میراحمدرضا مشرف، پژوهشگر حوزه بینالملل: این روزها حمله گسترده رژیمصهیونیستی به مردم بیدفاع غزه توجه و نگرانی عمیق بسیاری از مردم جهان و در کنار آن رسانهها و نهادهای بینالمللی را به سوی خود جلب کرده و حتی بسیاری از کسانی را که پیش از این سعی میکردند در ابراز همدردی با این رژیم از یکدیگر سبقت بگیرند، به انفعال و سکوت واداشته است. اما در پسزمینه جنایات و عملکرد وحشتناک رژیمصهیونیستی در بمباران سنگین مردم غزه، موضوع دیگری هم در کانون توجه قرار دارد؛ اینکه بهرغم سپری شدن بیش از یک هفته از حمله حماس به سرزمینهای اشغالی، چرا رژیمصهیونیستی همچنان به حملات هوایی و موشکی گسترده اتکا کرده و نسبت به یک حمله نظامی زمینی سراسری به غزه اقدامی انجام نداده است؟
در راستای پاسخ به این پرسش مهم، نشریه آتلانتیک اخیرا مقالهای به قلم «حسین آیبیش»، نویسنده و تحلیلگر برجسته آمریکایی در حوزه مسائل منطقه و فلسطین ارائه داده است که میتواند بخشی از دلایل تعلل رژیمصهیونیستی در حمله به غزه را روشن کند. در عین حال در این مقاله نسبت به ماهیت و اهداف تلاشهای آمریکا برای عادیسازی روابط میان عربستان و رژیمصهیونیستی نیز نکات در خور تاملی وجود دارد. اما پیش از اینکه به بخشهایی از این تحلیل که در نشریه آتلانتیک با عنوان «اسرائیل به دام میافتد» کار شده است، اشاره داشته باشیم تذکر چند نکته مهم و ضروری به نظر میرسد. این تحلیل در فضای سنگینی که در آمریکا برای حمایت بیقید و شرط از اسرائیل وجود دارد، نگاشته شده و طبیعی است که نویسنده بهرغم بسیاری از اعترافات صریح و بیپردهاش در رابطه با ماهیت اسرائیل، درنهایت نخواسته یا نتوانسته از خط سیر حمایت از اسرائیل خارج شود. بر همین اساس درمورد روابط حماس و ایران نیز ادعاهایی مطرح شده که بهطور قطع از همین رویکرد و فضای حاکم بر آن تاثیر پذیرفته است. در آخر اینکه برخی واژگان بهکار گرفته شده از سوی این نویسنده برای مبارزان حماس یا حتی عموم مردم فلسطین خارج از چهارچوب ادب و نزاکت عمومی است که البته تبعیض در بهکارگیری واژهها برای رژیمصهیونیستی و یهودیان در موقعیتهای یکسان، کاملا آشکار است. با همه این موارد، برخی مباحث مطرحشده در این مقاله و تحلیل نویسنده از موقعیت کنونی اسرائیل در عرصه جهانی ارزش آن را دارد تا با چشمپوشی از این نواقص و حذف جزئی برخی عبارات، خلاصهای از این تحلیل را در اینجا ارائه دهیم.
