زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقد روز: مصریها بعد از جنگهای پیدرپی که با اسرائیلیها داشتند، تصور میکردند توافق عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی روزهای بهتری را برای آنها به همراه خواهد آورد. کمپدیوید، اما حتی نتوانست سردی روابط میان دوکشور را از بین ببرد و از جمله اینکه این توافق هم چندان مورد استقبال مردم مصر قرار نگرفت. این روزها توافق عادیسازی عربستان با اسرائیل، مورد توجه است و در میان عجله صهیونیستها برای امضای یک توافق و بهبود شرایط منطقهایشان، عربستانیها شروطی دارند که البته در میان شروط آرمان فلسطین و ایجاد کشور مستقل فلسطینی نقش چندانی ندارند، بااین حال معلوم نیست با توجه به شرایط بحرانی که اسرائیل دارد، سرنوشت توافق عادیسازی عربستان هم مثل مصر خواهد شد یا نه. برای بررسی اجمالی آنچه در عادیسازی روابط با صهیونیستها در میان کشورها و مردم جهان اسلام اتفاق افتاده با منصور براتی، کارشناس مسائل اسرائیل گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
براتی، ضمن بیان اینکه مصر جزء اولین کشورهای اسلامی بود که به سمت عادیسازی روابط با اسرائیل حرکت کرد، معتقد است تصوری که از عادیسازی روابط برای مصریها وجود داشت اساسا اتفاق نیفتاده و گفت: «اگر ما به تحولاتی که اتفاق افتاد و سرنوشتی که مصر بعد از عادیسازی روابط با اسرائیل داشت نگاه کنیم، تقریبا میشود گفت تصوری که درمورد عادیسازی روابط با اسرائیل و تاثیراتش وجود داشت، اساسا در مصر اتفاق نیفتاد. مصریها قبل از اینکه روابط را عادیسازی بکنند، جزء کشورهایی بودند که چهار بار با اسرائیل جنگیدند. اولین بار در سال 1948 دولتهای عربی زمانی که صهیونیستها اعلام تاسیس را انجام دادند، با آنها وارد جنگ شدند که اسرائیل پیروز شد و در سال 1956 در بحران کانال سوئز هم مصر اساسا در مرکز این جنگ حضور داشت و البته شکست خورد اما مرزها خیلی تغییر نکرد. در جنگ ششروزه1967 مجدد عربها به رهبری مصر با اسرائیل جنگیدند و بازهم شکست خوردند. جنگ 1973، آخرین جنگ کلاسیکی بود که دولتهای عربی با اسرائیل داشتند و بازهم مصریها یک طرف اصلی این جنگ بودند اما چند سال بعد در جریان توافق کمپدیوید، مصریها روابط خود را با اسرائیل عادیسازی کردند و اگر ما به بندهای توافق کمپدیوید نگاه کنیم، درحقیقت، آنجا بر توسعه روابط، توسعه اقتصادی و صلح تاکید شده است. مصریها تصور میکردند که با حرکت کردن به سمت عادیسازی هم زمینهها را برای توسعه اقتصادی در منطقه خود به وجود میآورند و هم زمینه را برای اینکه اسرائیلیها حقوق فلسطینیها را بدهند، به وجود میآورند.»
براتی، به این نکته اشاره کرد که با وجود امضای توافق کمپدیوید، روابط اسرائیل و مصر به سمت بهبود حرکت نکرده است و توضیح داد: «تقریبا با گذشت 44سال از توافق کمپدیوید، بسیاری از این مسائل هیچ تغییری نکرده است. یعنی روابط اسرائیل و مصریها خوب نشده و همچنان سختی در روابط دوطرف باقی مانده و یخ روابطشان آب نشده است. مثلا همین سال گذشته بود که وزیر خارجه مصر اعلام کرد که ما الان مایل هستیم محل سفارت خودمان در اسرائیل را تغییر بدهیم و اسرائیلیها اجازه نمیدهند. حتی بعد از عادیسازی روابط، خیلی روابط اقتصادی هم شکل نگرفت و ما شاهد شکوفایی روابط بین مصر و اسرائیل نبودیم. در مساله فلسطین هم ابتدا بعد از عادیسازی روابط بین اسرائیل و مصر، چند سال بعد توافق «اسلو» شکل گرفت و خیلی امیدواری به وجود آورده بود که اسرائیلیها حداقل بخشی از حقوق فلسطینیها را خواهند داد و مثلا دولت مستقل فلسطینی به وجود خواهد آمد اما تا این لحظه نهتنها این اتفاق نیفتاده، بلکه در طول این سالها، اسرائیلیها مواضع خود را تثبیت کردند و تندروتر شدند و هیچ زمان اجازه ندادند که آوارگان فلسطینی به کشورشان برگردند و مرزهای 1967 را همچنان، در اختیار خود نگه داشتند و حتی در کرانه باختری امروز، 120 شهرک ساختند و 750 هزار نفر از ساکنان سرزمین اشغالی را در شهرکهایی که در کرانه باختری ساختند، ساکن کردند و بهنظر نمیرسد توافق کمپدیوید حتی در حد اندکی توانسته باشد به اهداف خود برسد.»
