نخستین نشست تخصصی زن و جامعه سازمان «سمت»؛
 اولین میز تخصصی گروه زنان و جامعه سازمان سمت با حضور عاطفه صادقی و حمید دهقانیان و با موضوع تاثیر «مدرنیته بر هویت زنانه و رویکرد هویت‌بخش گفتمان انقلاب اسلامی به زنان و دختران ایران» روز سه‌شنبه 18 مهرماه برگزار شد.
  • ۱۴۰۲-۰۷-۲۵ - ۰۴:۱۴
  • 20
نخستین نشست تخصصی زن و جامعه سازمان «سمت»؛
دوگانه خانه-اجتماع یک دوگانه تحمیلی است
دوگانه خانه-اجتماع یک دوگانه تحمیلی است

فرهیختگان: اولین میز تخصصی گروه زنان و جامعه سازمان سمت با حضور عاطفه صادقی و حمید دهقانیان و با موضوع تاثیر «مدرنیته بر هویت زنانه و رویکرد هویت‌بخش گفتمان انقلاب اسلامی به زنان و دختران ایران» روز سه‌شنبه 18 مهرماه برگزار شد. در این برنامه که با حضور  داود مهدوی‌زادگان، رئیس سازمان سمت و جمعی از اساتید برگزار شد، سخنرانان مدعو دیدگاه‌های خود درخصوص مساله هویت زنانه در جامعه ایرانی را بیان کردند. 

حمید دهقانیان با ذکر این نکته که در همان آغاز طرح ایده پیشرفت از سوی روشنفکران ایرانی، مساله زنان موضوعیت داشت و بدون زنان رفتن به سمت ایده‌ای غربی معنی پیدا نمی‌کرد، گفت یکی از مظاهر جالب برای ایرانیان در غرب در سیاحت‌هایی که از آن جغرافیا داشتند، همین بود که آنجا موقعیت زنان متفاوت بود و از همان موقع زنان مساله بوده‌اند. اما در نسل دوم روشنفکران ایرانی با توجه به رشد ایدئولوژی‌های ناسیونالیستی و جریان ترجمه فقط از گفتمان‌های موجود در غرب تقلید می‌کردند و دنبال احیایی از سنت و بازخوانی سرمایه فرهنگی خود فارغ از تقلید محض از غرب بودند. با کتاب معروف «تادیب‌النساء» که در همان دوره نگاشته شد، خودبه‌خود مساله‌ای به اسم تادیب‌الرجال هم شکل می‌گیرد و این هماوردی‌ها از همان دوره قاجار یعنی حقوق زنان در چالش نظم فرهنگی جدید مطمح نظر اندیشمندان و کنشگران ایرانی شد. ما باید بپذیریم که کلیت دانش اجتماعی ما در ایران و حوزه مطالعات زنان به شکل اخص که حوزه‌ای از کلیت دانش علوم اجتماعی است در صورت‌بندی مسائل جامعه ایران، هم دچار ضعف روشی است و هم معرفت‌شناسی و وجود شناسی؛ به آن معنا که نه در شناخت واقعیت توانسته خوب عمل کند و نه توانسته جایگاه خودش را خودنمایه کند و یک بازنمایی علمی را انجام دهد، حتی به شکل پوزیتیویستی آن درخصوص یک مساله اجتماعی به‌ویژه مساله زنان، چون دانش اجتماعی ما ایرانیان در تولدش به‌شدت تحت تاثیر گفتمان شرق‌شناسی است. یعنی بحث هویت وقتی مطرح می‌شود این مساله با امر پیشرفت وابسته است. یعنی قبل از بحث پیشرفت باید به کیستی خودمان جواب می‌دادیم. متاسفانه صورت‌بندی و تصویری که از جامعه ایران و خلقیات آن و امثال آن شده است، به‌شدت شرق‌شناسی بوده است. مثلا این بحث‌گذار ایران، کی قرار است تمام شود. پس دانش اجتماعی ما از حیث بایگانی دانش و نظام دانشی که دارد نیز دچار نقصان است و کلا دچار لکنت در صورت‌بندی مسائل به‌طور کلی و زنان به‌طور خاص است. تصویری که از جامعه زنان ارائه می‌شود برخاسته از برخی سفرنامه‌هایی است که بسیاری از آنها از حیث اعتبار مخدوش است. انگار همواره تاریخی بدون ظرفیت برای ما روایت شده است. بنابراین به گفته مثلا ترنر، شرق‌شناسی تاریخ غیاب جهان سوم است و هیچ‌گونه پتانسیلی برای حرکت به سوی افق‌های خود ندارد و هرچه هست عوامل انسداد و امتناع تفکر است. در‌صورتی‌که