زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقدروز: شیمون پرز، باراک اوباما، یاسر عرفات و جیمی کارتر بخشی از افرادی هستند که جایزه صلح نوبل را به خود اختصاص داده بودند و با توجیه اینکه آنها بهنحوی به برقراری صلح و ثبات کمک کرده بودند، این جایزه به آنها اختصاص پیدا کرده بود. فارغ از اینکه جایزه صلح نوبل را تشریفاتی بدانیم که مثل دیگر جوایز بینالمللی انگیزههای سیاسی در آن دخیل است یا نه، صلح نوبل امسال بار دیگر به یک ایرانی تعلق گرفت که نام چندان شناختهشدهای نبود. نرگس محمدی، بهعنوان برنده جایزه صلح نوبل 2023 انتخاب شد، محمدی نه در ایران و نه در عرصههای بینالمللی نام چندان شناختهایشدهای نیست، آنقدر که رسانهها بهخاطر شباهت نام او با یک بازیگر ایرانی، خبر دریافت جایزه را با عکس آن بازیگر ایرانی منتشر کردند.
محمدی را شاید بشود از مدافعان تحریم ایران دانست. او البته اگرچه در موضعگیریهایش تلاش میکند خطی میان مردم ایران و نظام ترسیم کند و بگوید مدافع محدود کردن حکومت است نه مردم، اما نهایتا از تحریم و محدود کردن ایران استقبال میکند. شاید درطول سالهای مختلف، روایتهای متفاوتی درباره چگونگی اهدای جایزه صلح نوبل وجود داشته باشد اما اگر نگاهی اجمالی به افرادی که در سالهای مختلف، برنده این جایزه بودند بیندازیم، عموما شخصیتها و سیاستمداران مشهور غربی برندگان این جایزه بودهاند؛ مثل باراک اوباما، شیمون پرز، یاسر عرفات، کارتر، روزولت و... اما در این میان شخصیتهای آکادمیک و علمی هم بودهاند که این جایزه را از آن خود کردهاند، مثلا «موسسه حقوق بینالملل» بهخاطر تنظیم اصول کلی حقوق بینالملل در سال 1904 این جایزه را از آن خود کرد یا «برتا فان سانتر» بهخاطر نوشتن کتاب «تفنگتان را زمین بگذارید» برنده این جایزه شد. جایزه صلح نوبل امسال اما به کسی تعلق گرفت که شناخته شده نبود و اقدام قابلتوجهی که بر اساس آن بتوان گفت محمدی شایسته دریافت آن بود نیز در ذهن مخاطب خواننده خبر نقش نمیبندد. اما اگر بخواهیم اهدای جایزه به یک زن ایرانی را با درنظر گرفتن اتفاقات سال گذشته و فضایی که در جامعه بینالملل علیه ایران بهوجود آمده تحلیل کنیم، میتوان گفت محمدی انتخاب خوبی برای این جایزه بوده است. انتخاب یک خانم که در زندان ایران بازداشت است، انتخاب خوبی برای زنده نگه داشتن این موضوع در مجامع بینالمللی است که از سال پیش دنبال آن است جنبش «زن زندگی آزادی» را زنده نگه دارد و تصویر از زن ایرانی را با آدرس نرگس محمدی در جهان تثبیت کند. این البته اولینباری نیست که جایزه صلح نوبل به یک زن ایرانی که چندان شناختهشده نیست تعلق میگیرد، انتخاب شیرین عبادی نیز بهعنوان برنده این جایزه پیش از این در سال 2003 اتفاق افتاده بود تا آن موقع تقریبا کسی نبود که وی را بشناسد اما همین جایزه باعث شد پس از این تبدیل به فردی شناختهشده شود؛ اتفاقی که حالا و با تعلق این جایزه قرار است برای نرگس محمدی بیفتد و فردی که تلاش میکرد با حاشیهسازی بهنحوی خود را مطرح کند، حالا تبدیل به فعال حقوق بشری شده است که علیه محدودیتهای زنان در ایران فعالیت میکند.