اسرائیل در دامی برنامهریزیشده
حسین آیبیش تحلیل خود را با یک جمله صریح شروع میکند: «این یک تله است.» از نظر او حمله حماس به جنوب اسرائیل در شنبه گذشته حاوی چیزهای زیادی بود؛ قساوت و بیرحمی، نمایش نبوغ ستیزهجویانه و نشان دادن ضعف اصلاعاتی و دفاعی اسرائیل. در ادامه وی با تاکید بر این موضع که اسرائیلیها و فلسطینیها سابقه طولانی از اعمال خشونت علیه یکدیگر دارند، این اقدام را در راستای هدفی فراتر از این خشونتها ارزیابی میکند؛ دامی برای اسرائیل که البته تلآویو هم در شرف افتادن در آن است. وی در مورد چگونگی پهن شدن چنین دامی، استدلال خاص خودش را دارد؛ اینکه حمله حماس به اسرائیل بهگونهای طراحی شده بود که یک واکنش عاطفی به همان اندازه یا حتی شدیدتر از آن را از سوی اسرائیل برانگیزد. صرفنظر از انگیزه روشن این استدلال برای توجیه اقدامات اسرائیل در غزه، وی در ادامه تاکید میکند حماس و ایران در تلاش هستند تا اسرائیلیها را به سوی یک رویارویی طولانیمدت در غزه سوق دهند. درواقع هدف مورد نظر آنها دقیقا به معنای همان حمله نظامی زمینی است که اسرائیل اکنون برای آن مهیا شده تا حماس را در جایگاه یک سازمان ریشهکن و نابود کند، کادرها و رهبری آن را بکشد و تا حد امکان زیرساختها و تجهیزاتش را نابود کند.
اما تحلیلگر آتلانتیک بر این باور است که حماس مطمئنا برنامه دقیق حمله جسورانهاش را بدون ملاحظاتی درمورد پاسخ مورد انتظار از جانب اسرائیل، انجام نداده است. ارتش اسرائیل احتمالا با شورشی قاطع در غزه مواجه خواهد شد. بههرحال طی این مدت اسرائیل از بیرون کنترل این نوار زمینی را در اختیار داشته، نه از داخل. تسلط اسرائیل بر آبهای ساحلی، حریم هوایی، ارتباطات الکترونیکی و همه گذرگاههای غزه (به جز یک مورد) ازجمله تنها گذرگاهی که قادر به جابهجایی کالاست؛ همه اینها غزه را به یک زندان واقعی در فضای باز تبدیل کرده است. در اینجا هرچند حسین آیبیش شباهت غزه با زندان و محاصره و کنترل آن توسط نگهبانان اسرائیلی را میپذیرد، با این وجود حماس را به زندانیان شروری تعبیر میکند که کنترل زندان را در اختیار گرفتهاند. او در ادامه تاکید میکند ظاهرا حماس تصمیم گرفته تا این شرایط را که به نفعش نیست، از میان ببرد. همچنین این گروه به دنبال این است که کنترل امور جنبش ملی فلسطین را از رقبای سکولار که بر تشکیلات خودگردان فلسطین و مهمتر از آن بر سازمان آزادیبخش فلسطین که نماینده رسمی مردم فلسطین در سطح بینالمللی به شمار میآید، بگیرد. در اینجا تلاش نویسنده آتلانتیک برای ترسیم یک خط نفاق برای فلسطینیها مشخص است بهویژه در جایی که اشاره میکند که حماس هرگز بخشی از سازمان آزادیبخش فلسطین نبوده است. با این همه در ادامه بحث، خود او به این نکته معترف است که ریشه اختلاف حماس و فتح تا حد زیادی به عدم تمایل برای پذیرش توافقات با اسرائیل بازمیگردد. در این زمینه وی توافق اسلو را برجستهترین مورد اختلافی میداند؛ همان توافقی که به اذعان خود نویسنده در آن اسرائیل توسط فلسطینیها به رسمیت شناخته شده است، اما شامل به رسمیت شناخته شدن کشوری به نام فلسطین یا حق فلسطینیها برای برخورداری از یک دولت نبوده است. در چنین شرایطی حماس با وارد کردن مستقیم نبرد به داخل خاک اسرائیل، ادعای دفاع از اماکن مقدس مسلمانان در اورشلیم (بیتالمقدس) از طریق نامگذاری حمله با عنوان «طوفان الاقصی» و امید به شکستن محاصره غزه، به دنبال تحقیر فتح و نشان دادن اولویت سیاست خود است؛ مبارزه مسلحانه بدون محدودیت در برابر دیپلماسی محتاط سازمان ساف.