این کارشناس مسائل اسرائیل، درباره اینکه این توافق نمایشی بوده یا حاصل بدعهدی صهیونیستها، گفت: «در حقیقت اسرائیلیها به بهانههای مختلف، از اجرایی شدنش سر باز زدند و اسرائیلیها از طریق ژستی که در زمان توافق گرفته بودند، موفق شدند شناسایی را از مصریها بگیرند یعنی مصریها موجودیتشان را به رسمیت شناختند و در ازای آن توافقی امضا شد که تقریبا هیچ یک از بندهای آن اجرایی نشده است یا برخی از آن برای مدت کوتاهی، اجرایی شده و بعد اسرائیل از آنها عدول کرده است.»
براتی اشارهای هم به واکنش مردم مسلمان کشورهایی که به عادیسازی روابط با اسرائیل پرداختند، کرد و گفت: «در نظرسنجیهایی که برگزار میشود، نهفقط مصر در عمده کشورهای عربی و اسلامی، همچنان نظر اکثریت در مورد عادیسازی روابط با اسرائیل منفی است. در سالهای اخیر مقداری از میزان مخالفت در حال کم شدن است اما میزان مخالفت همچنان زیاد است و چیزی بین 70 درصد و بالاتر از آن، بین شهروندان کشورهای اسلامی، وجود دارد اما دولتها مسیر دیگری را در این سالها پیمودهاند. از طرف دیگر بعضی مواقع از طرف برخی گروهها در کشورهای مختلف ما شاهد اقداماتی ازجمله ترور انور سادات، بودیم که به دلیل پذیرش عادیسازی روابط و به رسمیت شناختن اسرائیل توسط خالد اسلامبولی که عضو اخوانالمسلمین بود اتفاق افتاد. درواقع اینها واکنشهایی است که بعضی مواقع، شهروندان عادی و حتی بعضی گروههای سیاسی در آن کشور انجام میدهند.»
جامجهانی قطر را شاید بشود نمونه نزدیکی از مخالفت مردم کشورهای مسلمان با موجودیت اسرائیل دانست. براتی در این باره میگوید: «ما در سال 2020 توافق ابراهیم را داشتیم که امارات متحده عربی و بحرین، ارتباط با اسرائیل را رسمی کردند و پذیرفتند، اما مثلا در جریان جام جهانی گذشته که در قطر برگزار شد و اسرائیلیها و رسانههایشان حضور پیدا کرده بودند، شهروندان کشورهای مختلف که از منطقه آنجا میرفتند و عمدتا از کشورهای اسلامی بودند، برخورد بسیار بدی با خبرنگاران اسرائیلی داشتند یا وقتی متوجه میشدند برخی از تماشاچیان از اسرائیل آمدهاند، برخورد خوبی با آنها نمیکردند. این مساله عمومیت داشت و میدیدیم که شهروندان کشورهای اسلامی، این اقدامات را انجام میدادند و حاضر به مصاحبه با رسانههای اسرائیلی نبودند. از طرفی در کشورهای مختلف که نظرسنجی میشود، کمترین میزان مخالفت با عادیسازی روابط با اسرائیل مربوط به کشور تونس است اما میزان مخالفت روی 70 درصد است و این همچنان نشان میدهد که اسرائیلیها باید مسیر طولانی را طی کنند تا بتوانند تغییرات را تا حدی جلو ببرند و ذهنیت مردم را در کشورهای اسلامی تغییر دهند و اساسا مشخص نیست که چنین چیزی، امکانپذیر باشد یا خیر.»
براتی در ادامه درمورد عادیسازی روابط عربستان با اسرائیل، در پاسخ به اینکه چرا عربستان پیمان صلح ابراهیم را با اسرائیل پینگرفت، گفت: «عربستان که البته بخشی از پیمان ابراهیم نبود -بحرین بود و امارات متحده عربی- اعلام کرد که از این پیمان حمایت میکند، بخشی از کشورهای اسلامی در شمال آفریقا هم مثل سودان در سالهای بعد به این توافق پیوستند و بهنظر میرسد همان توافق زمینهای شد برای اینکه دولتهای کشورهای اسلامی خود را آماده بکنند که به این سمت حرکت بکنند.»