تحقیقات اخیر کسانی مثل ادوارد سعید، هومی بابا و... به این صورت‌بندی‌های آن قلت‌های زیادی وارد کرده‌اند. مثلا در پرداخت به واقعیت جامعه ایران متوجه ساختار ایلی آن و رکن بودن زن در ساختار ایلی جامعه که نشاء تولید است در همه ابعاد آن نشده‌اند و اینها همه فقدان و نقص است. این دانش از اول ابتر متولد شد. حتی روشنفکری ما که به‌شدت تحت تاثیر یک نگاه شرقی است، ابتر است و ما تا نتوانیم این شرق‌شناختی بودن را آشکار کنیم و خود این روایت ما پرابلماتیک نشود، به آن صورت‌بندی از مسائل کلان اجتماع و مخصوصا مساله زنان نمی‌رسیم. از دلایل دیگر سرعت تغییرات در دو قرن اخیر ایران است که فرصت و اجازه نمی‌دهد مسائل را صورت‌بندی کنیم. مثلا نظریه زنان یا نظریه جنسیتی نداریم. دانش علوم اجتماعی ما لاغر و نحیف است. برخی دوگانه‌ها برای ما جعلی هستند، نهاد ازدواج به‌عنوان نماد تجلی تضییع حقوق، محرومیت قضایی، فضای عمومی و خصوصی به تفکیک جنسیتی و... بازنمایی‌شان با واقعیت جامعه ایران حتی در گذشته همخوانی ندارد. 
دهقانیان با نقد رویکردها در ورود به مساله زنان در ایران گفت نظریه را نباید مثل شابلون برداشت و بر واقعیت اجتماعی تحمیل کرد. ما باید بپذیریم برای صورت‌بندی مساله زنان در جامعه ایرانی هنوز خیلی کار داریم. جنبش‌های زنان در عهد مشروطه و حتی قبل از آن بسیار قوی‌تر از زن، زندگی، آزادی با تمام کبکبه  و دبدبه آن بوده است. ما باید بدانیم بسیاری از مسائلی که برای زنان در بعد تاریخی مطرح می‌شود و این انتساب‌ها به او، اصلا مساله زن شهری و کلانشهر است. هویت در کلانشهر می‌خواهد بروز پیدا کند. مثلا در عهد قاجار در قضیه اعتراض به کمبود نان در تبریز، سه هزار زن چوب به دست بودند همراه با زینب باجی که 30 تن کشته داشته و 60 تن مصدوم و در آخر انبار غله والی آذربایجان را گرفتند. در اصفهان، زنان رئیس بلدیه را کشتند و به دار آویختند و به ادارات حمله کرده و زندانیان را آزاد کردند. در جنبش بابیه، در مساله گریبایدوف، زن‌ها کنشگری داشتند. بی‌بی شاه زینب سمت آذربایجان، امین حضور را به خاطر نابسامانی‌ها تهدید به قتل کرد. در مشروطه زنان نامه را به دست شاه رساندند. ما صورت‌بندی‌مان ناقص است و فکت‌ها را نادیده گرفتیم. این ظرفیت و ساختار و فرصت برای کنشگری زنان وجود داشت. زنان حضور اجتماعی فعال داشتند. حتی در قضیه مورگان شوستر که زنان مسلح وارد مجلس می‌شوند، در مجلس اول یا مرگ یا استقلال را سر می‌دهند. اینها همه زنان شهری هستند. درحالی‌که ما مرتب می‌شنویم زن ایرانی سوژه منقاد! زن ایران سنت‌زده و... در ساختار ایلی و روستایی که دیگر کنشمندی زن مشخص‌تر است. ما در انسان‌شناسی زنان دچار مساله بوده‌ایم. تاریخ اجتماعی ما از مساله زنان به‌شدت ضعیف است. از عهد قاجار به این سو که مساله هویت ملی ایران شکل می‌گیرد، ما در حال نظربافی هستیم. یعنی با نظریات غربی چند فکت پیدا می‌کنیم و شروع می‌کنیم به صورت‌بندی آنها به سوی نظریات؛ چیزی که هست عمدتا درخصوص فقه و حقوق زنان، فمینیسم و نقد آن است و داریم مسائل غرب را مجددا اینجا مطرح می‌کنیم. بحث زمان‌مند و مکان‌مند بودن نظریه امر مسلمی است. اگر بخواهیم بگوییم وضعیت زنان صد سال قبل چگونه بوده، باید بگویم کسانی که گفتمان زن ایرانی را می‌ساختند همزمان از سه منبع تجدد، گفتمان ملی و گفتمان مذهبی تغذیه