتفاق بیان می‌شود. همان را هم گزارش کار می‌کنید و می‌گویید مردم سوریه نسبت به فلان موضوع چنین نظری دارند. درصورتی‌که آنها مردم سوریه نیستند، اطرافیان شما هستند ولی در آن نقطه‌ به حرف‌تان وجاهت و شخصیت داده می‌شود و می‌گویند فلانی رفته آنجا و فلان حرف را ‌زده، چون خودش آنجاست. این یکی از خطرهای خبرنگاری در موقعیت است، زیرا برای مردم مهم است که اگر فلانی رفت و در موقعیت قرار گرفت، حرفش حجت است و آن خبرنگاری که آنجاست باید این مسئولیت را متوجه باشد که نگاه عمومی به او این است و نسبت به آن حجت وسواس به خرج بدهد، یعنی هر چیزی که دید و از هرکسی که سوال کرد، آن را به‌عنوان فکت جامعه درنظر نگیرد. مثلا در واقعه افغانستان و طالبان دو نفر را برای فهم موقعیت مقیاس قرار دادم؛ یکی خبرنگار ایسنتاگرامی-توییتری بود که بیشتر از اینکه دنبال جمع‌آوری اطلاعات باشد به‌دنبال شوآف حضور در آن منطقه بود و دیگری خبرنگار پژوهشگر. اولی تمام فکتی که می‌آورد از اطرافش بود و دومی به‌جای عکس یادگاری و فیلم گرفتن از موقعیتی که بود، تمرکزش را روی پژوهش و گفت‌وگو با قشرهای مختلف گذاشته بود، چون منطقه افغانستان را هم می‌شناخت. درنهایت خروجی این دو با هم مغایرت پیدا کرد؛ اولی جامعه اطراف خودش را فکت محض می‌دانست و کسی هم که با او حرف بزند می‌گوید من آنجا بودم و می‌دانم، اما دومی نسبت به آن مسئولیت آگاه بود و با تمام اقشار آنجا گفت‌وگو کرده و پالس‌های مختلف را جمع می‌کرد. این مثال را برای فلسطین این روزها می‌زنم. شما بگویید اکثریت خبرها و گزارش‌های میدانی که در آنجا هستند درباره‌ چیست؟ درباره بیمارستان، کشتن مظلومانه مردم غزه و جنایات رژیم‌صهیونیستی. این مثال را می‌زنم که متوجه شوید این هم فقط مختص رسانه ایرانی نیست و مشکلی است که در جامعه جهانی نسبت به خبرنگار بحران وجود دارد. اطلاعاتی که رسانه‌های بزرگ مثل الجزیره یا بقیه می‌دهند، تنها معطوف به بحث‌های احساسی است و آن را پررنگ می‌کنند. این حرف به معنای این نیست که نباید این بخش از جنگ روایت شود اما سوالم این است که آیا این کافی است. خبرنگاری که الان در غزه است، وظیفه‌اش این است که وضعیت ذهنی و روانی مردم فلسطین در این حملات را نسبت به این حملات گزارش کند. آن هم نه‌فقط از یک طریق بلکه از مسیرهای مختلف. این مساله که گفتم هم یک معضل جهانی است. آن هم برمی‌گردد به خاستگاه رسانه‌های جریان اصلی (Mainstream) که متمرکز روی احساس است تا گزارش واقعیت. یک بار دیگر تاکید می‌کنم که در پوشش اخبار جنگ، باید کشتار مردم غزه را هم دید اما حرف اصلی این است که اگر بحث نسل‌کشی وجود دارد، برای مخاطب ایرانی و جهانی لازم است ابعاد دیگر جنگ هم مطرح شود مثل اینکه بدانیم نگاه مردم فلسطین به اسرائیل چیست؟ راه‌حل مردم فلسطین حالا و پس از این مصیبت‌ها چیست؟ و به‌عبارتی صدای مردم فلسطین باشد و نظرات‌شان را ارائه دهد. اما خبرنگارها اصولا وقتی در موقعیت قرار می‌گیرند، بحران‌زده می‌شوند، احساساتی می‌شوند، درگیر آن بحث احساسی و بحرانی ماجرا می‌شوند و از کارهای میدانی که باید انجام بدهند، غفلت می‌کنند. یکی دیگر از آسیب‌هایی که درمورد پوشش خبری بحران وجود دارد «شهوت در موقعیت بودن» است که بین برخی خبرنگاران وجود دارد. می‌گویم شهوت چون به‌صورت اگزجره می‌خواهند در آن موقعیت باشند. این از نظر روانشناختی بیشتر از آنکه معطوف به خود اتفاق و گزارشی از آن اتفاق باشد به شخصیت و هویت آن خبرنگار برمی‌گردد، یعنی خبرنگار بیشتر از آنکه بخواهد در بحران باشد و به این فکر کند که در آن موقعیت چه می‌خواهد بکند؛ به فکر این است که چطوری خودش را به‌عنوان یک قهرمان و آدم نترس به دیگران معرفی کند. اتفاقا مشکل از همین‌جا شروع می‌شود که خبر و اتفاق در اولویت دوم قرار می‌گیرد. این معضل مهمی درباره‌ تمام خبرنگاران است؛ ایرانی و غیرایرانی هم ندارد. این میل به معرفی خود، متاثر از فضای شبکه‌های اجتماعی به وجود آمده و به نظر من بخش خطرناک خبرنگاری در بحران است. چون همان‌طوری که Mainstream ذهن را جهت می‌دهد، شبکه‌های اجتماعی و جمع کردن فالوور هم ناخودآگاه این فرد را به‌عنوان یک خبرنگار شکل می‌دهد و در بعضی مواقع هم به خوشایند دنبال‌کنندگان، اخبار را سانسور می‌کنند. اتفاقا خبرنگاری که به دل بحران می‌زند اما در فضای مجازی ظهور و بروزی ندارد، خبرنگار قابل اعتماد و مطمئن‌تری است نسبت به کسی که از بدو ورودش استوری و پست می‌گذارد و توییت می‌زند. خبرنگار جنگ که قرار نیست مثل توریست عمل کند و هر آنچه که در اطرافش رخ می‌دهد را پست و استوری کند. اتفاقا این جنس افراد، خبرنگار بحران نیستند، توریست بحران هستند. کار توریست عکس گرفتن با بنای تاریخی است و حالا اینجا عنوان خبرنگار جنگ را یدک می‌کشد. این خبرنگار در موقعیت بحرانی حضور پیدا کرده تا با خرابی‌ها و با رنج دیگران هویت کسب کند. این فرد نه‌تنها خبرنگاری جنگ نیست، بلکه توریست رنج و تورلیدر جنگ است. متاسفانه جاهایی می‌بینیم که خبرنگارهای جنگ در پوشش اخبار، هیچ شرافتی نسبت به رنج بشریت ندارند و آن خبرنگاری که در شهر خودش نشسته و تحقیق می‌کند شرافت دارد نسبت به این مدل توریست بحران.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