حقوق زنان و پایمال شدنش همیشه موضوعی بوده است که میتوان از طریق آن افکار عمومی را در جهان در اختیار گرفت، بهنظر میرسد حالا و بعد از گذشت اتفاقات سال گذشته مساله زنان موضوع خوبی برای اعمال فشار بینالمللی بر ایران باشد، ارائه تصویر تحریفشده از زنان ایران هم در این چهارچوب قابلتحلیل است و در این تصویر قرار است نرگس محمدی قهرمان مبارزه با این محدودیتها تعریف شود. براساس همین تصویر ساختهشده اغراق نیست اگر بگوییم تصویری که از زنان ایرانی در رسانههای فارسیزبان یا در عرصههای بینالمللی ساخته میشود، شبیه زنانی است که در حکومت طالبانی افغانستان زندگی میکنند و از ادامه تحصیل و فعالیتهای اجتماعی محرومند. گاهی احساس وجود محدودیتها از وجود خود آنها موثرتر عمل میکند و حتی در میان زنان ایرانی نیز این حس را بهوجود میآورد. تصویرسازی غلط از زنان ایرانی با شانتاژهای رسانههای فارسیزبان را باید در فقدان یک روایت دقیق از زن ایرانی توسط خودمان جستوجو کنیم. نبود تعریف و روایت درست در همین راستا بوده که باعث شده است روایتهایی غلبه پیداکند که اصلا شباهتی با زنان جامعه ایرانی نداشته باشد. تنها مروری بر اخبار چند روز اخیرکافی است تا سوژههای خوبی برای روایتسازی از زن ایرانی در اختیارمان قرار بدهد، برای مثال نتایج قبولهای کنکور 1402 روز گذشته درحالی منتشر شد که 61 درصد از قبولشدگان کنکور سراسری را به خود اختصاص داده بود، این آمار به نسبت سالهای گذشته درحال افزایش است و این یک وجه از تصویر زن در جامعه ایرانی است. مهسا جاور، قایقرانی کهبه همراه تیمش در مسابقات آسیایی هانگژو، صاحب مدال نقره شد، مادری که بهخاطر فرزندش، چندسالی ورزش را کنار گذاشت و در مدت زمان کوتاهی فرصت کرد برای مسابقات آماده شود، تصویری دیگر از زن ایرانی است. لعبت گرانپایه، پزشک متخصص خانمی که 54 هزار ویزیت رایگان و 1500 جراحی رایگان انجام داده است، هم تصویری دیگر از زن ایرانی است. زنان ایران، هرکدام یکوجه از تصویر زن ایرانی را بازنمایی میکنند که بهتنهایی کامل نیستند. در سطح کلان روایت درستی از زنان جامعه ایرانی گفته نمیشود و در میان این فقدان روایت بدسلیقگیها در برگزاری جشنوارههای نمایشی با موضوع زن و ساخت روایتهایی مثل بانوی اول و دوم که واکنشهای منفی به همراه دارد، شرایط را بدتر میکند و بر روایتسازیهای غلط در این حوزه صحه میگذارد.
فارغ از لزوم روایتسازی واقعی از زنان ایرانی، اما نمیتوان این موضوع را کتمان کرد که بالاخره برخی نقصها و محدودیتهای قانونی، در حوزه زنان وجود دارد، موضوعی که رهبری نیز در دیداری که با بانوان داشتند به لزوم اصلاح آن اشاره کردند. بعد از این اما اقدام و کار قابلتوجهی برای اجرای آنچه رهبری مطرح کردند، انجام نشد و مورد توجه مسئولان قرار نگرفت و میتوانیم بگوییم تقریبا رها شد. اصلاح قوانین و نقصها در حوزه زنان در وهله اول میتواند نقش قابلتوجهی در از بین بردن محدودیتهای فعلی موجود داشته باشد و حس وجود محدودیتها را از بین ببرد.