این کارشناس مسائل اسرائیل وضعیت عربستان سعودی برای عادیسازی روابط با اسرائیل را متفاوتتر از دیگر کشورهای جهان اسلام میداند و توضیح میدهد: «به دلیل جایگاه خاصی که عربستان در جهان اسلام و بهخصوص بلوک کشورهای سنی دارد و بحث وجود حرمین شریفین خیلی مهم است، برای همین، عربستانیها باید ظاهرا بازی متفاوتی نسبت به بحرین و امارات متحده عربی داشته باشند و تا الان هم تقریبا همینطور بوده است، همین هم باعث شده عربستانیها خیلی سختتر بتوانند به سمت عادیسازی روابط حرکت بکنند. بهنظر میرسد که عربستانیها قصد دارند عادیسازی روابط را مشروط به یک سری امتیازها بکنند که آن امتیازات را از آمریکاییها مطالبه میکنند و امتیازات بزرگ و مهمی هم هست و مشخص نیست اینها بتوانند این امتیازات را از آمریکاییها بگیرند. در گذشته عربستانیها زمانی که صحبت از عادیسازی میکردند، صرفا مساله فلسطین مطرح بود. مثلا شرطی که در سال 2002 برای عادیسازی روابط مطرح میکردند، صرفا مساله فلسطین بود، که باید کشور مستقلی تشکیل بشود و مرزهای 1967 به پایتختی قدس شرقی رعایت بشود. اما در حال حاضر فلسطین به یک شرط فرعی تبدیل شده و در واقع خواسته چهارم عربستانیهاست که ممکن است در آینده از کنارش عبور بکنند و امتیازات کمتری از آنچه قبلا گفته بودند را بخواهند. در حال حاضر، مساله پذیرش غنیسازی اورانیوم در خاک عربستان است، مساله توافق نظامی و دفاعی با عربستان است که تحت عنوان ناتو انگاری از آن یاد میکنند یعنی عربستان برای آمریکا مثل یکی از کشورهای عضو ناتو بشود که اگر کشوری به اعضای ناتو حمله بکند، انگار که به همه اعضا حمله کرده است و یک سری تجهیزات استراتژیک هم عربستانیها میخواهند که به دلیل قانون برتری نظامی اسرائیل که در کنگره آمریکا تصویب شده درحقیقت به کشورهایی که سابقه دشمنی حالا چه لفظی چه در عمل با اسرائیل دارند، نباید تجهیزات استراتژیک فروخته بشود، مثل جنگندههای اس-35 که الان عربستان سعودی مطالبه میکند. بهنظر میرسد الان دیدگاه عربستان سعودی به سمتی حرکت کرده که از مساله عادیسازی، یک سری منافع خود را دنبال میکند و شرطهایی گذاشته که بیشتر مسائل و منافع خودش مهم است. مساله فلسطین و کشور مستقل فلسطینی، چهارمین شرط و کماهمیتترین شرطی است که عربستان گذاشته است.»
براتی در پاسخ به اینکه میتوان توافق مصر و عربستان با اسرائیل را به دلیل محور بودن منافع عربستان برای خود، متفاوت و قابلتحققتر ارزیابی کرد، تصریح کرد: «مصر هم زمانی که عادیسازی کرد مسائل خودش خیلی برایش مهم شده بود کمتر منافع فلسطین را دنبال میکرد، در حال حاضر عربستان سعودی هم وارد همین فرآیند شده و مثلا گفته میشود آقای بن فرحان زمانی که به تهران آمدند، اعلام کردند ما براساس منافع ملی خودمان در مورد عادیسازی روابط با اسرائیل تصمیم میگیریم، وقتی میگویند که عادیسازی روابط براساس منافع ملی ما انجام خواهد شد، یعنی میخواهند منافع خود را مبنا قرار بدهند یعنی یکسری خواستهها را مطرح میکنند اگر این خواستهها محقق شد، این امتیاز را به اسرائیلیها خواهند داد؛ معنی آن این است که آرمان فلسطین دیگر خیلی برای آنها جایگاه مهمی نخواهد داشت، بهخصوص اگر خود بنسلمان بر تخت بنشیند و ملک سلمان در راس کار نباشد یا فوت بکند یا به هر دلیلی کنار گذاشته شود، با توجه به اینکه بن سلمان سن پایینی هم دارد، فرصت زیادی دارد و هرزمان که اراده بکند میتوان این عادیسازی را انجام بدهد، بهنظر میرسد باید منتظر عادیسازی روابط بین عربستان و اسرائیل باشیم.»
طبعا نمیتوان انکار کرد که این عادیسازی برای اسرائیل نتایج مثبت و قابل توجهی داشته باشد و به حل بحرانهای این رژیم کمک خواهد کرد. براتی در این باره نیز اشاره میکند: «عادیسازی روابط بین اسرائیل و عربستان به مساله بحران امنیتی که اسرائیل دارد، کمک خواهد کرد و باعث میشود چند کشور اسلامی هم مثل عربستان وارد این فرآیند بشوند برای همین خیلی خیلی برای اسرائیل مهم است. اسرائیلیها خیلی هم عجله دارند و اگر صحبتهای نتانیاهو و وزیرخارجه اسرائیل در یکی دوماه اخیر نگاه کنید، مدام تکرار میکنند که فرصت محدود است و باید به نتیجه برسیم. به خاطر این است که نتانیاهو در زمان انتخابات، یک وعدهای داد که ظرف چهارسال این وعده را عملی کند اما طرف عربستانی خیلی عجله ندارد و فرصت کافی دارند و بن سلمان به احتمال زیاد در آینده پادشاه این کشور خواهد شد و فرصت دارد هرزمان که اراده کرد، بتواند این کار را انجام بدهد، اما نتانیاهو فرصت چندانی برای محقق کردن توافق ندارد.»