می‌کردند. زنان در قبل از پهلوی هنوز وارد مهندسی اجتماعی نشده‌اند و خودشان با تشکیل انجمن‌ها کنشگر هستند. این الگو تلفیقی است و از تجدد کمک می‌گیرد، از مذهب و از گفتمان ملی. پس، دانش اجتماعی سوار بر دانش مردم‌شناختی است. این دانش باید به بافتار خود و واقعیتش برگردد. صورت‌بندی نظری باید بر یافته‌های مردم‌شناختی سوار شود و ما در ایران این را نداریم. باید بپذیریم در حوزه زنان کار نکردیم. با نظریه‌ها بازی کردیم و چندتا فکت آماری کنارش ارائه دادیم و کتاب ساختیم. هویت انسجامی دارد. معضل مدرنیته از وقتی شروع می‌شود که انسجام هویتی در افراد بر هم می‌خورد. هویت در عصر پهلوی و به‌ویژه هویت زنان پرابلماتیک شد. بخش زیادی از وضع موجود ما که مساله‌مند هم هست در این وضع تاریخی ایران، طبیعی است. منشاء آن هم مهندسی اجتماعی از بالا در دوران رضاشاه است. هیچ شارحی حتی غربی در برنامه‌های نوسازی از رضاخان حمایت نکرده است. 
دکتر عاطفه صادقی با اشاره به مولفه‌های هویت زنانه و انگاره‌ها در دوران پس از انقلاب اسلامی، دو پرسش را مطرح کردند که اولی ناظر به چرایی هویت‌مندی زن ایرانی است که روش‌های نظری و فلسفی آن محل بحث دارد و پرسش دوم مربوط به چگونگی هویت‌مندی و کنشگری زن ایرانی ناظر به هویت‌مندی و هویت شکل گرفته است. پس باید به این پرداخت که انقلاب اسلامی پرسش اول را به خوبی پاسخ داد. چه در تعریف گیدنز و کاستلز از هویت، در بخش‌هایی که زن ایرانی با آن مواجه است، جهان مدرن است که این زن خواسته یا ناخواسته در آن قرار گرفته و مولفه‌هایی هست که چه با تحمیل رضاشاه و چه موقعیت‌مندی فرح پهلوی در دوره دوم، با آنها روبه‌رو می‌شود. این زن لازم است قبل از کنشگری تعریفی از خود داشته باشد. دوگانه خانه- اجتماع، یک دوگانه تحمیلی مدرن است. پیش از ورود مدرنیته به جهان انسان ایرانی، این دوگانه وجود ندارد. پس اینجا محل بروز دوگانه‌های دیگری برای زن ایرانی می‌شود. عدم حضور زن در اجتماع به معنای ناآگاهی او نبود. اما زن ایرانی در مواجهه با جهان مدرن در کنشگری خود با این مساله مواجه می‌شود که کنشگری من خانه‌مند است یا کنشگری ناظر به بیرون؟ اینها پرسش‌هایی مهم بود که در شرع دنبال پاسخ آنها بود. زن ایرانی در بحبوحه انقلاب، ناگهان با نحوه حضوری مواجه می‌شود که شرع برای او تجویز و تشویق هم می‌کند. همین الان هم در قم و نجف برای حضور زنان مخالفت جدی وجود دارد. امام(ره) با شرع، اتفاق حضور زن را رقم زدند. حجاب یک مولفه از این هویت بود که در پاسخ به شکاف فضای بیرونی و اندرونی خانه می‌خواست مشکل حضور زن را حل کند. هویت معناساز در این دوران برای زنان به وجود آمد. حضور زنان ایرانی در اجتماع با نوعی تراکم معنا و عمدتا از طریق ادبیات صورت گرفت. شکاف خانه- اجتماع در این دوران در حال رفع است و بعد از آن جنگ تحمیلی در روند اختلال در هویت‌مندی زن ایرانی بسیار موثر می‌افتد. زیرا جنگ برای انسان شرقی و زن ایرانی یک عرصه کاملا مردانه و بی‌ربط است. چرایی حضور زن در این دوران حل می‌شود و در نسل‌های جدید این ضرورت حضور اجتماعی با ضریب بیشتری مورد قبول است. بعد از جنگ به هویت و هویت‌مندی زنان در امر توسعه توجه نمی‌شود و اختلال در چگونگی حضور را رقم زدند و تشتت و تشکیک هویتی برای زنان ایجاد کردند. 

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