ضربه کاری به عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان
از منظر مقالهنویس آتلانتیک در عقبه اقدام حماس در حمله به اسرائیل، اهداف دیگری نیز وجود داشته است. بر این اساس وی تاکید میکند که حماس و حامیان ایرانیاش بر این قصد بودهاند که توافق عادیسازی روابط دیپلماتیک میان عربستان سعودی و اسرائیل را که با واسطهگری ایالات متحده در حال پیگیری بود، با بنبست مواجه کنند. از منظر وی چنین معاملهای خطری برای حماس به همراه داشت چراکه بخش مهمی از منافع فلسطینی این قرار داد به زیان حماس بوده و به سازمان فتح در کرانه باختری میرسید. باید یادآوری کرد که نویسنده در اینجا به نوعیت و کیفیت منافع حاصل از این قراردادها برای فلسطین هیچ اشارهای نمیکند. اما در مورد ایران وی بر این باور است که تحقق چنین توافقی میتوانست یک شکست استراتژیک بزرگ را برای ایران رقم بزند. اگر اسرائیل بهعنوان قویترین شریک نظامی آمریکا در منطقه و عربستان در جایگاه قدرتمندترین شریک مالی و پرنفوذترین کشور منطقه به لحاظ مذهبی، میتوانستند فرآیند عادیسازی و همکاری را تحقق ببخشند، آنگاه تهران با یک اردوگاه یکپارچه طرفدار آمریکا مواجه میشد. در چنین چهارچوبی شرکای آمریکایی ازجمله امارت متحده عربی، بحرین، مصر و اردن عملا شبهجزیره عربستان را به کنترل خود درآورده و نظارت بر دریای سرخ، دریای عرب و خلیجفارس را از طریق سه گلوگاه مهم دریایی خود یعنی کانال سوئز، تنگه بابالمندب و تنگه هرمز، تضمین میکردند. عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل تا حد زیادی مانع آرزوهای منطقهای ایران در کوتاهمدت و جاهطلبیهای چین در آینده دورتر میشد. بنابراین حماس به دلایل داخلی مرتبط با فلسطین و ایران به دلایل استراتژیک منطقهای تصمیم گرفتند زلزلهای به راه اندازند تا حداقل چنین محاسبهای را با تعویق مواجه کنند.
بازتاب عملکرد اسرائیل در غزه
در این بخش اگرچه بهوضوح میتوان رگههایی از تلاش حسین آیبیش برای تطهیر عملیات وحشیانه اسرائیل در غزه را مشاهده کرد، با این همه بازهم مشخص است که وی نتوانسته حقایقی را که در حمله کنونی اسرائیل به غزه وجود دارد، مورد چشمپوشی یا کتمان قرار دهد. تحلیلگر آتلانتیک میخواهد نشان دهد که اقدامات کنونی تلآویو در غزه در واقع دامی از پیش طراحی شده از سوی ایران و حماس بوده است. ایران و حماس روی این حساب کردهاند که اسرائیل با چنان عملکرد وحشیانهای به غزه حمله میکند که همدردی هفته گذشته نسبت به اسرائیل، حتی در جهان عرب، به سرعت تبخیر شده و خشم عمومی به دلیل رنجی که بر دومیلیون غزهای تحمیل میشود، جایگزین آن خواهد شد. برق، آب، غذا و داروی این غیرنظامیان که همگی تحت کنترل اسرائیل هستند، قطع شده است. منابع موجود به سرعت کاهش یافته و ساکنان غزه از هوا کوبیده میشوند. به نظر میرسد که اسرائیل آماده است تا هزاران تلفات غیرنظامی یا شاید حتی بیشتر از آن به غزه تحمیل کند. اینجا همان جایی است که نویسنده آتلانتیک به یک نکته کلیدی یا در واقع اعتراف کلیدی میپردازد؛ اسرائیل حتی از زمان قبل از تاسیس آن طرفدار دکترین «عدم تناسب» برای دستیابی به بازدارندگی بوده است. شبهنظامیان یهودی در هنگام برخورد با اعراب در فلسطین تحت قیمومیت انگلیس از این دکترین استقبال میکردند. در هیچ مرحلهای از آن زمان تاکنون، غیرنظامیان یهودی بیشتر از فلسطینیها کشته نشدهاند؛ این نسبت بهطور معمول نه نسبتی معادل 2 به 1، بلکه نسبتی برابر با 10 به 1 بوده است. درنهایت عملکرد اسرائیل در غزه حسین آیبیش را به سوی این نتیجهگیری سوق میدهد که تلآویو در مسیر تحقق نیات حماس قرار گرفته است. نتیانیاهو نخستوزیر اسرائیل وعده اقدامات تلافی جویانهای را داده است که به گفته وی برای نسلها میان دشمنان اسرائیل طنینانداز شود. ژنرال اسرائیلی «غسان علیان» هشدار میدهد که «شما جهنم میخواهید و به جهنم خواهید رسید.» وزیر دفاع، گالانت اعلام میکند که «ما با حیوانات انساننما میجنگیم و مطابق آن عمل میکنیم.» در اینجا آیبیش معترف است که هیچ یک از این سخنرانان تلاشی برای تمایز بین شبهنظامیان حماس و دومیلیون غیرنظامی فلسطینی ساکن غزه نشان ندادهاند. دیدگاه حیوانات انساننما نیز کاملا گویا است. طی دهها سال و بهویژه در سالهای اخیر، واقعا با مردم غزه مانند حیوانات رفتار شده است.
اسرائیل و جهش روی پشته خار
نویسنده آتلانتیک مطلب تحلیلی خود را با بررسی نتایج احتمالی ورود زمینی اسرائیل به غزه پایان میدهد. از دیدگاه وی حماس و ایران امیدوارند که اسرائیل از بازگشت به وضعیت پیشین امتناع کرده و درعوض اشغال طولانیمدت غزه را آغاز کند. در چنین شرایطی آنها معتقدند که غزه به قتلگاهی برای سربازان اسرائیلی تبدیل خواهد شد، هم در طول تهاجم و هم در زمانی که شورش پیشبینی شده، جایگاه خود را پیدا کند. اشتیاق ظاهری اسرائیل برای افتادن در این تله قابل درک و البته قابل پیشبینی است. دقیقا به همین دلیل است که حماس به انجام چنین کاری اطمینان داشت. هدف از اقدامات بیش از حد تروریستها تحریک بیش از حد است. واشنگتن و دیگر دوستان اسرائیل که اکنون با آن همدردی میکنند، باید فورا به اسرائیل هشدار دهند که مرتکب چنین اشتباهی نشود. خویشتنداری تا زمان اطمینان از پیشروی گشایش دیپلماتیک با عربستان سعودی، کمک زیادی میکند و به قدرتهای تجدیدنظرطلب محلی همچون ایران و قدرتهای جهانی همچون چین و روسیه که خواهان بر هم زدن نظم مبتنیبر قوانین فعلی هستند، ضربه بزرگی وارد خواهد کرد. درنهایت این مطلب پایانی حسین آیبیش نویسنده تحلیل آتلانتیک را شاید بتوان عصاره و چکیده کاملی از تناقضات درونی غرب در مواجهه با بحران فلسطین تلقی کرد: «متاسفانه در جریان تلاش برای از بین بردن حماس - که نمیتواند با زور انجام گیرد و اطمینان داشت که هرگز چنین تهدیدی ظهور مجدد پیدا نکند- که البته آن هم تا زمانی که اشغال ادامه دارد به همان اندازه غیرممکن خواهد بود؛ به نظر میرسد که اسرائیل خود را برای جهش مستقیم روی یک پشته خار مهیا کرده است.»